میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: دیدن سوزندوزیهای رنگی رنگی روی سماور و لبه طاقچه و روی پنجرهها به عنوان پرده که جهیزیه دختران خراسان و گلستان و چند شهر دیگر بود، کم کم داشت به فراموشی سپرده میشد.
وحید صابری که دوستانش او را به اسم وحدان میشناسند، همراه همسرش از زمستان سال ۹۷ با الهام گرفتن از سوزندوزیهای غنی کشورهایی مثل هندوستان، پاکستان، افغانستان، بلژیک و… تصمیم گرفتند سبک سوزندوزی نوستالژی ایرانی را تغییر دهند و با طرحهای ابداعی خودشان در خراسان شمالی به این هنر، رونق دوباره ببخشند.
وحدان فارغ التحصیل رشته مهندسی عمران است و همسرش مهندسی صنایع خوانده؛ اما علاقه آنها به هنر سوزندوزی و جذابیت طرحهای نوستالژی برایشان آنقدر زیاد بود که تصمیم گرفتند تولیدات سوزندوزی را به عنوان ایدهای برای تولید و کار انتخاب کنند.
امیدشان را ناامید نکردیم
ابتدا خودشان از اینترنت، فیلمهای آموزشی را دانلود کردند و دوختهای جدید را یاد گرفتند تا سرعتشان نسبت به دوختهایی که در گذشته انجام میشد، بالاتر برود. بعد با تبلیغ در صفحه اینستاگرام اولین سفارش خود را که از اهواز بود، گرفتند. اولین سفارش ۶ تا کوسن بود که تحویل آنها به عید کشید! کارهای دستی مخصوصاً سوزندوزی، کار پر زحمت و زمانبَر است که دست تنها نمیشد سفارشات زیادی گرفت! همین شد که وحدان تصمیم گرفت تا خانمهایی که مایل به کسب درآمد از طریق هنر اصیل سوزندوزی هستند را هم به این کار دعوت کند؛ او از طریق شهرداری روستای حسین آباد این خانمها را پیدا کرد و با آموزش سبک جدید دوخت سوزندوزی به آنها، جمع "دوزیبا" را تشکیل داد.
صابری میگوید: «سوزندوزی برای خانمهای روستا هیچ هزینهای ندارد و این کار برای آنها سراسر سود است.» چطور ممکن است این طور باشد؟ ماجرا از این قرار است که پارچهها توسط تیم طراحی در کارگاه آماده میشوند. وحدان پس از آماده شدن طرحها، آنها را به همراه سوزن و نخهای متنوع رنگی به روستا میبرد تا به خانمها تحویل بدهد و بعد از چند روز برای تحویل کار قبلی و سفارشات جدید میرود. دستمزد کار را هم همانموقع تقدیم میکند.
وحدان حس و حال خانمها در روز اولی که پیشنهاد دوزیبا را داد، به یاد دارد: «خیلی ناامید بودند. قبل از ما پیشنهادهای زیادی به آنها شده بود و چون بعد از آن پیشنهادها هیچ چیزی ندیده بودند، در ابتدای کار همه نتوانستند به ما اعتماد کنند! اما آنهایی که اعتماد کردند و با ما ماندند، حس و حال خوبشان با روز اول قابل مقایسه نیست. در حدی که خود ما هر وقت که خسته میشویم، این حالِ خوبِ زنان روستایی به ما انرژی میدهد و باعث میشود دوباره با انگیزه به کارمان ادامه دهیم.»
تولیدات دوزیبا، بر اساس سفارشات مشتریها انجام میشود و تقریباً با استقبالی که از محصولات شده، هیچ وقت سر دوزیباییها خلوت نیست!
از عید پارسال تا الان تعداد نیروهای دوزیبا به حدود ۲۵ نفر رسیده و هنرشان علاوه بر مشتریهای داخل ایران، نظر ایرانیهای خارج از کشور را هم به خود جلب کرده و سفارشهایی که میدهند یا از طریق فامیلها به دستشان میرسد، یا میگویند فلان طرح را برای ما آماده کنید، ما در سفرمان به ایران از شما تحویل میگیریم...
هم کار و هم لذت
قیمت محصولات دوزیبا از کوسنهای حدود ۲۵۰ هزار تومان شروع میشود تا روتختیهای کامل ۹ میلیونی! علت بالا بودن قیمت محصولات، علاوه بر زحمت بسیار زیاد هنرمندان در سوزندوزی، به هزینههایی مثل اجاره کارگاه، مواد اولیه، طراحی، عکاسی، خیاطی، بسته بندی، هزینه ارسال، تولید محتوای سایت و دستمزد خانمها برمیگردد.
با زنده کردن هنر سوزندوزی، دوباره نوستالژی خانههای مادربزرگ با سبکی جدید به عنوان هنر اصیل ایرانی، به خانهها صفا بخشیده و بسیاری از خانمهای خراسانی با هنر دستهایشان به درآمدزایی رسیدهاند و کمتر حوصلهشان سر میرود.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!