میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، ایران نوشت: «بازار ما تازه از ساعت شش و نیم هفت شب شروع میشود که به آن اصطلاحاً «سرچراغی» میگویند و تا ساعت ده، ده و نیم شب ادامه دارد. الان آن سرچراغی از ما گرفته شده و همه چون تا ساعت ۹ شب باید خانه باشند نهایتاً سعی میکنند ساعت ۸ از هر جایی که هستند راه بیفتند تا به خانه برسند. معلوم است که دیگر دنبال خرید نمیروند.»
این را محمد مصطفوی میگوید، یکی از کسبه پاساژی در مرکز تهران. یکی دوهفتهای است که حراج سراسری شروع شده، با این حال به گفته او بازار همچنان خراب است. نه تنها طی فصل نتوانستند فروش خوبی داشته باشند بلکه حراج آخرفصل هم برخلاف سالهای قبل رونقی به کار و کاسبیشان نداده است. مشتریها تک و توک میآیند و جنسها را برانداز میکنند و قیمت میپرسند و میروند. این تازه آخر هفته است که باید اوضاع بهتر باشد. وسط هفته که دیگر همین چند نفر هم نیستند. انگار همه با هم در ماراتنی نفسگیر شرکت دارند و تازه اگر پول داشته باشند و ترافیک قبل ساعت ۸ خُلقشان راتنگ نکند هم زمانی برای خرید ندارند. همین هم بازار را کساد میکند و کاسبها را چشم به راه مشتری نگه میدارد.
«ساعت منع تردد را باید اضافه کرد به اینکه وضع اقتصادی مردم هم بد شده و قدرت خریدشان پایین آمده. کسبه یک سال است دائم در فشار و سختی هستند. یعنی از پارسال شب عید که جنس خریدند برای برج ۱۲، عملاً بازار تعطیل شد. برج یک امسال که کلاً تعطیل بود و برج ۲ هم نصفه باز بود. بعد از تعطیلات باز کمی اوضاع بهتر شد. البته این مال زمانی است که تا ۱۰ شب باز بودیم. دو هفته هم کلاً تعطیل بودیم و هیچ. الان هم محدودیت زمانی تا ساعت ۹ داریم و ۸ شب باید تعطیل کنیم. تمام این فشارها جمع شده و کمر کاسبها را خم کرده است.»
مصطفوی این را میگوید و ادامه میدهد: «صاحبان مغازهها هم امسال با توجه به کرونا مراعات که نکردند هیچ، نسبت به تورم تا میتوانستند روی اجارهها کشیدند و هر مغازه بین ۳ تا ۴ میلیون اجارهاش اضافه شد بدون اینکه فکر کنند کروناست و بازار خراب است و تا ساعت ۸ بیشتر نیستیم.پارسال ما نمیدانستیم کرونا قرار است بیاید و برای شب عید جنس زیادی خریده بودیم و روی دستمان ماند و ضرر کردیم. مثلاً زنانهفروشیها مانتویی که شب عید میتوانند بفروشند با مانتویی که برج ۳ میفروشند فرق میکند و طبیعی است که آن جنس دیگر روی دستشان میماند و فروش نمیروند. امسال با توجه به این مشکلات تا آنجایی که میتوانیم مغازهها را با حداقل جنس پر میکنیم که فقط مغازه خالی نباشد و بعد باتوجه به روند بازار، هفته به هفته خرید میکنیم. یعنی مقداری خرید میکنیم و اگر بازار بهتر شد، هفته دیگرش دوباره برای خرید میرویم که جنس روی دستمان نماند. از جیب خوردن بهتر از این است که جنس زیادی بخریم و روی دستمان بماند.»
