میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از فارس مدتی است که داستان گوجهفرنگی گاهوبیگاه به صدر اخبار میآید؛ حکایت کشاورزانی که گوجههای تازه و خوشرنگ را از مزرعهشان نمیچینند تا بماند و خراب شود. ماجرا چیست؟ چرا کشاورز محصول دسترنجش را نمیچیند؟ گوجهفرنگی محصولی پرهزینه است؛ از هزینه خرید بذر و مراقبت از نشاء تا هزینه شخم و آمادهسازی زمین و آبیاری دائمی و دستمزد کارگر و خرید کود و علفکش و آفتکش. گاهی آب را هم باید خرید. و اینطوری است که بالاخره بعد از چند ماه، گوجههای تازه و درشت بر سر بوتهها مینشینند. ولی آن موقع هم هزینههای جدیدی در پیش است. دوباره دستمزد کارگر تا گوجهها را بچیند و هزینه جعبه و باربری. اینجاست که اگر قیمت گوجهفرنگی از یک حدی پایینتر باشد دیگر صرفه چیدنش از بین میرود. چنین اتفاقی پارسال رخ داد و گوجهکاران متوجه شدند اگر محصول را بچینند و به دست واسطه برسانند، با پولی که به دستشان میرسد، هزینههایشان که درنمیآید و سودی هم نمیکنند که هیچ، باید از جیبشان هم مقداری خرج کنند! اینطوری بود که گوجهها نچیده، خراب شدند. اتفاقی که امسال هم داشت تکرار میشد اما…
تعلیق یک مصوبه قانونی و بلاتکلیفی همه!
چرا اینطور شد؟ از سال ۹۱ بنا به تصویب مجلس و تأیید شورای نگهبان فعالیتهای بازرگانی بخش کشاورزی کشور به وزارت جهاد کشاورزی سپردهشده بود. فعالیت بازرگانی در ایران بهطور عمومی زیر نظر وزارت صنعت، معدن و تجارت است اما به دلیل اهمیت محصولات کشاورزی برای امنیت غذایی کشور، اختیار تصمیمگیری در این بخش به وزارت جهاد کشاورزی سپرده شد. این وزارتخانه موظف بود بهصورت متمرکز و تخصصی به مدیریت اقتصاد کشاورزی، برنامهریزی بلندمدت برای تأمین امنیت غذایی، تعیین میزان تولید در استانها، تنظیم بازار، گسترش صنایع تبدیلی، صادرات، واردات و قیمتگذاری و همچنین خرید تضمینی و توافقی محصولات کشاورزی از طریق شرکت بازرگانی دولتی ایران بپردازد. این قانون به دلیل جداسازی بخش بازرگانی کشاورزی از بازرگانی سایر بخشهای تولیدی و تجاری به «قانون انتزاع» معروف بود و البته به این هم معروف بود که درست و کامل اجرا نمیشود.
اما از سال ۹۸ ناگهان این وظایف تخصصی با تصویب هیئتوزیران از وزارت جهاد کشاورزی دوباره به وزارت صنعت، معدن و تجارت واگذار شد. قانون انتزاع برای ۲ سال معلق شد و با سردرگمی وضعیت، مشکلات هم شروع شد؛ نهفقط برای یک محصول خاص بلکه برای بسیاری از اقلام عمده کشاورزی. این تصمیم هیئتوزیران ازنظر بسیاری لغو مصوبه مجلس بود و مشکل قانونی داشت. پسازآن هم نوعی بلاتکلیفی و معطلی ایجاد شد که بالاخره چه باید کرد و کسی هم نمیدانست چه میشود.
همان سال ۹۸ وقتی معلوم شد گوجهفرنگیها روی زمین نچیده، خراب میشوند و هدر میروند خرید تضمینی هم آغاز شد ولی گوجهکاران گلایه داشتند که این کار پس از خرابی مقدار زیادی محصول روی زمین و پس از فروش بخش عمده محصول به دلالان و کارخانههای رب سازی به قیمت پایین انجامشده است.
داد گوجهکاران در آمد!
بهار امسال با وقوع کرونا کشاورزان از همیشه دست تنهاتر شدند و به دلایل مختلف، هزینههای تولید و برداشت محصول هم بالاتر رفت. قیمت هم پایین آمد و درحالیکه سال گذشته گوجههایی که هر کیلو ۸۰۰ تومان قیمت داشت روی زمین خراب میشد امسال معلوم شد کارخانههای رب سازی گوجه را کیلویی فقط ۶۰۰ تومان میخرند! دوباره موقع برداشت محصول معلوم شد گوجهکاری بهصرفه نبوده و گوجهها روی زمین ماند. این بار گوجهکاران استانهای جنوبی کشور بهویژه کرمانیها به اعتراض و اطلاعرسانی پرداختن که به داد گوجهها برسید که در حال خراب شدن است.
