میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر سید محمود رضوی در کانال تلگرامی خود نوشت:
پرده اول:
ساعت ۴ صبح ۲۵ خرداد ۹۲، ساختمان متروکه بزرگراه همت!
برای نماز صبح بیدارشدند، تقریباً تکلیف انتخابات مشخص شده بود، نمیدانستیم چه کسی اطلاع بدهد، حاج آقا شهاب مرادی خبر را داد، انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته، نماز خواندند و مجدد رفتند برای استراحت! صبح اولین نفری که سراغ رفیقش آمد، او بود!
پرده دوم:
ساعت ۴ بعد از ظهر ۲۶ فروردین ۹۶، خیابان پیروزه، ساختمان سلماس
اتفاقاتی افتاده بود که عصبانی بودند، برای ثبت نام تعلل داشتند، تقریباً برای ما مسجل بود که ثبت نام نمیکنند، موبایلشان زنگ خورد، همه را از اتاق بیرون کردند، تلفن زیاد طول کشید، بعد از تلفن آرام بودند، گفتند برویم برای ثبت نام! هیچ وقت نگفتند پشت تلفن که بود، من میگویم آن آرامش برای او بود!
پرده سوم:
ساعت ۱۰ صبح ۲۵ اردیبهشت ۹۶، خیابان شهید عراقی، ساختمان ستاد
از دیشب همه چیز به هم ریخته بود، آقای دکتر ضرب الاجل برای تصمیم گیری گذاشته بودند، در سفر انتخاباتی گیلان بودند و گفتند بیانیه انصراف من را منتشر کنید! حال همه ما بد بود! حال من خیلی بدتر!
پرده چهارم:
ساعت ۸ شب ۲۵ اردیبهشت ۹۶، خیابان بنی هاشم، ساختمان حامد
گفته بودند فوری بیا، نمیدانستم چه خبر است، درب ساختمان رسیدم یکی از بچهها آمد، گفت بیا برویم آن قسمت حیاط حالت خوب شود، دکتر و او دو نفره در حیاط نشسته بودند، از سوریه خودش را رسانده بود به رفیقش، مثل همیشه خندان بود، دکتر گفتند این شاکیست، حرفهایم را زدم گفتم آبروی این مرد را آوردند وسط و مصرف کردند، مثل مرد گریه کردم، کلی حرفهای ناگفته زدند، آخرش هم گفتند ما آمده ایم برای اسلام و انقلاب جان بدهیم و #شهید شویم، آبرو که چیزی نیست برای دادن! آخر هم، آغوشی بود از او، که روزی ام شد! من هم آرام شدم!
پرده پنجم:
ساعت ۶ صبح ۱۶ آذر ۹۸، خیابان بنی هاشم، ساختمان کوچک
همه آمده بودیم، بیرون همه اصرار داشتند که ایشان ثبت نام کنند، دوستان همه جمع شده بودیم، تقریباً جمع ۵۰/۵۰ بود، استدلال مخالفها این بود که آبروی شما را برای داغ شدن تنور انتخابات و بالا رفتن بقیه مصرف خواهد شد. یک حرف آشنا شنیدم: ما آمده بودیم برای اسلام و انقلاب جان بدهیم و #شهید شویم، آبرو که چیزی نیست لازم باشد میدهیم! باز هم بوی او میآمد!
پرده ششم:
ساعت ۱:۲۰ نیمه شب ۱۳ دی ماه ۹۸، فرودگاه بغداد
ما خواب بودیم، او جانش را برای #انقلاب داد و آخر #حاج قاسم سلیمانی هم شهید شد.
همه ایران عزادار شد، همه پیر شدند، اما برادر، برادر از دست داد! رفیق بی رفیق شد! تنها شد، او جانش را داد و برادر با آبرو به میدان آمد.
پرده هفتم:
ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۸ خرداد ماه ۹۹، میدان بهارستان، مجلس شورای اسلامی
با رای بالای نمایندگان رئیس مجلس شد، با خود عهد کرد برای خدمت به اسلام، #انقلاب و مردم، هر جا که لازم بود آبرو و جانش را تقدیم کند.
جلسه تمام شد، دائم گوشی را نگاه میکرد، چشمانش پر از اشک بود، منتظر تماسش بود.....
منبع : خبرگزاری مهر
رشد منفی جمعیت، بحرانی جدی برای آینده کشور
سندی دیگر برای اثبات خباثت بایدن
صرفهجویی در مصرف کاغذ در سایه آموزش آنلاین
ارائه هرزهنگاری به کودکان ممنوع است/نگران بچهها هستم
شکنجه حیاتوحش در حریم خانه
لوایحی که تکمیلکننده پازل برجام نافرجام است
صرفهجویی در مصرف کاغذ زیر سایه آموزش آنلاین
سؤال ساده خبرنگار مهر از الهام علی اف و جنجال سازی شبه کارشناسان
سؤال ساده خبرنگار مهر از الهام علی اف
راز نوسان نرخ گوشت و مرغ
پای حزب دموکرات برای تحقق وعدههای انتخاباتی میلنگد!
زینب کبری سلاماللهعلیها اسلام را عزیز کرد
حضرت محمد(ص) خط قرمز همه مسلمانان است
نظر مقام معظم رهبری درباره حرمت سلاح هستهای در سالهای گذشته
اختلافنظر بین مجلس و دولت باید حل شود
ادا حال خوبا رو درنیار!
جزئیات جدید از توافق ایران با آژانس
تهران به این روحانیون نیاز دارد
دریاب لحظهها را که زود دیر میشود
این بار حساب ما با آمریکا فرق میکند
بازی تیم بایدن با افکار عمومی ایران
«معمار» کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ چه کسی بود؟
پیامهای زمستان بیبرف
عذرخواهی کرمانپور بابت درخواست واکسیناسیون هنرمندان
پدیده جالب طلب مرگ پزشک برای بیمار!/ چرا نباید پروانه طبابت آنها باطل شود؟
اخلاق در جامعه رنگ باخته / چرا نباید پروانه طبابت آنها باطل شود؟
لطفا تقاضای خارج از نوبت نکنید!
روزهای سخت سیسخت
اعمال شب لیلة الرغائب؛ شب آرزوها
یک شیفت کاری همراه با سرپرستار بخش کرونا