میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، صبح نو نوشت: رمضان شبهای دعا و نیایش است؛ شبهایی که عاشقان تاب ماندن در خانه را ندارند و راهی مسجد و حسینیه میشوند تا در جمع با خدای خود راز و نیاز کنند. دعای دستهجمعی فایده زیادی دارد، چه آنکه در روایات هم به این مساله سفارش شده است. وقتی همه با هم دست به دعا برمیدارند و از خدا خواستهای دارند، زودتر جواب میشنوند و دعایشان مستجاب میشود. اما ماه مبارک رمضان در دو سال اخیر حال و هوای دیگری داشته است. دلها پر از بغض است و چشمها بارانی. کرونا کاری کرده است که حسرت تمام شبهای دلدادگی به دلها مانده است؛ شبهایی که همه زانو به زانوی هم در مساجد و حسینیهها مینشستند و با هم به درگاه خدا استغفار میکردند و حاجت میخواستند. حالا این ویروس منحوس فاصله انداخته بین مردم، اگرچه دلها همچنان به هم نزدیک است.
نخستین شبهای راز و نیاز با خداوند را پشت سر گذاشتیم و در همین مدت هم برخی هموطنان توفیق داشتند تا بتوانند خود را به جلسهای و روضهای برسانند و از فیوضات این شبها بهرهمند شوند. البته نکته مهم در این حضور، رعایت پروتکلهای بهداشتی و توصیههای وزارت بهداشت و درمان برای در امان ماندن از شر ویروس منحوس کروناست. تجربه یکسال گذشته و مناسبتهای مذهبی نشان میدهد که توجه هیاتیها به پروتکلهای بهداشتی در اماکن مختلف مذهبی بسیار بیشتر از دیگر مناسبتها و گروهها بوده است. آن هم جلساتی که با توکل به خداوند نتیجه آن خیر و برکت برای تمام مردم خواهد بود.
ساعت ۱۲ شب است. خیابانهای اطراف مسجد ارگ تهران در منطقه ۱۲ با دیگر شبهای سال تفاوت دارد. اگر در شبهای دیگر، بازار و خیابانهای اطرافش حتی تاحدودی ترسناک میشوند اما در شبهای ماه مبارک رمضان که جلسه دعا و سخنرانی در مسجد ارگ بازار برگزار میشود، جایی برای نگرانی وجود ندارد؛ البته بهسازی و اصلاح خیابانهای اطراف بازار را که ازسوی شهرداری تهران در دوره مدیریت جهادی انجام شد نباید نادیده گرفت. حالا فضای امنی که درختکاری شده و چراغهای شهری مسیر خیابان و پیادهراهها را روشن کرده، موجب شده است تا حضور خانوادهها در فضای باز راحت و دلچسب باشد.
نیروهای انتظامی در محل حاضر هستند تا نظم جلسه به هم نخورد. مردم هم کمکم از راه میرسند. حضور زوجهای جوان هم بیشتر به چشم میآید. آقا مصطفی که به همراه همسرش برای قرائت دعای کمیل به جلسه مداح معروف، حاج منصور ارضی آمده است به خبرنگار ما میگوید: هر سال به جلسه حاجآقا میآیم. البته تا سال قبل تنها بودم و حالا دو نفری میآییم. او لبخندی میزند و به همسرش نگاه میکند. در ادامه میگوید: سال قبل از خدا خواستم که وسایل ازدواجم فراهم شود. خوشبختانه با خانواده همسرم آشنا شدیم و عقد کردیم. کرونا هم که باعث شد تا مراسم رسمی و پرجمعیت نداشته باشیم. خیلی راحت و بدون نگرانی از بهمنماه زندگی مشترکمان را شروع کردیم.
وقتی از او درباره احتمال شیوع کرونا در مراسمهای اینچنینی میپرسم با تعجب به من نگاه کرده و میگوید: شوخی میکنید؟ در این فضای باز، با پوشیدن ماسک و فاصله گرفتن از هم… اما اینکه اینجا همه آمدهایم استغفار و دعا کنیم برای سلامتی بیماران… حتماً خدا خودش کمک میکند. او در ادامه تاکید میکند: ما زیرانداز داریم که برای دونفرمان بزرگ است. اما وقتی آن را روی زمین پهن میکنیم فاصله خوبی از اطراف خواهیم داشت. مردم هم همین مساله را رعایت میکنند.
