میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: «سوگند یاد میکنم که از تضییع حقوق بیماران بپرهیزم و سلامت و بهبود آنان را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم بدارم.» این بخشی از سوگندنامه بقراط است که هر پزشکی با هر تخصصی قبل از شروع به طبابت و بعد از اتمام دوره، آن را قرائت میکند.
پزشکها بعد از این قسمنامه فارغ از رنگ و نژاد و جناح سیاسی بیمارانشان، تمام تلاش خود را برای حرفه طبابت وسط میگذارند تا ذرهای از تعهدی که دادند دریغ نکنند. نمونه بارز آن را در جنگها میبینیم که نیروهای صلیب سرخ و هلال احمر مستثنی از بقیه افراد میتوانند در همه مناطق رفت و آمد بکنند، چرا که فقط یک هدف دارند و آن هم نجات جان بیماران هست؛ برایشان فرقی نمیکند که آن بیمار که هست و چه هست! از نیروهای خودی است یا نیروی دشمن! هدف فقط بهبودی مجروح و بیمار است.
با این حساب مگر غیر از این است که باید وجدان حرفهای یعنی همان حسی که به هر شغل و حرفهای احساس تعهد و مسئولیت میدهد حرف اول را در برعهده گرفتن مسئولیتها بزند؟ آن هم شغلی تا این حد حساس.
مگر غیر از این است که وقت بیماری، چشم و گوش بسته و با خیال راحت تشخیص و درمان بیماری را دست پزشک میدهیم و هر تجویزی کند سمعا و طاعتا قبول میکنیم؟
پس چه شده که این روزها اخلاق تا این حد در جامعه لاغر شده که یک پزشک با مسئولیت ویژهای که گردن دارد برای یک نفر آرزوی مرگ میکند؟ آن هم برای کسی که جانی و قاتل نیست، فردی است از جنس خودمان که فعالیتش در رسانه است. قرار نیست چون جبهه و نگاه سیاسیاش به مزاج عدهای خوش نمیآید، طلب مرگ برایش کرد، آن هم از طرف کسی که دایهدار حمایت از بیماران است و در خط مقدم این کار فعالیت میکند.
آرزوی مرگ از طرف حامی سلامت
بعد از شنیدن خبر ابتلای علی رضوانی خبرنگار بخ ش خبری ۲۰:۳۰ به کرونا، علاوه بر دیدن موجی از واکنشهای منفی افرادی که «مرگ بر آمریکا» گفتن را قبول نداشتند و برای همه دم از زندگی میزدند، حالا آرزوی مرگ علی رضوانی را دارند، و در کنار آن نیز، پزشکی مثل «حمید احمدی» هم بر موج سوار میشود و با توییتی که در صفحه شخصیاش منتشر میکند، تناقض رفتارش با سوگندنامه پزشکی را نشان میدهد.
عالِم بی عمل!
اسمش را که در شبکههای اجتماعی جستجو کنید، با نام دکتر و تخصصی که دارد، صفحهاش را پیدا میکنید. ۴ هزار و خوردهای فالوئر دارد و برعکس نام و مشخصات پیج که از دکتر بودنش دم میزند، در تمام پستهایش بیشتر به معلم اخلاق شباهت دارد و خلاصه اینکه حاشیهها از حرفه تخصصیاش پررنگتر است.
جالب اینجاست که حتی اگر خودش یک نیمخط از حرفها و جملات شعاریاش را قرار بود عملی کند، هیچ وقت نباید همچین توییتی را منتشر میکرد؛ «طلب مرگ برای یک انسان» آن هم تا این حد علنی؛ در شبکههای اجتماعی...
سلبریتیهای همیشه مدعی کجایند؟
از بس در این چند سال اخیر نظر سلبریتیها را در هر زمینه و حوزهای که به شغلشان ربط نداشت دیدیم و شنیدم بد عادت شدیم و تعجب میکنیم که وقتی در حوزههای تخصصی سیاسی و اقتصادی و نظامی اظهارنظر میکنند و فریاد وا اسفایشان گوش فلک را پاره میکند و از آن بدتر همه چیز را به چیز دیگر ربط میدهند، چرا در اعتراض به همچین توئیتی که از یک پزشک مدافع سلامت انسان منتشر شده هیچ واکنشی نشان ندادند و سکوت کردند؟!
کتایون ریاحی که در واکنش به فوت علی انصاریان «شهید واکسن» را هشتگ میکند و قضا و قدر الهی را سیاسی میکند چرا در واکنش به طلب مرگ از سوی یک پزشک برای یک بیمار دیگر زبان به کام گرفت! یا سحر ذکریا که کلیپش در همین چند روز اخیر فضای مجازی را پر کرده بود و فریاد «خسته شدیم» سر میداد و دم از حمایت مردم و هموطن میزد چرا در اعتراض به این توئیت واکنشی نشان نداد؟!
شکستن عهد و پیمان، علیالخصوص قسم خوردهاش تاوان دارد. چطور میشود به پزشکی که اینگونه علنی نقض پیمان کرده اعتماد کرد و سلامت خود را به او سپرد؟ واقعاً سازمان نظام پزشکی برای حراست از کیان و حیثیت هزاران پزشک دلسوز، نمیخواهد به این موضوع ورود کرده و دامن خود را پاک کند؟
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!