میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: چندماه پیش بود که با ابوالفضل جغتایی نوجوان مشهدی فعال محیط زیست و مادر او گفت و گو کردیم و درباره علایقاش حرف زدیم که در این گزارش میتوانید شرح آن را بخوانید. خوشحالیم که نوجوانهای دیگری هم در کشورمان هستند که توجهشان نسبت به حیات وحش و طبیعت بکر و زیبای کشورمان جلب شده و از همین سنین کم درحال آموزش و یادگیری درباره آن هستند. به همین بهانه امروز سراغ «امیرمهدی کیخا» رفتهایم که با ۱۴ سال سن، فعالیتهای خوبی درباره محیط زیست کشورمان دارد.
امیرمهدی، اول خودت را معرفی میکنی؟
من امیرمهدی کیخا متولد ۱۳۸۷ هستم. خودم بچه و ساکن زاهدانام اما پدر و مادرم اصالتاً زابلی هستند.
از چه زمانی به محیط زیست علاقهمند شدی؟ چه چیزی تو را به طبیعت علاقهمند کرد؟
من قبل از اینکه وارد فعالیتهای محیط زیستی شوم، به حیوانات علاقهمند بودم. وقتی که بچه و حدوداً سه چهار ساله بودم با پدرم مینشستیم و مستندهای حیات وحش را نگاه میکردیم. برای من خیلی جذاب بود که شیر میرفت و مثلاً یک گور خر را شکار میکرد. یک عالم اسباب بازی حیوان هم داشتم و دارم که قبلاً خیلی با آنها بازی میکردم. برای هرکدام از عروسکها و اسباببازیها هم داستان میساختم و بازی میکردم. اینها هم در علاقهمند شدن من به محیط زیست نقش داشتند. بعد که کمی بزرگتر شدم و سواد پیدا کردم، این علاقه بیشتر شد. البته قبل از اینکه باسواد بشوم هم خواهرم برایم کتابهای حیات وحش را میخواند. من گوش میدادم و خیلی برایم جالب بودند. این داستانهای کودکان را شبها قبل از اینکه بخوابم برایم میخواند و من با این داستانها خوابم میبرد. بزرگتر که شدم و مدرسه رفتم، از کلاس اول به مرور خودم کلی کتاب خواندم. به همین واسطه اطلاعاتم خیلی زیاد شد. بعداً هم یاد گرفتم که توی اینترنت جستجو کنم و آنجا مقالههای زیادی درباره محیط زیست خواندم. همینطوری کم کم بزرگتر که شدم، یاد گرفتم به شبکههای مجازی بروم و صفحات مربوط به حیات وحش را دنبال کنم. همانجا بود که صفحه دوست خوبم آقاابوالفضل جغتایی را پیدا کردم و از آن موقع اطلاعاتم خیلی بیشتر شد. حداقل صدبرابر شد.
ابوالفضل هم مثل خودت نوجوانی است که دغدغههای محیط زیستی دارد. این دوستی چقدر در رشد تو تأثیرگذار بوده؟
فکر کنم دو سالی هست که با ابوالفضل آشنا شدهام. یک سال پیش اولین صحبتمان را با هم انجام دادیم و به مرور ارتباطمان بیشتر شد. اولین دیدارمان هم همین سفر اخیر بود که با هم رفتیم و حیات وحش را دیدیم. من هم چون اولین سفر حیات وحشام است، اطلاعات خیلی بیشتری پیدا کردم و تجربه جدیدی برایم بود.
گفتی علاقهات به محیط زیست از طریق خانواده بوده. الآن آنها محیط زیستیتر هستند یا تو؟!
بله. شروع علاقه من به حیات وحش از طریق خانواده بود، اما از وقتی که خودم علاقه به محیط زیست پیدا کردم آنها هم بیشتر از قبل درگیر این مسأله هستند. خصوصاً خواهرم و پدرم. پدرم از قبل حیوانات را دوست داشت و مستندهای طبیعت را نگاه میکرد، اما الآن علاقهاش بیشتر شده. علاقه من به محیط زیست هم باعث شده توجه و دقت خیلی بیشتری به طبیعت داشته باشند، حیوانات را اذیت نکنند و طبیعت را آلوده نکنند.
به نظر خودت چقدر خوب است که بچهها از سنین پایین با حیات وحش و طبیعت آشنا شوند؟
من که خودم از بچگی به حیوانات علاقهمند شدم با همسن و سالها و فامیلها و دوستانم درباره حیوانات زیاد صحبت میکنم و همین باعث شده بیشتر جدی شوم. خیلی مهم است که بچهها از سنین کوچک با محیط زیست آشنا شوند. چون آینده کشور دست من و همسالان من است. اگر بخواهیم وضعیت آینده بهتر از الآن باشد باید تمام کودکان از الآن برای این مسائل آماده باشند. محیط زیست مثل خانه ماست و اگر چرخه و نظم طبیعت درست نباشد، کره زمین جای مناسبی برای زندگی هیچ موجودی نیست و اولینش هم خود ما انسانها هستیم.
جالب اینکه تو اهل استان سیستان و بلوچستان هستی که از استانهای محروم کشور ماست. فکر میکنی برای محیط زیست سیستان و بلوچستان بتوانی کاری کنی؟ برنامهای داری؟
سیستان و بلوچستان واقعاً از نقاطی است که طبیعت فوقالعاده زیبا و بینظیری دارد؛ چه بخش سیستان و چه بخش بلوچستان ما. ولی همانطور که شما گفتید استان ما از استانهای محروم کشور است و در تمام زمینهها توجه خیلی کمی به آن شده. من سعی میکنم بزرگتر که شدم در حوزه همین محیط زیست تلاش کنم؛ به نقاط مختلف استان سفر کنم و فرهنگسازی کنم و اگر لازم بود برای کارهای محیط زیستی کمک مالی جمع کنم و اینطوری بتوانم رابطه بهتری با جامعه خودم و حیات وحش برقرار کنم. اگرچه که در استان ما مردم رابطه خیلی خوبی با طبیعت و حیات وحش دارند. مثلاً در بلوچستان اعتقاداتی که مردم درباره «گاندو» همان تمساح پوزه کوتاه یا «خرس بلوچی» دارند باعث میشود آسیبی به آنها نزنند. مردم سیستان در حد توان از این گونهها حفاظت میکنند.
دوست داری در آینده در همین حوزه مشغول به تحصیل و کار شوی؟
بله. من هرکاری بخواهم در آینده انجام بدهم قطعاً در همین حوزه محیط زیست خواهد بود. هنوز رشتهام را نمیدانم و مشخص نکردم ولی حتماً درباره محیط زیست است. چون هیچ جوزه دیگری را به اندازه محیط زیست دوست ندارم. خیلی حیوانات و محیط زیست و طبیعت را دوست دارم و امیدوارم بتوانم در همین مسیر ادامه تحصیل بدهم و کار کنم.
حرفی داری که بخواهی بگویی؟
دوست دارم به مردم ایران بگویم طبیعت مثل خانه ماست و ما باید همه دست به دست همدیگر بدهیم و نگذاریم بیشتر از این نابود شود. چون طبیعت نه تنها در ایران بلکه در تمام جهان بسیار زیاد مورد تخریب قرار گرفته و ما باید تلاش کنیم که سرنوشت دیگری برای طبیعتمان رقم بخورد. باید ارتباطمان با طبیعت و ساکنین اصلاح شود و از اینکه هست بهتر شود. فقط اینطوری میتوانیم آینده بهتری برای خودمان و کره زمین رقم بزنیم.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!