میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، رجانیوز نوشت: رشت الکتریک در سال هشتاد و دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی و وزارت صنعت اسحاق جهانگیری به ثمن بخس به همسر عبدالله نوری، همسر غلامحسین کرباسچی، همسر غلامرضا قبه و دختر باجناق کرباسچی واگذار شد و مدت کوتاهی پس از آن ویران و غارت و برای همیشه تعطیل شد.
پیرو دستور رئیس قوه قضاییه در سفر به استان گیلان در خصوص کارخانه رشت الکتریک، با اقدامات قضایی دادگستری استان گیلان، (https://t.me/RajanewsMedia/۷۰۶) سهام این شرکت به صندوق بازنشستگی کشوری بازگشت.
حسین شمسیان در این رابطه میگوید: «چند وقت قبل پیامک رسید که چند خانم به اتهام نشر اکاذیب و... از من شکایت کرده اند. رفتم دادسرا و فهمیدم همسر عبدالله نوری و همسر کرباسچی و... بخاطر افشاگری در ماجرای مفت فروشی و غارت رشت الکتریک از من شکایت کرده اند! دفاع کردم و مستنداتی ارائه کردم. با قرار قانونی آزاد شدم، تا مراحل بعدی دادرسی. هفته پیش برای کار اداری رفته بودم رشت و گذرم افتاد به محله کارخانه رشت الکتریک، در و پیکری درکار نبود، من هم وارد شدم. تا قبل از این اصلا نرفته بودم و کاش حالا هم نمی رفتم! ویرانه ای که حتی در و پنجره مسجدش هم غارت شده بود جایگزین کارخانه ای شده بود که روزگاری، نماد گیلان و فخر مردم رشت بود و هزاران نفر در چند نسل آنجا کار کرده بودند و زندگی های زیادی از آن شکل گرفته بود. اما حالا حتی آهن و آجرش هم غارت شده بود و حتی درخت های محوطه را هم می بریدند و می بردند! در محوطه راه میرفتم و به غارتگرانی فکر می کردم که به اسم زن و بچه اشان، خانه امید زن و بچه های زیادی را ویران کردند و حالا شکایت می کنند که چرا حرف زدی و اعتراض کردی! پرونده من که مهم نیست ،یا حاکم می شوم یا محکوم اما تکلیف ما با جماعتی که رشت الکتریک را با همه تاسیسات و ملحقاتش حدود یک بیست و پنجم قیمت کارشناسی زمینش خریدند، ویران کردند، ضایعات و تجهیزاتش را فروختند و کارگرانش را بدبخت و آواره کردند چیست؟ بخدا قوانین ما غلط است و قاضی نمی تواند چنین غارتگرانی را که مستحق مرگ هستند، حتی به قطع ید محکوم کند! فقه ما در اینگونه جرایم به روز رسانی نشد و معلوم نیست نگاه حکومتی به اخلال در سرنوشت مردم یک شهر و یک کشور، کی و چگونه شکل میگیرد و چرا ضوابط آنقدر راه فرار دارد که اینها زنده اند و روی زمین راه میروند اما کارگرهای ناامید یکی یکی می میرند و حسرت روشن شدن دوباره چراغ کارخانه را به گور می برند... و اینگونه شد که دزد ها توانستند با همدستی مدیرانی پلید از از خودشان و استخدام وکلایی رذل تر از خودشان، آبروی انقلاب را ببرند و مردم را تلخ کام کنند. حالا به لطف خدا آیت الله رئیسی در بدو سفر به گیلان، به رشت الکتریک رفته و قاطعانه درباره این خصوصی سازی های ویرانگر موضع گرفته و امید را به دل مردم استان برگردانده است.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!