میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: «اگر نیم ساعت دیر برسیم، حالا به هر دلیلی؛ در ترافیک مانده باشیم یا موقع تحویل غذا به خانوادهای، کمی بیش از معمول به گپوگفت مشغول شده باشیم، محال است که تلفن همراهمان زنگ نخورد و این جمله را نشنویم: «آقای شاهمحمدی امشب برامون غذا میارید دیگه؟ ما منتظریما!»…»
هیئت فاطمیه طرح «همسفره» را از ماه رمضان پارسال، بعد از صحبتهای رهبری آغاز کرد؛ از همان موقع که این کرونای لعنتی حضورش جدی شد و مقام معظم رهبری از گروههای جهادی خواست تا به کمک نیازمندان بروند.
بهرام شاهمحمدی جوان ۳۸ سالهای است که خودش را خادم هیئت فاطمیه اسلامشهر میداند و از همان رمضان سال گذشته کمر همت بست و با کمک بچههای هیئت، توزیع بستههای ارزاق بین محلههای محروم را شروع کردند.
یک وعده غذایت را با دیگری سهیم باش
بهرام میگوید: «ما تصمیم گرفتیم بهجای اینکه ارزاق خشک و کمکهای نقدی جمع کنیم، طرح متفاوتی را اجرایی کنیم که با توجه به اوضاع اقتصادی مردم، به کسی فشار وارد نشود و تعداد افراد بیشتری بتوانند در این کمک مومنانه مشارکت کنند. همین شد که قرار گذاشتیم در تبلیغات و درخواستهایمان به مردم اعلام کنیم که اگر کسی خواست در این امر خیر سهیم شود، همینطور که در خانه برای اعضای خانوادهاش غذا میپزد هر چقدر در توانش هست به نیازمندان هم کمک کند. به این صورت که از یک پرس تا هر تعداد که دوست دارد به غذایی که دارد در آشپزخانه منزلش درست میکند اضافه کند و ما آنها را به دست مستحقش برسانیم.»
شاهمحمدی حرفش را کامل میکند و میگوید: «قرار شد امسال شبهای زوج بین ساعت ۹ تا ۱۰ غذاها را از در خانهها جمع کنیم. اول هفته خانوادهها با ما تماس میگیرند و به ما اعلام میکنند که ما مثلاً دوشنبه این هفته ۵ پرس غذا میخواهیم بدهیم، ما آدرس و شماره را از آنها میگیرم، ظروف یکبار مصرف را بهشان میرسانیم و روز و ساعتی که با آنها وعده کردیم، غذای آماده شده را تحویل میگیریم.»
پویشی را که تیم همسفره طراحی کرده، با توجه به شرایط کرونایی حکایت یک تیر و چند نشان است، که شاهمحمدی بیشتر توضیح میدهد: «علاوه بر اینکه مشارکت مردم با این سبک و سیاق باعث میشود که استقبال بیشتر شود (مثلاً شما فکر کنید دارید برای ۴ نفر استانبولی درست میکنید، حالا برای ۶ نفر درست کنید!) از طرفی هم پخت غذا در آشپزخانه خانهها توسط خانمها در این شرایط کرونایی به لحاظ بهداشتی امنیت بالاتری دارد؛ چون برای اعضای خانواده هستش و با وسواس بیشتری انجام میشود. مورد دیگری را هم که در نظر گرفتیم به صورتی هستش که ساعتها طوری تنظیم شود که مثلاً اگر قرار است برای وعده سحر غذا را به خانوادهها برسانیم ساعتی غذا را تحویل دهیم که نیاز باشد حتماً قبل از مصرف مجدد گرم شود تا اینطوری احتمال انتقال ویروس به صفر برسد.»
شما فقط نیت کن! بقیهاش را بسپار به ما
همسفره که از شب پانزدهم رمضان سال گذشته فعالیتش را شروع کرد، وقتی مشارکت بالای مردم را دید تصمیم گرفت این طرح را محدود به ماه رمضان نکند و همین شد که از بعد از رمضان هم مناسبتهای مختلف میلاد و شهادت ائمه را بهانهای قرار میداد تا سفره اطعام همچنان پهن باشد. همین تداوم داشتن هم باعث شده که خیلی از خانوادهها در شبهای مشخص منتظر رسیدن بچههای پخشکننده باشند و اگر کمی دیر کنند با آنها تماس میگیرند.
توزیع غذا فقط به محلههای اسلامشهر محدود نشد، و به گفته شاهمحمدی الان در منطقه هفتتیر و فلاح هم این طرح فراگیر شده.