امیرپویا صحرایی، از کسبه مرکز خریدی در شمال شرقی تهران هم میگوید: «کرونا تأثیرات منفی زیادی روی کار ما گذاشته است. تعطیلیها ضربه بزرگی به ما زد و بهخاطر آن خیلی از مردم فقط از سایتها و به صورت آنلاین خرید میکنند. در نتیجه درآمد ما خیلی پایین آمد و ما الان تحت فشار خیلی زیادی هستیم چون بیشتر کاسبها مثل خود من صاحب مغازه نیستند و مغازه را اجاره کردهایم. مغازهدار هیچ وقت اجاره آن مدتی را که پاساژ تعطیل بوده و در قرنطینه بودهایم نبخشیده و اجارهاش را در هر شرایطی تمام و کمال گرفته و این پول فقط از جیب مستأجر میرود. ما الان برای خرید شب عید ترس داریم. واقعاً نمیشود که ریسک کنیم. الان بر اساس آنچه اخبار اعلام میکند شرایط طوری است که تعداد مبتلایان به کرونا رو به صعود است و ما این احتمال را میدهیم که دوباره ممکن است تعطیلی اتفاق بیفتد برای همین نمیتوانیم مثل هرسال خرید زیادی بکنیم و مغازه را پر کنیم. سالهای قبل طوری خرید میکردیم که شب عید مجبور نشویم برای جورشدن جنس دوباره به بازار برویم و خرید کنیم. این برای ما خیلی سخت است و حس خیلی بدی ایجاد میکند. کرونا خیلی کار ما را سخت کرده. الان تا ساعت ۸ باز هستیم و همه باید ساعت ۹ خانه باشند. در نظر بگیرید مشتری که کارمند باشد، اگر بخواهد برود خانه و یک استراحتی کند و بعدش دنبال خرید برود، واقعاً فرصت نمیکند بنابراین ترجیح میدهد از اینستاگرام و سایتهای دیگر خرید کند که خریدش را بفرستند درِ خانه. اینها تأثیرات بدی روی کار ما گذاشته و امیدوارم هرچه زودتر شرایط خوب شود و واکسن بیاید و اوضاع مردم روبهراه شود. من جوانهایی را میشناسم که با انگیزه و امید کاری را شروع کردند اما متضرر و مجبور شدند خودشان بروند و شاگرد مغازه شوند چون زندگیشان باید اداره شود. ما هم میخواهیم حداقل خرج زندگیمان را دربیاوریم.»
علی زارع از دیگر کسبه مرکز خرید هم دل پری از شرایط دارد: «کسی که قانونگذاری میکند باید درک صحیحی از رفتار جامعه بعد از اجرای قانون داشته باشد. قانونی که دولت برای منع رفت و آمد تصویب کرده، به نوعی با شرایط اقتصادی کشور ناهماهنگ است. در واقع فقط قشر کارمند در آن مدنظر قرار داده شده ولی برای قشر به اصطلاح «بازاری» برنامهای در نظر گرفته نشده است. طبق این برنامهریزی، نیروی کار تا ساعت ۵ بعدازظهر سرکار است و تا ساعت ۹ شب زمان مناسبی دارد تا به تمام برنامههای پیش فرض خودش برسد اما آیا قشر بازاری که باید در همان پیک تعطیلی و فراغت کارمندان به کسب و کار خود برسد هم در این برنامه مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا میزان آسیبی که به این قشر وارد میشود را لحاظ کردهاند؟
در همان نگاه اول میتوان فهمید که آسیب اصلی اقتصادی در شرایط کرونا به این دسته مربوط میشود. از یک طرف ساعات اصلی و به اصطلاح پیک کاری خودشان را از دست دادهاند و از طرف دیگر به دلیل هجوم مردم برای رعایت ساعت تعطیلی، بیشتر در معرض بیماری قرار گرفتهاند.به نظر من اگر زمان باز بودن مراکز فروش و بازار را حتی بیشتر از حالت عادی مقرر میکردند مفیدتر بود چون مردم میتوانستند زمانبندی مناسبی برای خرید خودشان داشته باشند.زمانبندی تعطیلی به این شکل مردم را به سمت ازدحام جمعیت سوق میدهد و بعد به اجبار به میهمانی و شبنشینی شبهای عید سوق پیدا میکند و این یعنی خطر آلودگی بیشتر. ما برای شب عید هم چندان امیدوار نیستیم اگر شرایط بخواهد به همین شکل پیش برود. پارسال که شب عید نداشتیم و امسال هم چندان امیدی نیست.»
این روزها برای کسبه دیگر سرچراغی یا سرچراغ مفهومی ندارد. سرچراغی یعنی اول شب و دشت اول و زمانی که کاسبها به اصطلاح گُل فروششان است اما در این بازار خراب دیگر چراغی روشن نیست.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!