میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مرضیه کیان: متفاوتتر از سالهای قبل که از روز اول محرم با بانگ "حی علی العزا" هزاران نفر حول و حوش بعد از ظهر که میشد، لباس مشکی روضه حسین بر تن میکردند و راهی امامزاده علی اکبر چیذر میشدند، امسال حاج محمود کریمی خودش رفت در دل عزاداران! در محله قدیمی پدریاش؛ کوچهای کوچک در یکی از محلههای قدیمی شرق تهران؛ به یاد رفقای شهیدش، شهید گندمی، شهید مصیب زاده، شهید کریمی، شهید گلستانی، شهید رنجبر.
بعد از یک سال چشم انتظاریِ دل دادههای حسینی، محرم ۱۴۴۲ رسید؛ محرمی که حال و هوایش با تمام محرمهایی که آمد و رفت فرق میکند. محرمی که اگرچه کرونا تمام زورش را زد تا مثل خیلی چیزهای دیگر آن را هم مختل کند، اما بر خلاف انتظارش شور و حال حسینی را بیشتر کرد.
وارد کوچه که میشوی، بر سر درِ هر خانه بیرق عزای حسین علیه السلام را میبینی. حتی برای استقبال از محرم، یکی دو منزل بساط منقل اسپند را هم جلوی در به پا کرده. بوی اسپند در فضا پیچیده. حوالی ساعت ۹ است. صدای دمام و سنچ حال و هوایی عجیب به کوچه داده. شاید با خود بگویی: مگر قرار نبود که امسال دستههای عزاداری به پا نشود؟! اما دقیقتر که بشوی خبری از دسته عزاداری نیست! انگار صدایی ضبط شده است که پخش میشود. ۵ دقیقه صدا ادامه دارد. سرها از پنجرهها بیرون آمده که ببینند چه خبر است! چند نفری هم در خانه را باز کردند تا صدا را دنبال کنند...
صدا که قطع شد، صدای حاج محمود با ریتم خاصی در محله پیچید: "ما ملت امام حسینیم"، "ما ملت امام حسینیم"
غوغایی در دل همسایهها به پا شد، انگار خدا صدای دلشان را شنیده و لبیکش رابا "ما ملت امام حسینیم" حاج محمود پاسخ داده!
حاجی جلوی در ایستاده و اهل محل هم یا جلوی در خانههایشان ایستادهاند یا از همان پشت پنجرهها از عزاداری بهره میبرند. روضه کوتاه چند دقیقهای که صدای گریه خیلیها را از همان پشت ماسکهایشان بلند کرده. همه با فاصله ایستادهاند؛ گویا کاروان اسرای کربلا را تداعی میکنند، با این تفاوت که دستها بسته نیست و کسی از روی اجبار در این کاروان قرار نگرفته؛ کار، کار دل است! شور، شور حسین است!
همه دلها برای محرم بی قرار بود، برای مراسمهای عزاداری، برای جمعیت استکانهای کمر باریک کنار هم، برای شور سینه زنی، برای پژواک صدای حسین حسین در میان هزاران صدا...
درست است که بنابر هر حکمتی بر پایی هیئت با آن سبک و سیاق سابق انجام نشد، اما حال و هوای امسال هم غم شیرین خودش را دارد. امسال هیئتیها زیر یک سقف به وسعت آسمان سینه زنی میکنند...
حاج محمود هم مانند دیگر دلدادگان اباعبدالله، در شرایطی که کرونا تمام امورات را به تنگ آورده است، دست از ارادت به ساحت مقدسحاج محمود کریمی در راه جدیدی که امسال در پیش گرفته، برای عرض ارادت، قدم زنان در کوچههای شهر عاشقی میکند. اهل بیت بر نداشته و با تغییر سبک، ماهیت را حفظ کرده. حاج محمود کریمی در راه جدیدی که امسال در پیش گرفته، برای عرض ارادت، قدم زنان در کوچههای شهر عاشقی میکند.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!