جهادیها به میدان آمدند
همزمان خبرهای دیگری هم منتشر شد؛ گروههای جهادی که بیشتر در حوزه مقابله با کرونا فعالیت میکردند در شهرها و روستاهای دور و نزدیک به کمک کشاورزان شتافتند. فعالیت این گروههای جهادی ماجراهای جالب و درسهای مهمی داشت. یک گروه جهادی در کرمان فعال شد و برای عرضه گوجههایی که روی دست کشاورزان مانده بود با سازمان مرکزی میوهوترهبار کرمان هماهنگی انجام داد. علاوهبرآن امکاناتی مهیا کرد تا بخشی از گوجهها با هزینه حمل کمتر به تهران برسد. اینطوری قیمت خرید محصول از گوجهکاران کمی افزایش یافت تا ضرر که نکنند هیچ، سود هم گیرشان بیاید.
گروه جهادی جنت الحسین (ع) در جیرفت برای گوجههایی که روی زمین مانده بود چارهای دیگر اندیشید: کارآفرینی برای بانوان سرپرست خانوار. این بانوان از قبل شناسایی شده بودند و چه کاری برایشان بهتر از کار زمین و مزرعه. این بانوان با دستمزدی مناسب گوجهها را چیدند و برکت به کار آمد؛ گوجهها راهی تهران شد برای فروش با قیمت بهتر. ولی در میانه راه تصمیم گرفتند به جای فروش یکباره محصول، آن را توسط ۳ گروه دیگر از بانوان سرپرست خانوار تهرانی به رب تبدیل کنند. همان گوجهها که روی زمین مانده بود و قرار بود خراب شود با همت و پیگیری یک گروه جهادی، برکت روی برکت شد. معلوم شد با پیگیری و دلسوزی و همت جمعی میتوان کارها کرد و چه کارهایی! نمونهها زیاد است؛ گروه جهادی محمد رسول الله (ص) از گوجههایی که روی دست کشاورزان دلگانی مانده بود با کمک بانوان بلوچ، رب درست کردند و به خارج از استان سیستانوبلوچستان هم فرستادند برای فروش.
گروههای جهادی در ماجرای کمک به گوجهکاران نشان دادند کار تمیز و حمایت واقعی چگونه باید باشد؛ سر وقت و بدون معطلی، با برنامه ریزی گام به گام، با استفاده از نیروهای بومی و توانمندیهای محلی و از همه مهمتر با کار میدانی. حمایت چه توسط دولت و چه توسط هر نهاد و سازمانی باید در میدان باشد و با کار میدانی.
دلگان کارخانه ربسازی ندارد ولی همت یک گروه جهادی باعث شد دلگان صادرکننده رب گوجه شود و گوجهکاران دلگانی هم ضرر نکنند
اینطور بود که کمک به گوجهکاران برای به دست آوردن درآمد و درواقع حاصل دسترنجشان و جلوگیری از اسراف ناشی از تخریب محصولات رسیده روی زمین، به کاری جهادی و جدی و البته خبرساز در دوره کرونا تبدیل شد. خبرگزاری فارس بهطور مرتب دراینباره اطلاعرسانی کرد؛ هم گلایههای گوجهکاران را، هم کار جهادی برای کمک به گوجهکاران را. علاوه بر آن از طریق تماس خبرنگاران این خبرگزاری با مسئولان مرتبط برای پاسخگویی نسبت به مشکلات پیشآمده، آنان نیز به پیگیری موضوع ترغیب شدند.
خبر خوب رسید!
امسال هم این ترس وجود داشت که با معطلیهای قانونی و تأخیر در ابلاغ دستورالعمل و نامهنگاری و کاغذبازی مکرر میان این وزارتخانه و آن وزارتخانه دوباره دیر شود و خسارتهای بزرگ به بار بیاید. ولی با همکاری کشاورزان و خبرنگاران و جهادیها که دستبهکار شدند بالاخره دولتیها به میدان آمدند و خبر خوب هم رسید. این روزها خرید حمایتی گوجهفرنگی آغازشده است؛ آنهم از استان کرمان. خرید حمایتی از گوجهکاران محدودیتی ندارد و هر میزان گوجه مازاد کشاورزان بهصورت نامحدود خریداری میشود. نتیجه آنکه مشکلات کم شد و لااقل کشاورزان به حاصل دسترنجشان رسیدند و گوجههای خوشرنگ هم خراب نشدند.
درسهای ماجرای گوجهکاران!
حالا درسی که ماجرای گوجهکاران برای دولتیها دارد اینکه جایی که باید حمایت کنند به میدان بیایند؛ به وقتش هم بیایند و معطل نکنند. نکته دیگر اینکه با تعیین تکلیف دقیق قانون انتزاع، یک برنامهریزی کلان برای اقتصاد کشاورزی تعیین و اجرا شود. محصولات مهم نظیر گندم، برنج، ذرت، جو، چغندر، چای، سیبزمینی، پیاز، دانههای روغنی و حبوبات که جای خود دارد برای سایر محصولات هم باید کاری کرد و برنامه داشت. همین گوجه و امثال آن را که روی بوته و درون جعبه زود خراب میشود با توسعه صنایع تبدیلی و راهاندازی واحدهای تولیدی در نزدیکی مزارع میتوان به رب و پوره و شور و ترشی و برگه خشک تبدیل کرد که ماندگاری طولانی و حتی قابلیت صادرات دارند. و آخر سر، مهمترین درس جهادیها برای دولتیها در این ماجرا شاید این بود که اگر اراده و همتی باشد، «حمایت» ممکن است و کار نشد ندارد.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!