میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: تصمیم گرفتند که امسال هدیه متفاوتی را برای سومین سالگرد ازدواج به خودشان بدهند.
مهران سید طراح و زهرا صفاریان، هر دو متولد دهه هفتاد هستند. سه سال است که ازدواج کردند و در اصفهان سکونت دارند. آنها تصمیم گرفتند امسال برای سالگرد ازدواجشان در تاریخ ۳۰ آبان، طبیعتگردی در جنوب کشور را انتخاب کنند و با رکاب زدن در جادههای جنوبی کشور، هدیه متفاوتی به خود بدهند. مهران میگوید: «مدتی است این ایده در ذهنمان بود که با دوچرخه سفری به جنوب داشته باشیم. سالگرد ازدواجمان بهانه شروع این سفر بود؛ آبان ماه یکی از بهترین ماهها برای مسافرت به شهرهای جنوبی کشور است.»
مهران و زهرا عزمشان را جزم کردند و با گرفتن بلیط اتوبوس آبادان بار سفر بستند و عازم شدند. مهران با لهجه شیرین اصفهانی از جزئیات سفرشان میگوید: «همزمان شدن سالگرد ازدواجمان با دو هفته تعطیلی که به دلیل کرونا بود، باعث شد که با بالا و پایین کردن دفترهای مسافربری در فضای مجازی دنبال بلیط ارزان قیمت اصفهان به آبادان باشم؛ این یکی از عادتهای من است که برای مسافرت رفتن و طبیعتگردی، هزینههای سفر را تا جاییکه میتوانم کم کنم و به جای آن تعداد سفرها را بیشر کنم.
از سهشنبه هفته پیش سفر را شروع کردیم. تایر دوچرخهها را درآوردیم و در صندوق اتوبوس گذاشتیم، خورجینهای سفر را هم کنارش؛ بار خورجین من و همسرم هر کدام حدود ۵۰ تا ۶۰ کیلوگرم بود.
برنامه ما این بود که اگر شرایط آب و هوایی مناسب بود، طی دو هفته از آبادان به سمت بندر عباس رکاب بزنیم، مسیر هم به این صورت بود: آبادان، ماهشهر، هندیجان، دیلم، گناوه، بوشهر، کنگان عسسلویه، بندر لنگه و در انتها بندر عباس… مسافت آبادان تا بندر عباس ۱۲۵۰ کیلومتر است که بنا بود اگر شرایط آب و هوایی مناسب بود تا چابهار برویم.»
خونگرمی هموطنان، ما را از طبیعت دور میکند!
سید طراح و صفاریان، دو روز است که در خانه یکی از اهالی خونگرم گناوه اتراق کردهاند، دلیل آن هم بارندگی دور از انتظاری بود که مهران آن را از چالشهای سفرشان میداند: «این بارندگی عجیب و غریب که محلیهای جنوبی به آن "باران عربی" میگویند، باعث شد بین سفرمان وقفه بیافتد. با بررسی و رصد سامانه آب و هواشناسی متوجه شدیم که انگار این بارش باران قصد بند آمدن ندارد، به خاطر همین بین دو راهی ماندیم؛ اینکه دوچرخهها را منزل یکی از اهالی گناوه بگذاریم و به اصفهان برگردیم و بعد از اینکه آب هوا مناسب بود برگردیم و به سفرمان ادامه دهیم، یا اینکه کلاً با دوچرخه و خورجینها برگردیم و مجدد بعد از بند آمدن بارش عازم شویم.»
بار سفر این زوج جوان تقریباً سبک است؛ حجم ۵۰، ۶۰ کیلویی وسایلشان بیشتر به دلیل وجود چادر و کیسه خواب است که بتوانند شبها را در کمپ، کنار دریا یا در جنگل سپری کنند؛ هرچند که به دلیل اطلاع داشتن دنبالکنندههایشان در فضای مجازی از جریان مسافرتشان، خیلی وقتها اهالی منطقه به سراغشان میروند و با اصرار آنها را مهمان خانهشان میکنند!»
مهران با خنده تعریف میکند: «بارها شده که جایی اتراق کردیم و اهالی آن محل برای دعوت ما به منزلشان سراغمان آمدند. وقتی با مخالفت ما رو به رو شدند، اثاثمان را جمع میکنند و با خود میبرند و میگویند: «ما اینها را میبریم خواستید بیاید و نخواستید هم همینجا بدون وسیله بمانید!» البته این نهایت خونگرمی هموطنان را نشان میدهد و باعث شده که دوستان با محبت زیادی پیدا کینم.»
مهران و زهرا قبل از تجربه جنوبگردیشان با دوچرخه، سابقه رکاب زدن ۴۰۰ کیلومتری در محمودآباد را هم داشتند که لذت آن سفر باعث شد، مناطق جنوب را هم از نزدیک ببینند.
سید طراح با تجربه کردن طبیعتگردی در شمال و جنوب کشور، تصمیم دارد تا در سفرهای بعدی با همسرش اروپاگردی با دوچرخه را آغاز کنند.
فقط مراقب خودتان باشید
مهران میگوید: «واکنش اطرافیان وقتی برای اولین بار پیشنهاد سفر را مطرح کردیم، جالب بود؛ آنهایی که اهل سفر بودند، ما را تشویق میکردند و در نهایت میگفتند: «مراقب خودتان باشید.»، آنهایی هم که خودشان خیلی اهل مسافرت نبودند، مانع ما میشدند، اما وقتی نتیجه سفر را در حس و حال و روحیه خوب ما میدیدند، با تصمیمات ما همراه میشدند.»
لابلای صحبتهای مهران این نتیجه دریافت میشود که اهل سفر بودن خوب است ولی خوبتر از آن این است که طبیعت را با تمام وجود و به طور مستقیم حس کنی؛ اینکه هوای مطبوع طبیعت به صورتت بخورد، عجیب حال خوبکُن است و این حس را از پشت شیشه خودرو و با سرعت ۸۰، ۹۰ کیلومتر نمیتوان تجربه کرد.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!