میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: یکی دو ساعتی میشد که چراغ بنزین ماشین روشن شده و هنوز در مسیر خبری از پمپ بنزین نبود. محله را نمیشناختم. بالاخره حوالی خیابان ۱۷ شهریور پرسان پرسان آدرس یک پمپ بنزین را گرفتم: «پایینتر از میدان امام حسین تقاطع خیابان صفا». چراغ ماشینهایی که در صف ایستاده بودند خطی طولانی را کنار خیابان کشیده بود. چارهای نداشتم. یک ساعتی معطل شدم تا باک در آستانه خشکیدن ماشین را پر کنم.
مدتی بعد مسیرم به خیابان ۱۷ شهریور افتاد، یاد روز بیبنزینی در محلههای شرق تهران افتادم اما هرچه چشم چرخاندم خبری از پمپ بنزین چهارراه صفا نبود! انگار هرگز چنین پمپ بنزینی در این وجود نداشته است. کنار خیابان به جای خط طویل ماشینهای تشنه برای بنزین، بیل میکانیکیها و کامیونها محوطهای را خاک برداری میکردند. ترافیکی سنگین بر سر خیابان آورده بودند. پیش خودم گفتم: «صد رحمت به صف بنزین!»
بالاخره نوبت من شد تا از کنار ماشینهای سنگین ساختمانی رد شوم. کلافه از معطلی در ترافیک، کنجکاوانه سر تا پای کامیونهایی که منتظر پر شدن از خاک و سنگ بودند را برانداز کردم. چشمم به یک بنر افتاد: «محل احداث مؤسسه عشاق الحسین علیه السلام».
جلوتر در حاشیه خیابان، خودرو را پارک کردم و به محل گود برداری برگشتم. پرسوجو کردم؛ از اهالی، از کسبه: «اینجا قبلاً پمپ بنزین نبود؟ هرچه میگردم پیدایش نمیکنم.» جوابشان حافظه تصویریام را تأیید کرد: «پمپ بنزین بود! دیگر نیست؛ الان قرار است مؤسسه عشاق الحسین احداث شود…»
میان سر و صدا و گرد و خاک به آسمان پاشیده، کارگاه ساختمانی را نگاه میکنم و به یک تکه زمین حسودیام میشود! «عجب! پس اشیا هم میتوانند عاقبت بخیر شوند!»
روزگاری یک تکه زمین جایگاه سوخت بوده، شبانه روز هوای بنزین و روغن ترمز و لنت داشته، آدمهایی به خود دیده که از ایستادن در صف کلافه شدهاند، عجله دارند، مدام پول میشمارند، نازل برمیدارند و باک پر میکنند، تکه زمینی که مثل پمپ بنزینهای دیگر، هر طرفش محض احتیاط چوب گذاشته بودند تا اگر کسی پول بنزین را نداد و گازش را گرفت از خجالت شیشه عقبش دربیایند، حالا قرار است جایی برای عاشقان حسین بن علی (ع) باشد. یک مؤسسه فرهنگی شود.
«عشاقالحسین» در مسیرم نبود؛ حتی نزدیک هم نبود. سر زدن به آن حسابی وقت گیر میشد اما تکه زمین عاقبت به خیر شده هر از گاهی مرا سمت خودش میکشاند تا قد کشیدنش را ببینم. تا آنکه شعبان سال ۹۳ وقتی گودبرداری تمام شد؛ با چند نفر دیگر دوباره به سراغش رفتم؛ اما نه برای بازدید، بلکه برای تربتگذاری!
«محمود کریمی» نوحهخوان و مداح قدیمی و شناخته شده میگوید: «برای اینکه یک حسینیه تازه تأسیس فضای معنوی خوبی داشته باشد، زیر ستونهای حسینیه تربت سید الشهدا بگذارید.»
«علی انسانی» و «علی قربانی» و «میثم مطیعی» و چند مداح و سخنران دیگر تربتگذاری میکنند تا به قول اهالی عمران و ساخت و ساز «فونداسیون» این ساختمان حسینی باشد. حالا نزدیک به ۱۰ سال از آن روزها میگذرد و حسینیه عشاق الحسین آجر به آجر سر به آسمان کشیده و مراحل پایانی خود را میگذراند.
دو سالی میشود که در این حسینیه و خیابان مجاور آن مجالس مذهبی برگزار میشود. در این دو سال «حاج علی قربانی» که هیئتیها او را به نام «حاج قربون» میشناسند به همراه «سید مهدی حسینی» میزبان عشاق اباعبدالله بودهاند. استقبال عاشقان حسین از مجالس «عشاق الحسین» خبر از آن دارد که قرار است سالهای سال اشک گریهکنان اهل بیت روی فرشهای این حسینیه چکه کند، حسینیهای که پیشتر جایگاه سوخت بود و تمام روزیاش چند قطره بنزین…
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
بازندگان کنکور!