میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مرضیه کیان: سال ۵۹ در یکی از خانههای باصفای محله منیریه به دنیا آمد؛ از آن خانههایی که آب انبار داشت با طاق ضربی. از همان خانههایی که طبقه اول به دوم را پلههای سنگی و طبقه دوم به سوم را پلههای آهنی به هم وصل میکرد. خانه کوچکی بود ولی خودِ نوستالژی بود، خودِ حالخوبکن! خانهای که الان قدمتی حدود ۸۰ یا ۹۰ سال دارد.
شاید جرقه علاقه به عکاسی در خانههای قدیمی از همان روزی در ذهنش زده شد که در یکی از روزهای سال ۷۰ آقایی ۴۰، ۵۰ ساله زنگ خانه را زد و خواست خاطرات کودکیاش را در چاردیواری خانه تداعی کند. آن روز ابراهیم آذرپور ۱۱ سال داشت و شاید حس و حال آن آقا در دیدن گوشه به گوشه اتاقها و موزاییکهای رنگ و رو رفته حیاط در خاطرش ثبت شده که حالا بعد از گذشت سالها، دو سال است به طور مداوم و مستمر عکاسی از خانههای قدیمی محلههای تهران و شهرستانها را دنبال میکند؛ حدود ۱۰۰۰ عکس از خانهها و بناهای قدیمی که در دلش سالها خاطره و آدم نقش بسته! آن هم با دوربین موبایل و بدون دوربین عکاسی! البته تشویقها و حمایتهای مردم در شبکههای اجتماعی هم بی تأثیر نبوده!
اخلاقمان از وقتی خراب شد که معماریمان خراب شد
ابراهیم با تمام علاقهای که به بناهای قدیمی دارد اما خودش در آپارتمان زندگی میکند و وقتی خانهاش را مثل خیلی از آپارتمانهای شهر با خانههای قدیمی مقایسه میکند، از تفاوت سبک معماری افسوس میخورد؛ جملهای را که یکی از دنبالکننده های اینستاگرامش در زیر یکی از عکسها نوشته بود را به یاد میآورد و ادامه میدهد: «"ما اخلاقمان از وقتی خراب شد که معماریمان خراب شد." هر کجای خانههای قدیمی را که نگاه میکنم نورگیر دارد، حتی در زیر پلههای ۳ متری و ۵ متری که بار و بنشن و برنج نگهداری میکردند هم روزنهای بود برای اینکه نور بتابد؛ نور خیلی مهم است ولی متأسفانه به خاطر سودی که در ساخت و ساز است، جای اکثر خانههای قدیمی را آپارتمانهایی تاریک گرفته؛ خب معلوم است که این در روحیه انسان تأثیر میگذارد.»
این آپارتمانی شدن خانههای قدیمی، علاوه بر اینکه ضرر زدن به روح و روان خودمان است، شکل و شمایل شهر را هم به ریخته است. از اواخر سال ۷۰ که ساخت و سازها زیاد شده و آپارتمانها قد کشیدهاند، عمارتها و خانههای قدیمی کمتر به چشم میآیند. خودتان حساب کنید وقتی کنار یک بنای قدیمی ۳ تا برج غول پیکر ساخته میشود، جایی برای دیده شدن آن عمارت یا خانه وجود دارد؟!
آرزوی قدم زدن در حیاط خانه قدیمی
آذر پور از معماری بناهای قدیمی عکاسی میکند. بناهایی که یا خودش در رفت و آمد خیابانهای شهر به آنها رسیده است و یا از طرف دنبالکنندههایش در فضای مجازی به او پیشنهاد میشود که در سفرهایش به آن استان و شهرستان، به بازدید از آن بنا هم برود. او از زوایای مختلف خانه عکاسی میکند و اگر صاحب خانهها اجازه دهند به داخل خانهها هم میرود و از جزئیات هم عکسهایی ثبت میکند.
ابراهیم دلنشینی عکسهای داخل ساختمان را از عکاسی صرف ظاهر بنا بیشتر میداند اما این امکان برای او در همه خانهها و ساختمانها وجود ندارد. یکی از این دلایلش، شاید ترس مالکها از این باشد که اگر عکسها منتشر شود از طرف میراث فرهنگی و شهرداری، خانهشان توقیف شود و دلیل دیگر، وجود این ویروس لعنتی است که استرس به جان پیرمرد و پیرزنهایی که در این خانهها ساکن هستند، انداخته؛ آذرپور امیدوار است روزی که کرونا کوله بار بست و از کره خاکی بیرون رفت، بتواند دوباره اجازه ورود به این خانهها را از صاحبانشان بگیرد و عکسهای جزئیتری ثبت کند.
او در میان حرفهایش با دردمندی از قدمت بناهایی میگوید که در همین تهران هستند و به ۱۵۰ سال تا ۲۰۰ سال میرسند و حالا بعضی از این بناها در حال مرمت و تبدیل شدن به موزه هستند، مثل خانه اردیبهشت در محله پامنار که استادان مرمت و شهرسازی همچون بهروز مرباغی بر آن نظارت دارند.
و از مرمت اشتباه برخی بناها مثل خانه مینایی گلایه میکند و میگوید: «در بازسازی برخی بناها اشتباه صورت میگیرد و شرایط آب و هوا و آلودگیها در نظر گرفته نمیشود. مثلاً دیوار بیرونی بنایی در تهران را با گچ سفید ترمیم میکنند که مطمئناً بعد از مدت کوتاهی با این دود و آلودگی سیاه میشود.»
مبادا معماری ایرانی از بین برود
او معتقد است که این بناها پتانسیل بالایی دارند و با حفظ این بناها علاوه بر اینکه میتوان معماری ایرانی را زنده نگه داشت و به عنوان الگو برای ساختمان سازی استفاده شوند، میتوان با کاربریهای متفاوت مثل: کافه، خانههای بومگردی یا اجاره دادن به زوجهای جوان برای شروع زندگی مشترک با هزینه پایین، به کار روند.
آذرپور از تعدد زیاد این بناهای قدیمی در مناطق ۱۱ و ۱۲ تهران، محلههایی در اصفهان و کاشان و تبریز و ارومیه و مشهد و همدان میگوید و دغدغه از بین رفتنشان را دارد: «من فقط یک نفر هستم، اگر تعداد بیشتری باشیم یقیناً به بناهای بیشتری میرسیم و شاید با عکسهایی که میگیریم از تخریب شدن و از بین رفتن آثار باستانی کشور جلوگیری شود.»
اما یک حسرت هنوز بر دلش مانده؛ با وجود این همه عکسی که از خانههای قدیمی باصفای ایرانی گرفته، هنوز موفق نشده موافقت صاحبخانه قدیمی خودشان را جلب کند و به خانه کودکیاش پا بگذارد و خاطراتش را زنده کند. آرزوی دوری است که او را محروم میکنند؟!
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!