میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – جواد شیخالاسلامی: چشمش که به دختر نورسیدهاش افتاد، هزار بار خدا را شکر کرد و با شوق و ذوق رفت تا کارهای ترخیص را انجام بدهد. هنوز خنده از روی لبانش محو نشده که مرد عبوس پشت میز میگوید: «کارتت خراب است! شاید هم موجودی ندارد آقا!». دست پاچه میشود؛ یعنی چه؟ همین دیروز از این کارت برای همسرش گل و میوه و کمپوت گرفته و پولها را به یک کارت واریز کرده تا یک جا باشد و برای تسویه حساب با بیمارستان به مشکلی نخورد: «چطور موجودی ندارد؟ یعنی چی خراب است؟»
چند سال بود که انتظار پدر شدن را میکشید. خودش و همسرش هر دو متولد ایران هستند و در کوچه پسکوچههای شهر ری قد کشیدهاند. از کودکی به جای سفر مشهد و قم، دلشان بند حضرت شاهعبدالعظیم بوده و بهترین خاطراتش مربوط به روزهاییاست که همراه پدر و مادرش به زیارت آقا میرفت. در مسیر بازگشت، تا از کبابیهای دور حرم یکی دو سیخ به شکم نمیزده، ول کن بابا و مامان نبوده: «ما که نمیتوانستیم به مشهد برویم. نه پولش را داشتیم، نه اجازه سفر! البته این را بعدها فهمیدم که مهاجران اجازه سفر بین شهری ندارند».
حالا همین اوایل تیر ماه ۱۴۰۲ فرزند خودش به دنیا آمده؛ با یک دنیا شور و شوق همسرش را برده بیمارستان. تا بچه به دنیا بیاید، دل به خیابانهای اطراف حرم زده تا از دور حرم شاه عبدالعظیم را نگاه کند و برای تولد فرزندی صحیح و سالم متوسل شود. برای دخترش هزار آرزو دارد. گرچه از حالا، ترس دوری عصای پیریاش غمی شیرین به دلش چنگ میزند، اما برای شب عروسی دختر تازه متولدش ذوقزده است؛ ولی همین اول راه ذوقها و لبخندها روی صورتش میماسد.
نگاه منتظر همسر و دخترش منتظرش برای بازگشت به خانه و نگاه چپ چپ و بیحوصله کارمند بیمارستان روی سرش هوار میشود. کمی طول میکشد تا بعد از هزار فکر و احتمال و پرس و جو، بفهمد که از چند ساعتی است کارتهای بانکی مهاجران مسدود شده است…
مسدود شدن کارت بانکی، بدون حتی یک پیامک!
دوباره آخر خرداد و اول تیر رسیده و بانکها به علت تمام شدن مهلت کارتهای آمایش، حساب مهاجران را بستهاند؛ ماجرایی که چند روز اخیر میلیونها مهاجر افغانستانی را مستأصل کرده است. آخر خرداد ماه پس از اتمام مهلت کارتهای آمایش مهاجران افغانستانی، بدون اطلاعرسانی و ارسال حتی یک پیامک، تمام کارتهای بانکی آنها مسدود و پول آنها در حساب بلوکه میشود.
گرچه وزارت کشور و بانک مرکزی از پایان مهلت کارت اقامتی مهاجران خبر داشتند، تمهیدی برای اطلاعرسانی اندیشیده نشده و مهاجران افغانستانی با مشکلات زیادی مواجه شدهاند. یکی از مخاطبان «سید علی حسینی» فعال رسانهای مهاجر، جزئیاتی از این موضوع برای او تعریف کرده است؛ به همین بهانه با او درباره این مشکل گفت و گو کردیم و چند و چون ماجرا را جویا شدیم.
