میرنیوز
خبرگزاری مهر- گروه مجله: نویسنده و شاعر توانمند و فعال "حامد عسکری"، در صفحهی اینستاگرام خود خبر از مبتلا شدن خویش به ویروس کرونا را داد:
خبر کوتاه بود، بله من #کرونا گرفته بودم، این را اول سیدحمید گفت و بعد جواب آزمایش هم حرفهایش را تأیید کرد، بچهها را فرستادم خانه پدربزرگشان، شب اول تنها بودم یک صندلی گذاشتم جلوی آینه دراور اتاق باران و با خودم حرف زدم، همین؟ سی و هشت سالگی و خلاص؟ دروغ چرا خالی کردم… چه همه کتاب ننوشته دارم چه هم زیارت نرفته؟ چرا به مادرم این سالها کم زنگ زدم؟ چرا گوشی را نمیدادم نیکان بازی کند؟ چرا نفیسه که گفت برویم سعدآباد گفتم حسش نیست؟؟ چرا چرا چرا... پیرهن مشکی ام را انداختم روی بالشم گفتم: یعنی می پوشمت؟ منی که به محمد ومسعود تا منبری ومداح وپذیرایی ختمم را هم بسته بودم حالا باید... ای بابا... فکر اینکه جای تربت آهک... خندیدم از آن خندههای هیستریک جوکری... چند روزی گذشته... این روزها رسولی کوچکم در غار قرنطینه، نفیسه مثل راهبهای مهربان تیمارم میکند، برای عروسکهای باران قصه میگویم و لالایی... شبی دوسه هزار کلمه مینویسم، چهارمین کتاب را هم امشب تمام میکنم... رفقا خیلی لطف داشتند و دارند... ویدئوی همراهی دوستانم که رسید بهارمست شدم... اگر این رسول خزیده به غار به مدینه بازگشت که عشق است... اگر برنگشت حلالم کنید... خدا رحمت کند همه اسیران خاک را... فکرش را که میکنم آن ور هم رفیق کم ندارم... برایتان چند خورجین کلمه گذاشتهام... بخوانید و فاتحهای نثارم کنید، اگر حقی بر گردن کسی دارم یا بفرماید یا حلال کند...سیدمجید بنی فاطمه علی اکبرم اذان بگو بخواند و حیدر خمسه روضهی رباب... دوستتان داشتم و دارم. کامنتهای سرشار از لطفتان زیاد خواهد بود، همدیگر را دوست داشته باشید، ممنون ولی اگر محبتی به من دارید #اللهم_عجل_لولیک_الفرج کامنت کنید. خیلی دوستتان دارم باعشق حامد عسکری
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!