میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، صبح نو نوشت: میگویند در دنیا دو دسته آدم وجود دارد؛ دستهای هواپیما میسازند و خوشبینها هستند و دستهای که چتر نجات میسازند چون بدبین هستند. من در دسته دوم قرار میگیرم. من در آستانه برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال با رسانههای مختلف صحبت کردم. در همه این مصاحبهها یک جمله مشترک بود؛ من خوشبین نیستم. من انگشت اتهام را به سمت کسی نگرفتم. چون اساساً خیلی با افراد آشنایی نزدیکی ندارم اما این موضوع را خیلی خوب می دانم که در انتخابات فدراسیون فوتبال همواره اتفاقها و تصمیمات به گونهای است که نمیتوانیم آن را مصلحت اندیشی برای فوتبال تلقی کنیم.
فراموش نکنیم که در هر انتخاباتی لابیها و رایزنیهایی توسط نامزدها صورت میگیرد. این امر کاملاً طبیعی است. اصلاً بخش مهمی از انتخابات همین است که نامزدها توانمندیها و برنامههای خودشان را با دیگران به اشتراک میگذارند تا بتوانند رأی بیشتری به دست بیاورند اما وقتی این لابی از شکل تمییز و حرفهای خودش خارج میشود و افراد به دنبال آن هستند که از طریق نهادهای قدرت کار خود را پیش ببرند و اعضای رأی دهنده را تحت نفوذ و اعمال نظر درآورند کار همان نتیجهای پیدا میکند که همه دیدیم. این دیگر اسمش لابی یا رایزنی نیست بلکه یارگیری است. سالها است که چنین رویهای را میبینیم و تجربه به دفعات ثابت کرده که انتخابات فدراسیون فوتبال جریان یارگیری برخی نامزدهایی است که از سوی نهادهای قدرت مورد حمایت قرار میگیرند. این را هم بگویم که مشاهده چنین وضع نابسامانی اصلاً کار سختی نیست. سخت نیست که سقوط خودمان را ببینیم یا پیش بینی کنیم چون سالهاست که عدهای روی همین شاخه نشسته اند و در حال بریدن شاخه هستند. نتیجه این کار جز سقوط چیز دیگری نیست. انتخابات فدراسیون فوتبال در حالی برگزار شد که به عقیده من پیامهای روشنی را به جامعه مخابره کرد. پیامهایی که به طور شفاف مطرح شد و با اندک هوشی میتوان این پیامها را از جانب آقایان دریافت کرد. اعضای مجمع به ما گفتند تا مادامی که در روی این پاشنه می چرخد، فوتبال جای فوتبالیها نیست. ما در مجمع فوتبال بیش از ۳۰ هیأت فوتبال داریم. حتی یک نفر از این آقایان به نماینده فوتبالی انتخابات رأی ندادند. هیأت فوتبال استانها را چه کسانی اداره میکنند؟ آیا ناآگاهانه دست رد به سینه فوتبالیها زدند؟ نه. نمیتوانیم بگوییم نمیدانستند یا ناآگاه بودند. بنابراین پیام روشنی از سوی هیأت فوتبال استانها به جامعه ما مخابره شد که اینجا در فدراسیون جایی برای فوتبالیها وجود ندارد. نکته بعدی اما به خود فوتبالیها برمی گردد. من اتحاد یا اجماعی بین خود فوتبالیها ندیدم. برخی چهرههایی که در جامعه فوتبال به شدت دربارهشان تبلیغ میشود، اصلاً به خودشان زحمت ندادند که درباره ضرورت حضور یک مدیر فوتبالی در رأس هرم مدیریتی فدراسیون فوتبال سخن بگویند. چرا؟ چون منافع شأن احتمالاً به خطر میافتاد. به جز چند نفر که به صراحت موضع گیری کردند بقیه افراد یا سکوت کردند یا به سمت و سوی دیگری رفتند. ببینید، افرادی حتی اسم علی کریمی را به زبان نیاوردند که برخی رسانهها القاب خیلی سنگینی به این آدمها داده اند. اما هرگز ندیدیم که برخورد بزرگوارانهای با موضوع انتخابات فدراسیون فوتبال داشته باشند. بنابراین زبان بستند. در چنین شرایطی راه برای آن نوع از لابی که اصلاً آن را نمیپسندیم باز شد و شرایط به گونهای پیش رفت که فوتبالیها نادیده گرفته شدند و دیدیم که در نهایت چه اتفاقاتی رخ داد. بنابراین باید جملهای که طی یکی دو ماه اخیر بارها از آن استفاده کردهام را بار دیگر تکرار کنم که؛ من خوشبین نیستم. الان هم خوشبین نیستم. شاید تغییراتی اتفاق بیفتد اما تحول نه. دگردیسی رخ نخواهد داد. تحولی که فوتبال ما به آن نیاز دارد، رخ نخواهد داد.
