میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - احمدرضا رضایی: زن، آفتاب نزده، سرِ خیابان ایستاده است. قو پَر نمیزند. کمی خوف کرده. سَردستی، رنگ و لعابی به صورتِ رنگپریدهاش میدهد. سرویسِ کارخانه میرسد. دلش میخواهد یک دلِ سیر بخوابد.
مرد، جلوی آینه ایستاده است. عطرِ فِیک را به خود میپاشد. ساعتِ فِیک را به مچ میبندد. کفشِ فِیک را پا میکند و بر موتورِ قسطیاش مینشیند. سرِ راه باید حالی از رفقایش بپرسد و خود را کمی سبک کند.
دخترک، از جیبِ فُرمِ مدرسه، پاکتِ سیگارش را بیرون میآوَرَد و به رفیقش بفرما میزند. پسرک، دستش را رد نمیکند. دخترک هوسِ پیتزا کرده. دست در دستِ هم میروند تا با پیتزای پانزده تومانی عیششان را کامل کنند.
زن، خمیازه میکشد. تلویزیون، تو را نشان میدهد. مرد، سیگاری روشن کرده و در اینستاگرام میچرخد. اکسپلور پُر از عکسِ توست. رادیوی پیتزافروشی باز است و خبرنگار دارد از تو میگوید.
تو بازگشتهای؛ اما نه با ردایی سپید، اما نه بر اسبی سپید. تو شبیه هیچکدام از تصوراتِ ما نیستی. تیشرتِ سی تومانی به تن کردهای و شلوارِ هفتاد تومانی به پا. هیچکس تو را جدی نمیگیرد. حتی رانندهی اسنپی هم که تو را تا محلِ سخنرانی بُرد، نشناختت. تو بوی گلاب و اسپند میدهی، بوی بهمن و آهن. تو امامِ زبالهگردهایی، امامِ معتادهایی، امامِ جیببُرهایی. تو امامِ راننده تاکسیهایی، امامِ راننده کامیونهایی، امامِ وانتسوارهایی. تو امامِ داروفروشهایی، امامِ کلیهفروشهایی، امامِ تنفروشهایی. تو امامِ بچههای کوت عبدالله و غیزانیهای، امامِ زابل و سراوانی، امامِ ترکمنصحرایی. تو امامِ زنانِ مطلقهای، امامِ مردانِ بیکاری، امامِ نوزادانِ رهاشدهای. تو امامِ گناههای کوچکِ نوجوانانی، امامِ بخششهای بزرگِ کودکانی، امامِ ترسها و ضعفها و حسرتهای پیرانی. تو امامِ شیعههایی، امامِ سُنیهایی، امامِ بیدینهایی.
صورتِ آفتابسوختهات را نشان بده و چشمانِ غمگینت را. لبخند بزن و دستانِ زمختت را جلو بیاور. تو امامِ آن مرد و زن و دختر و پسری. تو امامِ آنهایی که زبان ندارند، توش و توان ندارند، پول و پَله ندارند. تو خیلی سادهای، خیلی مَردی. تو امامِ منی.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!