میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: «درسته که سن من قانونی نشده و اجازه رأی دادن به من داده نمیشود، اما من هم دوست دارم تا جایی که قانون به من اجازه میدهد و اختلالی در آن به وجود نمیآید سهمی در انتخابات داشته باشم؛ چرا که انتخاب دیگران روی آینده من هم تأثیر میگذارد!»
این فقط صحبت امیر رضا درویشوندِ ۱۶ ساله نبود، این حرف مشترک همه تیم ۱۵ نفره کمپین «به عشق تو» است.
فعالیت کمپین «به عشق تو»، از جمعه گذشته با هدف ترغیب مردم به مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰، با حضور ۱۵ نفر از دانشآموزان پایِکار پایه دهم و یازدهم که تازه امتحان پایان ترمشان تمام شده و با دعوت مربیشان و بدون هیچ اصراری است، شروع شده.
طراحی و چاپ پوستر و بنر و همینطور طراحی شابلون برای ماشیننویسی از فعالیتهای اولیه گروه بود که در کنار تشکیل جلسات برای هماهنگی و یکی شدن صحبتها و مباحثات جهت صحبتهای اصلی در مورد هدف شکلگیری کمپین که ترغیب مردم برای مشارکت در انتخابات هست، پیش رفت.
وقتی علت پذیرفتن پیوستن به این کمپین را از تیم «به عشق تو» جویا شدم، امیرحسین رئیسزاده و علیاصغر عباسی دلایل مشابهی داشتند: «پیرو اخباری که مبنی بر مشارکت پایین مردم در انتخابات بود و مقام معظم رهبری بارها تاکید داشتند که مردم را به حضور در انتخابات دعوت کنید، ما خودمان را مخاطب این پیام دیدیم و مشتاق شدیم پیشنهاد مربیمان را بپذیریم. از طرفی هم شرایط فعلی کشور، اوضاع نابسانامی دارد و هیچ چیزی سرجایش نیست؛ تقریباً کسی نیست که از اوضاع راضی باشد.
ما نظرمان این است که مشارکت نکردن در انتخابات شرایط را درست نمیکند! همین دلایل برای ما آنقدر محکم بود که در این کمپین شرکت کنیم و با مردم صحبت کنیم که در انتخابات مشارکت داشته باشند و اگر مخالفتی داشتند، در فضایی دوستانه گفتگو کنیم.»
یک شاخه گل در دستم، سر راهت بنشستم...
دوشنبه، روز موعود بود؛ یعنی روز گفتگوی میدانی! بچهها از صبح رفته بودند میدان گل شهید محلاتی تا از هزینه خودشان برای شروع گفتگو با مردم، ۲۰۰ شاخه گل رز تهیه کنند.
علیرضا نوربخش میگوید: «ما این گلها را تهیه کردیم تا بعد از اهدای شاخه گل به رهگذران در خیابان انقلاب و چاق سلامتی، گپ و گفت را شروع کنیم و اولین سوال را هم از اینجا شروع کنیم که «شما رأی میدهید یا نه؟»...
راستش تهیه کردن شاخه گلها با همفکری بچههای گروه بود، چون با شرایط حاکم بر جامعه و جوی که به وجود آمده، با اولین سوالی که مطرح میکردیم و معلوم میشد موضوع به انتخابات مرتبط است، شاید خیلی از مردم واکنش نشان میدادند و گارد خاصی میگرفتند، ولی با اهدای گل و منتقل شدن حس صمیمیت، قطعاً فضای بهتری ایجاد میشود.»
رشوند رشته کلام علیرضا را دست میگیرد: «رویکرد ما در صحبتها، همزادپنداری است، چون ما هم در این جامعه زندگی میکنیم و درد مشترک داریم. من به عنوان نوجوانی که در این جامعه زندگی میکنم درد مردم را درک میکنم. شاید در نگاه مردم سن کمی داشته باشم، اما من هم دخل و خرج خانوادهام را میبینم که با هم جور در نمیآید و تاخته جدا بافته از مردم نیستم! خودم با آموزش مجازی درآمدزایی دارم، پس تا حدودی از مسائل اقتصادی باخبرم.»
نظارت غیرمستقیم آقای مربی و مطالبی که در فضای مجازی وجود دارد، بینش سیاسی بچهها را تا حد زیادی بالا برده، البته مباحثی هم که در این چند روزه با هم داشتند بیتاثیر نبوده و باعث شده حرفهای بچهها با هم یکپارچه شود، ولی لابلای صحبتهایی که با هر کدامشان شد، یک جمله متفاوت شنیده میشد که با توجه به سن و سالشان جای تفکر داشت!
باید ایستاد تا اوضاع روی غلتک بیفتد
محمدمعین سلطان بیگی دغدغهمندتر حرف میزند: «ما میخواهیم با مردم منطقی صحبت کنیم و بگوییم: «درست است الان وضع خیلی خراب است و شما حق دارید که ناراحت باشید، اما با شانه خالی کردن و رأی ندادن که چیزی درست نمیشود! باید ایستاد و درستش کرد تا اوضاع روی غلتک بیفتد…»
محمدمهدی حیدری و امیررضا سلیمانی هم میگویند: «ما قرار نیست به مردم بگوییم به چه کسی رأی بدهید، هرکس خودش میداند چه کسی اصلح است و حق انتخاب با خود فرد است. در نهایت هم اگر کسی فرد اصلح را پیدا نکرد، دلیل نمیشود در انتخابات شرکت نکند؛ چرا که مشارکت و حضور حداکثری پای صندقهای رأی، یک اصل است و نباید از این موضوع غافل شد.»
با اینکه قرار بود بچهها این چند روز مانده به انتخابات را از ساعت ۸ تا ۱۵ فعالیت داشته باشند، ولی از طرفی میزان کارها زیاد است و از طرفی هم خود بچهها آنقدر احساس تکلیف میکنند و مشتاق شدند که وقتی از ساعت ۸ به قصد پیوستن به بچههای گروه از خانه بیرون میزنند تا ساعت ۲۲ شب درگیر کمپین «به عشق تو» میشوند که احتمال دارد در شب منتهی به روز انتخابات این فعالیتها چندین برابر هم شود و مجبور شوند تا پاسی از شب بیرون از خانه باشند، ولی امید دارند که با صحبت کردن در فضای دوستانه و منطقی با مردم، حتی در این روزها و ساعتهای پایانی هم میتوان میزان مشارکت در انتخابات را افزایش داد.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!