میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: شنیدهاید میگویند "هرچی قبلاً مد بوده دوباره مد میشه؟!" حکایت چهارپایه خوانی هم از دسته همان مدهای قدیمی است که این روزها کرونا سبب خیری شد تا دوباره یادی از قدیمها بکنیم. چه کسی میدانست حول و حوش ۸۰۰، ۹۰۰ سال پیش که در دوره آل بویه، چهارپایه خوانی رواج پیدا کرد و در دوره صفویه به اوج خودش رسید، قرنها بعد در چنین روزهایی بنا به شرایط کرونایی، دوباره بازارش داغ شود و خاطره بازیهایش در میان حسینیهها و تکیههای عزاداری اواخر قرن چهاردهم هجری راه پیدا کند؟
آن روزها که چهارپایه خوانی باب شد، علتش این بود که روضه خوان بتواند با رفتن روی چهارپایه در میان جمعیت، صدایش رساتر به گوش مستمع برسد و همه او را ببینند. رفته رفته علم پیشرفت کرد و با آمدن سیستمهای صوتی و تصویربرداریِ آنچنانی در برخی هیئتها، و باندهای متنوع با اسمهای عجیب و غریب زلزله و خیلی چیزهای دیگر، سنت دلسوز چهارپایهخوانی از رونق افتاد. با وارد شدن دستاوردهای علمی و فناورانه این بشر دو پا به آئین عزاداری، جدا از تمام مزیتهایی که داشت، باعث شد که زیادهروی برخی هیئتها، بازار رقابتی بینشان به راه بیندازد و هر کدام که در این دستههای رقابتی قرار میگیرند دغدغه این را داشته باشند که تعداد باندها و سیستم تصویربرداریاش قویتر از هیئت مدنظرشان باشد، کرینهای فیلمبرداریشان از فاصله بالاتری تصویربرداری کند و مانیتوری که مداح را نشان میدهد، اینچ بیشتری داشته باشد.
در هیئتهای پر طمطراقی که این سالها برپا شد مداح با فاصلهای زیاد، مقابل عزاداران و سینهزنها قرار گرفت و صدایش با اکوی چند برابری به گوش مستمعینش رسید. دیگر خبری از حال و هوای مداحی که بر روی چهارپایه میایستاد و مستمعین دور تا دورش حلقه میزدند و صدای اشک و نالهشان دل افلاکیان را میلرزاند، نبود. آن چهارپایهها شاید به لحاظ مادی چند تکه چوب بودند و تعدادی میخ، اما به حرمت روضه مداح و اشکی که سالیان سالیان بر رویش ریخته شده بود، جایگاه خاصی در میان هیئتها داشتند.
البته از حق نگذریم در همین سالهای رقابتی هم، در برخی از شهرها مثل قم و کاشان و در بعضی محلههای همین تهران مثل شاه عبدالعظیم، بازار چهارسوق، بازار کفاشها و سرای حاجبالدوله و… چهارپایه خوانی با وجود مداحانی مانند مرحوم شاه حسین بهاری، مرحوم علیرضا بهاری، مرحوم احمد دلجو، محمدعلی اسلامی، قاسم قناتآبادی، مرحوم حسن ذوالفقاری، مرحوم حسین خلج و... ادامه پیدا کرد. سال گذشته حاج محمود کریمی سنت چهارپایهخوانی را در محله چیذر زنده کرد و امسال هم با طرح تکیه سیار به خیلی از محلهها رفت و از محله چیذر در شمال تهران گرفته تا کورههای آجر پزی جنوب تهران، مراسم چهارپایهخوانیاش را به پا کرد. در آمل هم به رسم هر سالهشان در روز تاسوعا و عاشورا در امامزاده ابراهیم (ع) برگزاری میشود.
روزهایی هم از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ شمسی بود که عزاداری به صورت علنی ممنوع شده بود و مراسمها در خانهها و به صورت پنهانی و گاهی قبل از طلوع آفتاب برگزار میشد. مردم هم از ترس اینکه نکند مکان برگزاری مراسم به گوش مأموران برسد، گاهی از پشتبامها به این مراسمها میرفتند. در این سالها در نامناسبترین وضع ممکن در سردابها و زیرزمینها یا نیمههای شب و سحرگاه عزاداری برگزار میشد.
در زمان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم بسیاری از شعارهای مردم در تظاهرات از مداحیهای چهارپایهخوانی نشأت میگرفت؛ چرا که این نوع مداحی، سبکی حماسی دارد.
اگر از انصاف نگذریم حالا در کشور و حکومتی که بیرق عزای امام حسین علیه السلام در آن جایگاه ویژهای دارد و با این شرایط کرونایی که پیش آمده، وقتش رسیده که جامه عمل بیشتری به بیانات مقام معظم رهبری بپوشانیم و به توصیه ایشان که بر احیای عزاداری سنتی در دستهجات و هیئتها اهتمام دارند، از سنت چهارپایه خوانی بیشتر یاد کنیم؛ چرا که چهارپایه خوانی مراسمی است نهایتاً ۱۰ یا ۱۵ دقیقهای، که در همین زمان کوتاه مداح باید تمام هنر و مهارت خود را به کار گیرد تا مقدمه روضه را به اوج برساند و با خواندن شعر و نوحه تأثیر خود را بگذارد.
در شرایطی که بنا بر دستور ستاد مبارزه با کرونا در رابطه با رعایت پروتکلهای بهداشتی، امکان برگزاری مراسمهای عزاداری امسال وجود دارد، چه خوب است که همان سنت دیرینه چهارپایه خوانی، با همان حال و هوای سنتی و دلسوزانهاش دوباره مد شود و بساط روضههای کوتاه باکیفیت و تأثیرگذار چهارپایه خوانی در باقی مانده ماه محرم و صفر پهن شود.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!