میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله_مرضیه کیان: معصومه خانم، همسایه ی طبقهی بالایی ماست. تقریباً هر چند روز دو سه ساعتی میاد پیش مادرم و کلی از دو تا دخترهاش گله میکند. هر دفعه هم با این جمله حرف را شروع میکند که: "خوش به حال شما که دخترت همه چیز تمام است" و از این تعریفها!
دختر بزرگ معصومه خانم، هدیه متولد ۷۵ و دختر کوچکش مهتاب، متولد سال ۸۰؛ هدیه دختری با تیپ پسرانه، همیشه شلوار لی پوشیده با یک پیراهن چهارخونه ی گشاد و کتونی، که همیشه یک گردنبند با نمادهای آریای_ایرانی یا هِوی متالی روی لباسش دارد، دائماً هندزفری سفیدش به گوشش هست و تو همه ی شبکههای مجازی فعالیت عجیبی دارد. اما مهتاب را همیشه با شلوار کلاسیک، کفش پاشنه ۵ سانت و مانتوی رسمی و یک روسری گره خورده می بی نم که گوشی معمولی دارد و هیچ ارتباطی با فضای مجازی ندارد.
گلایهی همیشگی معصومه خانم این است که هدیه اصلاً در خانه کار نمیکند، دست به سیاه و سفید نمیزند، اصلاً در جمعهای خانوادگی شرکت نمیکند، از صبح تا شب سرش تو گوشی است، برای خودش می خندد و یک وقتهایی هم همین طوری به صفحهی گوشی نگاه میکند و حرف میزند.
از اوایل اسفند ماه هم بحث تازه ای به گله و شکایتهایش اضافه شد، آن هم موضوع تعطیلی دانشگاهها و کلاسهای مجازی دخترهایش بود. تقریباً از اواسط اسفند ماه تا همین یکی دو روز پیش وقتی شروع میکرد به صحبت کردن طبق معمول این طوری شروع میکرد و میگفت: «خوش به حالتان که دخترتان همه چیز تمام است! و انقدر مثل من حرص نمیخورید، از وقتی این کرونای وامونده آمده هدیه بدتر از قبل شده و تا چیزی ازش میخواهیم میگوید: وا مامان من سر کلاسم! از آن طرف مهتاب اصلاً در هیچکدام از کلاسها حضور نخورده و میترسم این ترم حذف بشه. خوش به حالتان که دخترت هم در کارهای خانه کمکتان میکند، هم به درس و مشقش میرسد.»
هر دفعه که معصومه خانم میآید و میرود، با خودم فکر میکنم کجای کار ایراد داشت که این بنده خدا را آنقدر در دردسر انداخته؟!
قبلاً فکر میکردم که یک دختر ایرانی باید شاگرد اول کلاس باشه، آشپز خوبی باشد، و در کل کد بانوی خوبی باشد. اما وقتی معصومه و دغدغههایش را با دخترهاش دیدم متوجه شدم فقط کد بانوی خوب بودن برای دختر جوان سال ۹۹ کافی نیست، از طرفی دختری با داشتن روحیه ی صرفاً دنیای الکترونیک و دور از حقیقت کانون خانواده و جامعه هم مطلوب نیست.
به نظرم معصومه خانم گذشته را خوب برای فرزندانش توضیح نداده و با توجه به روند جامعه و نیاز روز آینده را هم به درستی نشان نداده.
هدیه و مهتاب صفر و صد بودند…
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!