کسی به بلاتکلیفی چند میلیون مهاجر فکر میکند؟
«تقریباً ۷۵۰ هزار نفر از مهاجران افغانستانی کارت آمایش دارند. ۳۱ خرداد ماه هر سال مهلت این کارتها به پایان میرسد و آنها باید دوباره کارت خود را تمدید کنند. با اتمام مهلت کارتهای آمایش، تمام کارتهای بانکی این افراد قطع و مسدود میشود. نه میتوانند پول برداشت کنند، نه میتوانند خرید کنند و حتی شعبههای بانکی هم به آنها پول نقد نمیدهند. یعنی عملاً حتی یک هزار تومانی هم امکان خرید و جابجایی پول ندارند.»
حسینی از مشکلاتی که مسدود شدن حساب بانکی با خود به همراه میآورد و شاید هرکسی تجربهای از آن نداشته باشد، میگوید: «خودتان فکر کنید این افراد در این مدت چه بخورند؟ چطور رفت و آمد کنند؟ مسائل روزمرهشان را چگونه حل کنند؟ در همین چند روز که کارتها مسدود شده خیلیها به من پیام میدهند، زنگ میزنند و گریه میکنند. یکی میگفت من نوبت دکتر دارم؛ دیگری میگفت باید برای مادرم دارو بخرم؛ آن یکی برای جابجایی خانه به نیاز داشت به پولش دسترسی داشته باشد و زیر فشار صاحبخانه بود. یکی دیگر نمیتوانست اجاره خانهاش را بپردازد. یک نفر عروسی دارد، یکی دیگر عزادار است. یکی فرزندش به دنیا آمده و با هزار خرج و مخارج روبرو است. کسی به این همه مشکل که برای هزاران نفر ایجاد شده فکر کرده است؟»
۳۰ میلیارد در حساب و لَنگ ۳ میلیون!
افرادی که کارت آمایش دارند معمولاً از مهاجران قدیمی هستند. بیشتر این افراد بالای سی، چهل یا حتی پنجاه سال است که به ایران مهاجرت کردهاند؛ یعنی قدیمیترین و ثابتشدهترین مهاجران، همین دارندگان کارت آمایش هستند. این افراد به دلیل حضور دیرینه در ایران، کسب و کار خود را دارند: «با اطمینان میتوان گفت این قشر از مهاجران افغانستانی، بیشترین سرمایه را میان تمام مهاجران دارند. با این وجود هر سال اواخر خرداد، کارت آنها مسدود میشود و این شرایط ماهها ادامه دارد. سال گذشته کارتهایشان تا مهر ماه مسدود بود. یعنی چهار ماه زندگی کردن بدون هیچ پولی! این افراد در این مدت چه کار کنند؟ چگونه به تعهدات مالی خود پایبند باشند؟»
حسینی در خلال حرفهای خود یادآوری میکند که مشکلات مسدود کردن کارتهای بانکی، به قشر کمبرخوردار محدود نمیشود، چرا که تعدادی از آنها تاجران و فعالان اقتصادی هستند که در کسب و کار خود نام و نشانی دارند. او مسدود کردن کارتهای بانکی را ضربهای به اعتماد سرمایهگذاران مهاجر افغانستانی میداند و ادامه میدهد: «میدانید که افغانستان یکی از کشورهایی است که مراوده مالی زیادی با ایران دارد و در صادرات و واردات، از شریکهای مالی ایران است. بسیاری از این مراودات به واسطه مهاجران افغانستانی انجام میشود. با این حال این افراد هر سال درگیر یک پروسه زمانبر و ناراحتکننده میشوند.»
او اضافه میکند: «فردی را میشناسم که ۳۱ میلیارد تومان توی حسابش دارد، اما بانک حسابش را مسدود کرده است. با استرس و نگرانی به من پیام داده که با اینهمه کارگر و خانوادههایشان چه کنم و چگونه حقوقهایشان را بدهم؟ میگفت به بانک ملی رفته و از آنها خواهش کرده که حداقل ۳ میلیون تومان بدهید تا شکم زن و بچهاش را تا مدتی سیر نگه دارد، ولی مرغ آنها یک پا داشته است!»