خیلی از کارها ربطی به رئیس فدراسیون فوتبال ندارد. متولی اصلی ورزش کشور باید به ساختارسازی توجه کند و فوتبال را به سمت و سوی مدرنیته ببرد. اتفاقاً نکتهای که مایلم دربارهاش صحبت کنم این است؛ نمی دانم آقای وزیر ورزش چگونه و با چه نوع جمع بندی درباره انتخابات فدراسیون فوتبال گفته است این انتخابات برگ زرینی بود در تاریخ مدیریت ورزش کشور. با احترام میخواهم خدمت ایشان عرض کنم که چرا از صفحات سیاه این فوتبال نام نبردید. صفحاتی که سیاه هستند و اصلاً نمیشود به آنها افتخار کرد. چرا از فساد در فوتبال صحبت نکردید؟ چرا از ویلموتس حرفی نزدید؟ به هر حال روشن است که برخی افراد فقط به دنبال این هستند که از انتخابات فدراسیون فوتبال به نفع خود بهره برداری کنند. متأسفانه باید این واقعیت را بپذیریم که رؤسای هیأت فوتبال استانها هستند که در انتخابات فدراسیون فوتبال تعیین کنندهاند و ماجرا آنجایی دردناک است که بدانیم بسیاری از این افراد فقط رئیس هیأت فوتبال استان شأن نیستند بلکه در همان استان سمتهای مهم دیگری هم دارند که این موضوع باعث میشود آنها به ماجرای انتخابات فوتبال طور دیگری نگاه کنند. متأسفانه بعضی از آقایان به این انتخابات می بالند. ما سکوت میکنیم. نه اینکه جوابی نداریم که به این آقایان بدهیم. سکوت میکنیم چون تریبونی وجود ندارد که به این آقایان بگوییم دهها صفحه سیاه در این فوتبال وجود دارد که شما از آن نام نبردید. چرا؟ البته من می دانم که آقایان آگاهانه این حرفها را مطرح میکنند. آنها میدانند که اهالی فوتبال بهانهها و توجیههای شأن را باور نمیکنند اما متأسفانه چون این آقایان در مسند قدرت هستند به راحتی به خودشان اجازه میدهند که با اهالی فوتبال اینگونه برخورد کنند. ما در موضع شهروند معمولی هستیم. ماجرا وقتی دردناکتر میشود که افرادی هم که میتوانند به فوتبالیها کمک کنند سالهاست به خاطر منافع فردی شأن آن طرف ماجرا را انتخاب میکنند.
نکته پایانی اینکه بنده فقط به این دلیل که علی کریمی بازیکن خوب و بزرگی بود دوستش ندارم. من به فوتبال او نگاه نمیکنم. به وجدان و شخصیت او نگاه میکنم. به هر حال اعضای مجمع خیلی خوب نقش خودشان را ایفا کردند؛ آنها به فوتبال دهن کجی کردند و بعد برای حذف شدهها دست زدند. پیام روشنی بود و بار دیگر به من ثابت کرد که بودن و دوام آوردن در این فوتبال کار بسیار سختی است. خیلی سخت است که شریف باشید و در این فوتبال دوام بیاورید.
فراموش نکنیم که در هر انتخاباتی لابیها و رایزنیهایی توسط نامزدها صورت میگیرد. این امر کاملاً طبیعی است. اصلاً بخش مهمی از انتخابات همین است که نامزدها توانمندیها و برنامههای خودشان را با دیگران به اشتراک میگذارند تا بتوانند رأی بیشتری به دست بیاورند اما وقتی این لابی از شکل تمییز و حرفهای خودش خارج میشود و افراد به دنبال آن هستند که از طریق نهادهای قدرت کار خود را پیش ببرند و اعضای رأی دهنده را تحت نفوذ و اعمال نظر درآورند کار همان نتیجهای پیدا میکند که همه دیدیم. این دیگر اسمش لابی یا رایزنی نیست بلکه یارگیری است. سالها است که چنین رویهای را میبینیم و تجربه به دفعات ثابت کرده که انتخابات فدراسیون فوتبال جریان یارگیری برخی نامزدهایی است که از سوی نهادهای قدرت مورد حمایت قرار میگیرند. این را هم بگویم که مشاهده چنین وضع نابسامانی اصلاً کار سختی نیست. سخت نیست که سقوط خودمان را ببینیم یا پیش بینی کنیم چون سالهاست که عدهای روی همین شاخه نشسته اند و در حال بریدن شاخه هستند. نتیجه این کار جز سقوط چیز دیگری نیست. انتخابات فدراسیون فوتبال در حالی برگزار شد که به عقیده من پیامهای روشنی را به جامعه مخابره کرد. پیامهایی که به طور شفاف مطرح شد و با اندک هوشی میتوان این پیامها را از جانب آقایان دریافت کرد. اعضای مجمع به ما گفتند تا مادامی که در روی این پاشنه می چرخد، فوتبال جای فوتبالیها نیست. ما در مجمع فوتبال بیش از ۳۰ هیأت فوتبال داریم. حتی یک نفر از این آقایان به نماینده فوتبالی انتخابات رأی ندادند. هیأت فوتبال استانها را چه کسانی اداره میکنند؟ آیا ناآگاهانه دست رد به سینه فوتبالیها زدند؟ نه. نمیتوانیم بگوییم نمیدانستند یا ناآگاه بودند. بنابراین پیام روشنی از سوی هیأت فوتبال استانها به جامعه ما مخابره شد که اینجا در فدراسیون جایی برای فوتبالیها وجود ندارد. نکته بعدی اما به خود فوتبالیها برمی گردد. من اتحاد یا اجماعی بین خود فوتبالیها ندیدم. برخی چهرههایی که در جامعه فوتبال به شدت دربارهشان تبلیغ میشود، اصلاً به خودشان زحمت ندادند که درباره ضرورت حضور یک مدیر فوتبالی در رأس هرم مدیریتی فدراسیون فوتبال سخن بگویند. چرا؟ چون منافع شأن احتمالاً به خطر میافتاد. به جز چند نفر که به صراحت موضع گیری کردند بقیه افراد یا سکوت کردند یا به سمت و سوی دیگری رفتند. ببینید، افرادی حتی اسم علی کریمی را به زبان نیاوردند که برخی رسانهها القاب خیلی سنگینی به این آدمها داده اند. اما هرگز ندیدیم که برخورد بزرگوارانهای با موضوع انتخابات فدراسیون فوتبال داشته باشند. بنابراین زبان بستند. در چنین شرایطی راه برای آن نوع از لابی که اصلاً آن را نمیپسندیم باز شد و شرایط به گونهای پیش رفت که فوتبالیها نادیده گرفته شدند و دیدیم که در نهایت چه اتفاقاتی رخ داد. بنابراین باید جملهای که طی یکی دو ماه اخیر بارها از آن استفاده کردهام را بار دیگر تکرار کنم که؛ من خوشبین نیستم. الان هم خوشبین نیستم. شاید تغییراتی اتفاق بیفتد اما تحول نه. دگردیسی رخ نخواهد داد. تحولی که فوتبال ما به آن نیاز دارد، رخ نخواهد داد.
خیلی از کارها ربطی به رئیس فدراسیون فوتبال ندارد. متولی اصلی ورزش کشور باید به ساختارسازی توجه کند و فوتبال را به سمت و سوی مدرنیته ببرد. اتفاقاً نکتهای که مایلم دربارهاش صحبت کنم این است؛ نمی دانم آقای وزیر ورزش چگونه و با چه نوع جمع بندی درباره انتخابات فدراسیون فوتبال گفته است این انتخابات برگ زرینی بود در تاریخ مدیریت ورزش کشور. با احترام میخواهم خدمت ایشان عرض کنم که چرا از صفحات سیاه این فوتبال نام نبردید. صفحاتی که سیاه هستند و اصلاً نمیشود به آنها افتخار کرد. چرا از فساد در فوتبال صحبت نکردید؟ چرا از ویلموتس حرفی نزدید؟ به هر حال روشن است که برخی افراد فقط به دنبال این هستند که از انتخابات فدراسیون فوتبال به نفع خود بهره برداری کنند. متأسفانه باید این واقعیت را بپذیریم که رؤسای هیأت فوتبال استانها هستند که در انتخابات فدراسیون فوتبال تعیین کنندهاند و ماجرا آنجایی دردناک است که بدانیم بسیاری از این افراد فقط رئیس هیأت فوتبال استان شأن نیستند بلکه در همان استان سمتهای مهم دیگری هم دارند که این موضوع باعث میشود آنها به ماجرای انتخابات فوتبال طور دیگری نگاه کنند. متأسفانه بعضی از آقایان به این انتخابات می بالند. ما سکوت میکنیم. نه اینکه جوابی نداریم که به این آقایان بدهیم. سکوت میکنیم چون تریبونی وجود ندارد که به این آقایان بگوییم دهها صفحه سیاه در این فوتبال وجود دارد که شما از آن نام نبردید. چرا؟ البته من می دانم که آقایان آگاهانه این حرفها را مطرح میکنند. آنها میدانند که اهالی فوتبال بهانهها و توجیههای شأن را باور نمیکنند اما متأسفانه چون این آقایان در مسند قدرت هستند به راحتی به خودشان اجازه میدهند که با اهالی فوتبال اینگونه برخورد کنند. ما در موضع شهروند معمولی هستیم. ماجرا وقتی دردناکتر میشود که افرادی هم که میتوانند به فوتبالیها کمک کنند سالهاست به خاطر منافع فردی شأن آن طرف ماجرا را انتخاب میکنند.
نکته پایانی اینکه بنده فقط به این دلیل که علی کریمی بازیکن خوب و بزرگی بود دوستش ندارم. من به فوتبال او نگاه نمیکنم. به وجدان و شخصیت او نگاه میکنم. به هر حال اعضای مجمع خیلی خوب نقش خودشان را ایفا کردند؛ آنها به فوتبال دهن کجی کردند و بعد برای حذف شدهها دست زدند. پیام روشنی بود و بار دیگر به من ثابت کرد که بودن و دوام آوردن در این فوتبال کار بسیار سختی است. خیلی سخت است که شریف باشید و در این فوتبال دوام بیاورید.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!