او از جزئیات بیشتری میگوید: «در بین افرادی که در این طرح کمک میکنند افرادی هم هستند که نمیتوانند غذا بپزند؛ سن و سالشان بالاست، کارمند هستند، مشکل دارند یا برعکس دست و بالشان باز است و دوست دارند نقدی کمک کنند، در این صورت یا پولشان را به کسانی که دوست دارند غذا درست کنند میدهند که پول از آنها باشد و غذا درست کردن از دیگری و در نهایت غذای آماده شده به دست ما برسد یا مستقیم پول را به ما میدهند و ما ۲ بار در هفته در آشپزخانه هیئت غذا طبخ میکنیم و پخش میکنیم، بعضیها هم خودرویشان را در اختیار گروه قرار میدهند تا برای جمعآوری و پخش غذاها کارها با سهولت انجام شود. این را هم بگویم که ما یک اصول را در نظر گرفتیم و آن هم این است که سبک زندگی و غذایی این افراد نیازمند را به هم نزنیم؛ به همین خاطر چند نوع غذای ساده در نظر میگیریم که تنوع غذایی خانوادهها به هم نخورد.»
«همسفره» هم فال است و هم تماشا
با اینکه بلایی را که کرونا در این یک سال و اندی بر سر دنیا آورد هیچ جوره نمیتوان جبران کرد، ولی بعضی نیازهای معنوی وجود دارد که در «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» خلاصه میشود و نتیجهاش میشود همین نمونههای کمکهای مومنانه که برطرف کننده نیازها شده؛ چیزهایی که شاید مدرسه و پای کلاس درس نشستن هم آنها را رفع نمیکرد!
صادق نصیری روحانی پای کار این پویش است. او از ابعاد تربیتی که در دل این طرح جاخوش کرده برایمان میگوید: «جدای از اینکه این طرح در راستای اطعام است و آثار معنوی و مثبت خودش را دارد، اگر از بعد دیگر به این طرح نگاه کنیم متوجه میشویم که آثار مثبت تربیتی بسیاری هم در این طرح وجود دارد که همه اعضای خانواده را شامل میشود؛ مثلاً از داوطلب شدن پسر ۸ ساله خانواده برای رفتن به بقالی و خرید ربگوجه گرفته تا برنج پاککردن دختر کوچولوی خانه که شاید در حالت عادی به مادرش کمک نمیکرد! اما وقتی اسم غذای نذری در میان است، برای اینکه خودش را در این نیت سهیم کند پا به پای مادر و پدر خانواده با ذوق همراه میشود.
از طرف دیگر وقتی آقا یا خانم خانه به عنوان سرپرست یک خانوار، مبلغی را به عنوان نذری به صورت نقدی به هیئت یا مسجد یا هرجایی هدیه میکنند دیگر خودشان در مراحل بعدی آن نذر سهیم نمیشوند؛ البته آثار و برکات و ثواب برایشان محفوظ است، اما از حس و حال خوبی که در طبخ غذای نذری است بهره نمیبرند.
وقتی خیلی از افرادی که در این طرح شرکت کردند، از حس و حالشان تعریف میکنند، میگویند این خیلی خوب است که وقتی در این شرایط کرونایی نمیتوانیم در کار جمعی شرکت کنیم و پای دیگهای بزرگی نذری برویم، در خانه خودمان غذایی را به نیت ائمه طبخ میکنیم. وقتی پای گاز میایستیم انگار پای دیگ غذای نذری ایستادهایم و این حس و حال خوبی برایمان دارد.»
نصیری میخندد و میگوید: «احتمال اینکه مبلغی را به نیت نذورات به جایی اهدا کنیم و خودمان هم از آن بهرهمند شویم خیلی کم است، ولی در همسفره که به نیت ائمه غذا طبخ میکنید، این غذا میشود غذای نذری؛ که هم خودمان و خانوادهمان از آن میخوریم و هم خانوادهای دیگر را در آن سهیم میکنیم.»
راستش تصور اینکه یک یا چند پیمانه غذای اضافهای که خیلی وقتها بعد از جمع شدن سفره به ناچار در ظرفهای پلاستیکی در یخچال و فریزر جاگیر میشوند، میتواند وعده غذایی یک خانواده حداقل دو نفره باشد دور از ذهن بود. اما طرحی که تیم پرتلاش و باپشتکار همسفره به راه انداخته پیشنهاد میکند که یکی دو پیمانه بیشتر به نیت ائمه غذا بپزید تا همان چند پیمانه غذاهای اضافه هر خانواده را خانه به خانه جمع کند و قطره قطره را دریا کند و دل جماعتی را شاد.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!