حسینی با انتقاد از اینکه چنین برخوردی با کارآفرینها رغبتی برای ادامه فعالیت اقتصادی آنها باقی نمیگذارد، اعلام میکند: «جدا از اینکه این اتفاق به روابط اقتصادی دو ملت آسیب میزند، برای امرار معاش عدهای مشکلات فراوانی به بار میآورد. قطع شدن کارت مهاجران یعنی اینکه تا وقتی حسابشان وصل نشود، توانایی خریدن نان هم ندارند و باید به ده نفر رو بزنند و پول قرض کنند تا حداقل زندگی را برای خود و خانوادههایشان فراهم کنند.»
زخم رفتارهای سلیقهای
گلایه حسینی از این است که وزارت کشور و بانک مرکزی ۳۶۵ روز در سال فرصت دارند که برای این مشکل تصمیم بگیرند و هماهنگ عمل کنند: «وزارت کشور میتواند دو هفته قبل از اینکه طرح آمایش تمام شود، در یک نامهنگاری به بانک مرکزی اعلام کند که حساب بانکی مهاجران تا زمان تمدید کارتهای آمایش مسدود نشود. حل این مشکل نیاز به ساز و کار خیلی پیچیده و زمانبری ندارد.»
ماجرای کارتهای بانکی هر سال میلیونها مهاجر را تا هفتهها و ماهها به بلاتکلیفی دچار میکند و او علت این مشکل را چنین بیان میکند: «دلیل بروز این مشکلات این است که سازمانها و نهادهای مسئول درباره مهاجران رفتارهای سلیقهای دارند. همین الان که تمام بانکها کارتهای بانکی مهاجران را قطع کردهاند، پستبانک به صورت داوطلبانه کارت مهاجران را سه ماه تمدید کرده تا مشکلشان رفع شود. یعنی این امکان برای دیگر بانکها هم وجود دارد، ولی چون سلیقهای رفتار میشود چنین شرایطی پیش میآید.»
حسینی که خود به دلیل جانبازی و حضور در صف مدافعان حرم اقامت ویژه ایران را دارد، درباره رفتار سلیقهای بانکها نسبت به مهاجران، خاطرهای تعریف میکند: «اعتبار کارت اقامت ویژه یک پله پایینتر از تابعیت ایرانی است؛ یعنی از تمام مدارک هویتی که مهاجران دارند اعتبار بالاتری دارد و طبق قانون میتوانیم از اکثر خدماتی که به ایرانیها میدهند استفاده کنیم. با این وجود نمیتوانم به نام خودم سیمکارت بگیرم!»
وجه جالب آنچه حسینی میگوید آن است که دارندگان برگه سرشماری میتوانند سیمکارت به نام خودشان بگیرند، ولی او با اقامت ویژه نمیتواند! او در بسیاری از بانکها هم نمیتواند حساب باز کند: «یک روز به چند بانک برای افتتاح حساب مراجعه کردم. به یازده بانک رفتم، ولی از تمام آنها فقط یکیشان برای من حساب باز کرد. حتی به سه شعبه بانک ملی هم رفتم. شعبه اول گفت برای مهاجران حساب باز نمیکنیم، شعبه دوم بانک ملی گفت برو هفته آینده بیا و شعبه سوم همین بانک در نیم ساعت برای من حساب افتتاح کرد به علاوه همراهبانک!»
رفتار مختلف و سلیقهای سه شعبه از یک بانک، آن هم «بانک ملی» به عنوان یکی از داعیهداران اعتماد و خدمات بدون قاعده و مبنای خاصی حکایت از آن دارد که گلایههای حسینی بیراه نیست: «فکر کنید مهاجرانی که به سختی توانستهاند در بعضی بانکها و شعبهها حساب باز کنند و خیلی از آنها فقط یک یا دو کارت دارند، حالا هر ساله به مدت چند هفته و چند ماه حسابشان مسدود میشود و برای کوچکترین مسائل زندگی، محتاج دیگران میشوند.»
