میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، وطن امروز نوشت: هر سال همزمان با فصل تابستان مدلهای جدیدی از پوششهای نامتعارف زنانه در بازار پر میشود؛ پوششهایی که نه فروشندگان از فروختن آنها راضی هستند و نه مصرفکنندگان به هوای آنها به بازار میآیند اما جریانی منسجم آنها را به عنوان مد و نیاز جامعه عرضه میکند و در راستای مد پوشیدن نیز باعث میشود برخی آنها را به تن کنند.
شاید در نگاه اول این مانتوها و لباسها هم مثل دیگر پوششها در یک فرآیند طبیعی تبدیل به مد شده باشند، درحالی که جریان مالی پرقدرتی که مزونهای زیرزمینی و مانکنهای خیابانی را برنامهریزیشده در اختیار دارد، هدایت این شوی عمومی را بر عهده دارد.
رقابت مانکنهای ویترینها و مانکنهای سیار
شاید برای تماشای این مدها باید به میدان هفتتیر سر بزنیم، جایی که آخرین مدل مانتوها و پوشاک رسمی زنانه عرضه میشود اما واقعیت این است که مسأله در هفتتیر خلاصه نمیشود و اساساً این پوشاک در هفتتیر به تولید و عرضه انبوه نمیرسد، چنانچه یکی از تولیدکنندگانی که خود در هفتتیر فروشگاه دارد، میگوید: «آنچه ما تولید میکنیم لباس رسمی است که شخصیت افراد با پوشیدن آن حفظ میشود، سعی میکنیم در طراحی و تولید محصول به انسانیت افراد دقت کنیم نه به ابزار بودن آنها، این در حالی است که این مانتوهای بدون دکمه و جلو باز عموماً محصول تولیدیهای شناسنامهدار میدان هفتتیر نیستند». او اما دقیق نمیداند منشأ این مانتوها کجاست؟ میگوید: «من خودم زن و بچه دارم، میدانم که خانوادهام به لحاظ فرهنگی و عرفی نمیتوانند این لباسها را بپوشند اما این را هم منکر نیستم که هر روز دختران زیادی را میبینم که در همین پیادهروی هفتتیر این مانتوها را تن میکنند و مشتریان ما هم برای خریدن مانتو یک چشمشان به ویترینهای ما است و یک چشمشان به رژه این مانکنهای سیار!»
خانمها با دست جلوی مانتوهای جلوباز را میگیرند!
فروشندهای دیگر اما مانتوهای جلوباز زیاد دارد. سراغ او که میرویم، میگوید چند مزون زیرزمینی است که این مانتوها را طراحی میکنند و اینکه میداند بعضی از دخترانی که همین مانتوها را میپوشند و عصرها در خیابان هفتتیر قدم میزنند با آن مزونها قرارداد دارند. او اما در اینکه باید این مانتوها را بفروشد شک ندارد و میگوید: «من کاسبم، جنسی میفروشم که سود داشته باشد، وقتی مشتری این مانتوها زیاد شده است، طبیعی است که من هم بیشتر این لباسها را بیاورم». او در ادامه میگوید: «اگر مانتوی جلو بسته مشتری بیشتری داشته باشد طبیعی است که من هم سراغ آن میروم، در آن شرایط اماکن و بازرسی هم کمتر به ما گیر میدهد اما آنقدر تبلیغات این مانتوها زیاد است که هر کس میآید اول چشمش دنبال این مانتوهاست». میپرسم «از پوشیدن این مانتوها راضی هستند؟» میگوید: «خیلیها میدانند که نمیتوانند این مانتوها را بپوشند، بسیاری در عین حال که مانتوی جلوباز میخرند، خودشان با دست جلوی مانتوشان را جمع میکنند اما انگار درگیر جو میشوند».
فشناستایلهای اینستاگرامی در خدمت خیانت فرهنگی
این فروشنده در ادامه میگوید «اگر چرخی در اینستاگرام بزنی کمکم به جریان تبلیغی این لباسها دسترسی پیدا میکنی»؛ درست میگوید. جستوجوی اینستاگرام را که باز کنیم و هشتگ مانتو را سرچ کنیم، خیلی ساده با صفحات پرمخاطبی مواجه میشویم که با نامهای «فشن مد» به ارائه مدلهای مختلف مانتو میپردازند؛ مدلهایی با برندهای خاص که بعضاً تا چند میلیون قیمت دارد و نمونههای همین طرحها را میتوان تن آن دختر چند صد کا فالوئری و دختران لاکچری شمال شهرنشین دید، همان طرحها اما با کیفیتهای نازل و قیمتهای کم در فروشگاههای هفتتیر و بر تن مانکنهای خیابانی پایین شهر هم دیده میشود.
اما وضعیت بازار انگار یک بام و دو هواست. فروشندهها میگویند فروختن مانتوی جلو باز از سوی اتحادیه ممنوع اعلام شده است و در صورتی که این مانتوها را بفروشند با آنها برخورد میشود، در حالی که در اکثر مغازهها در رگال پشتی مغازه این مانتوها به فروش میرسند؛ مانتوهایی که حالا نام شیشهای به خود گرفته و توری است بدننما! ابوالقاسم شیرازی، رئیس اتحادیه پوشاک میگوید: «ما هر ساله نظارت را از مرحله تولید مانتو شروع میکنیم، چون طراحی و دوخت مانتوهایی که بری مثال قرار است بهار و تابستان وارد بازار شود از پاییز سال قبل شروع میشود. آذر سال قبل شنیدیم عدهای دارند روی مانتوهای شیشهای مانور میدهند و آن را به بازار القا میکنند. بازرسان ما از طریق رصد شبکههای اجتماعی و تعقیب کردن مدهای وارداتی این موضوع را دنبال کردند. ما به پیجهایی در اینستاگرام رسیدیم که مانتوهای شیشهای را از طریق مدلینگها تبلیغ میکردند. آن زمان بازرسان را بسیج کردیم و سراغ تولیدکنندگان رفتیم. دیدیم برخی تولیدکنندگان این پارچههای شیشهای را برای تولید مانتو خریدهاند. تا حدودی توانستیم جلوی تولید و توزیع مانتوهای شیشهای را بگیریم اما به دلیل تعدد واحدهای صنفی و تولیدی کنترل آن سخت است». رئیس اتحادیه هم معتقد است بیشتر از آنکه در تولیدکنندگان رسمی و شناسنامهدار به دنبال این مدها باشیم باید سراغ سرمایهدارانی برویم که از راهاندازی شبکههای زیرزمینی تولید و واردات قاچاق این لباسها سود میبرند و برای این کار مانکنهای خیابانی و فشناستایلهای اینستاگرامی را به خدمت گرفتهاند.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!