عامل شیوع کرونا، سفر یا دعا؟
از این زوج جوان خداحافظی میکنم تا جای خوبی برای خود پیدا کنند. بلندگوها روشن شده است و حالا صدای قاری که آیاتی از قرآن را میخواند در فضا پخش میشود. وجود فضای سبز و روشنی چراغها از یکسو و خنکای نسیم بهاری از سوی دیگر حال دلنشینی را به وجود میآورد. خانواده دیگر از راه رسیدهاند و میخواهند جای خوبی را انتخاب کنند، اگرچه فضای باز زیادی برای نشستن وجود دارد. آقای طالبزاده که پدر خانواده است میگوید: ما هر سال جلسات ماه مبارک را به مسجد ارگ میآییم. البته شبهای وسط هفته را نمیتوانیم اما شبهای جمعه حتماً اینجا هستیم.
او که پدر سه فرزند است درباره احتمال شیوع کرونا در مراسمهای اینچنینی میگوید: اگر کسی نگران شیوع کروناست بهتر بود سفرهای نوروزی را ممنوع میکرد. اجازه دادند همه به سفرهای تفریحی در شمال و جنوب کشور بروند. حالا برگزاری مراسم دعا و راه نیاز با خدا را که راه استغفار و بخشیدن گناهان و رفع بلاهاست محل شیوع کرونا میدانند؟ آقای طالبزاده که حالا زیرانداز را در محل مناسب انداخته و خانوادهاش روی آن جاگیر شدهاند نکتهای که مصطفی پیش از این گفته بود، را تکرار میکند.
او هم اعتقاد دارد اینجا خانوادهها خودشان رعایت میکنند و زیرانداز یا صندلیها را با فاصله از هم میگذارند تا خدای نکرده بحث پروتکلهای بهداشتی زیرپا گذاشته نشود. او در ادامه تاکید میکند: ما این شبهای ماه مبارک که به مسجد یا جلسات میرویم غیر از حاجتهای شخصیای که داریم باید برای شفای همه بیماران و نیز رفع بلای کرونا دعا کنیم. این دعای دستهجمعی میتواند خیلی موثر باشد.
محفل نور و معنویت
خانم مینایی یکی دیگر از افرادی است که همراه چند خانم دیگر که میگوید از دوستانش هستند برای قرائت دعای کمیل به مسجد ارگ آمدهاند. آنها هم در خیابان منتهی به مسجد زیرانداز انداخته و صندلیهای مسافرتی خود را به همراه دارند. او هم میگوید: در چند سال گذشته که ماه مبارک در فصل گرم سال بود ما مدام به اینجا میآمدیم. خیابان هم که درختکاری شده و نور کافی دارد. الان هم بهخاطر کرونا مردم با ماسک هستند و فاصله را رعایت میکنند. در چنین شرایطی حیف است که توفیق حضور در این محل معنوی را از دست دهیم. او درباره تاثیر حضور در چنین مراسمهایی میگوید: اینجا آرامش دارد، البته نه فقط اینجا. هر مراسمی که در آن دعا خوانده شده و فضائل اهلبیت مطرح میشود همین نور و معنویت را دارد. در چنین مراسمهایی است که میتوانیم برای حوائج خود و دیگران دعا کنیم. وقتی از او درباره حوائج مردم میپرسم، میگوید: حاجت اول ما و بیشتر مردم ظهور حضرت امامزمان و بعد رفع بلای کرونا و کاهش مشکلات اقتصادی و گرانی برای مردم است.
نزدیک ساعت یک بامداد که میشویم تعداد بیشتری از مردم و خانوادهها از راه میرسند و هر کدام در گوشهای وسایل خود را پهن میکنند. سخنران جلسه هم در حال خطابه است و صدایش در خیابانها پخش میشود. او هم با اشاره به شرایط فعلی جامعه میگوید: «شرایط سختی از بابت بیماری درست شده و افراد زیادی از دست میروند که همه ناراحتیم اما باید بدانیم که بیماریهای قلبی و معنوی از بیماری مادی و جسمی خطرناکتر است. همانطور که برای یک بیماری به سراغ پزشک و طبیب میرویم برای درمان بیماری دل هم سراغ طبیبش رفت.»
بعد از سخنرانی، نوبت به سخنان حاج منصور ارضی میرسد که در تمام شبهای ماه مبارک رمضان بسیاری را به سمت بازار تهران میکشاند تا برای ساعتی آرامش به آنها بدهد. او نیز در سخنان پیش از قرائت دعا به رعایت پروتکلها اشاره میکند. قرائت دعای کمیل با حال و هوای او و روضههایی که هرازگاهی در بین فرازهای دعا میخواند حال و هوای دیگری در اطراف بازار تهران ایجاد میکند. اما بعد از قرائت دعا و پایان مراسم مردم باز هم با رعایت همان پروتکلهای بهداشتی و در آرامش کامل محل را ترک میکنند تا دوباره اگر توفیقی بود، شبی دیگر در چنین مراسم معنوی حاضر شوند.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!