صدور کارت هوشمند؛ ماجرای جدید مهاجران
در همین اوضاع، روند اجرایی کارت هوشمند به نگرانی دیگری برای مهاجران تبدیل شده است؛ حسینی درباره این ماجرا توضیح میدهد: «تجربه سالهای گذشته نشان داده حل مسئله کارتهای بانکی گاهی تا چند ماه طول میکشد و امسال یک نگرانی دیگر هم اضافه شده و آن اجرای طرح کارتهای هوشمند است چراکه اجرای چنین طرحی ممکن است به طولانیتر شدن مسدودی کارتهای بانکی دامن بزند.»
ماجرا از این قرار است که از شنبه گذشته (۳ تیر ماه) قرار بود با صادر شدن یک بخشنامه روند اجرایی جایگزینی کارتهای هوشمند به جای سایر کارتهای اقامتی شروع شود. او درباره این موضوع میگوید: «از آنجا که اولین جامعه هدف دارندگان کارتهای آمایش هستند و با توجه به اینکه هنوز مشخص نیست این طرح چگونه، توسط چه نهاد و دستگاهی و با چه ساز و کاری قرار است اجرایی شود، نگران هستیم که این مسأله به قطعی کارتهای بانکی و تعیین تکلیف دارندگان کارتهای آمایش آسیب بزند. قرار بوده این طرح از شنبه شروع شود، ولی هنوز هیچ خبری درباره آن رسانهای نشده است.»
سوال حسینی این است که با گذشت حدود یک هفته از مسدود کردن کارتهای بانکی اتباع غیرایرانی، نهاد و دستگاهی به صورت شفاف درباره طرح جایگزینی کارتهای هوشمند به جای سایر مدارک هویتی و همچنین چگونگی رفع مسدودی حسابهای مالی مهاجران فکری کرده و پاسخی به میلیونها نفری که گرفتار شدهاند داده است؟
ناهماهنگیهایی که زحمات و خدمات دیگر را بر باد میدهد
«چرا مهاجری که بیشتر از سی، چهل یا حتی پنجاه سال است که در ایران حضور دارد باید هنوز درگیر این مشکلات معمولی باشد؟» این فعال رسانهای با طرح این سوال، رفتارهای سلیقهای و بدون برنامه را یکی از مشکلات مهاجران میداند و معتقد است که این اتفاقات آسیبهای فراوانی به این قشر وارد میکند: «بروز چنین ناهماهنگیهایی، تمام خدمات و فعالیتهای دستگاههای مختلف برای مهاجران در زمینههای گوناگون را کمارزش میکند و زحمات آنها را بر باد میدهد.»
حسینی باور دارد که ادارهها و سازمانهای مختلفی هستند که در این چند دهه فعالیتهای بسیاری برای مهاجران انجام دادهاند و مهاجران نیز در دفاع مقدس و دفاع از حرم نشان دادهاند که قدردان این زحمات هستند: «با وجود همه کم و کاستیها و مشکلاتی که وجود دارد، همدلی و همراهی میان دو ملت بیشتر از قبل شده و در سالهای گذشته نیز این رابطه بهبود پیدا کرده و رسانهها نیز به مشکلات و مسائل مهاجران ورود کردهاند. امید داریم با همراهی رسانهها و توجه مسئولان، مشکلاتی از این دست مورد توجه قرار بگیرند و برطرف شوند. مهاجران افغانستانی علیرغم همه سختیها دلداده این کشور هستند و قرابت قابل توجهی با فرهنگ و زبان مردم ایران دارند؛ آنها در مقاطع بسیاری این همدلی و همزبانی را نشان دادهاند. چه بهتر که به حال این موضوعات فکری شود…»
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!