میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ الاسلامی: طلاب زیادی هستند که در گوشه گوشه کشور زندگیشان را وقف مردم کردهاند. یکی از آنها حجتالاسلام عظیمی است که ۲۰ سال از عمر خود را در تبلیغ گذرانده است. بدون شک شنیدن تجریبات روحانیونی مثل حاجآقای عظیمی به طلاب جوانی که تازه پا در مسیر طلبگی گذاشتهاند کمک میکند در مسیر خدمت به مردم بیش از پیش موفق باشند. امروز پای صحبتهای این روحانی مردمی و جهادی نشستهایم.
۲۰ سال است که تبلیغ میکنم
من غلامحسین عظیمی و متولد منطقه باخرز هستم. غریب به ۲۶ سال است که در کسوت طلبگی هستم و تقریباً ۲۰ سال از این مدت را در تبلیغ گذراندم. در شهرستانهای مختلفی مثل تایباد، باخرز و روستاهای اطراف، داخل خود شهر، در شهرستان بم، و در بسیاری از ارگانها و نهادها مثل سپاه و کمیته امداد به عنوان رابط فرهنگی حضور داشم. الآن هم نزدیک ۱۶ سال است که توفیق دارم در شهرستان باخرز و در روستای همتآباد مستقر باشم. خانم من فرهنگی هستند و متأسفانه دو فروند بچه بیشتر ندارم! یک دختر و پسر. پسرم پشت کنکوری است و دخترم هم کلاس چهارم است. دلیل اینکه گفتم متأسفانه این است که دوست داشتیم بچههای بیشتری داشته باشیم، ولی ما هم مثل خیلی از مردم در دولت آقای خاتمی فریب خوردیم و با آن شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر» کلاه سر ما گذاشتند.
مبلّغ دین باید با همه اقشار و سلیقهها تعامل داشته باشد و نخ تسبیح آن جمع باشد
من از همان ابتدا که تصمیم گرفتم به حوزه علمیه بروم، با نیت منبر و تبلیغ به حوزه علمیه رفتم. خدا به من لطف کرده و به قول دوستان صدا و سیمای خوبی دارم، به همین خاطر دوست داشتم از این توانمندیها در کار تبلیغ استفاده کنم. تبلیغ برای من خیلی مهم بود. خلاف طلاب محترمی که الآن به حوزه تشریف میآورند و بعضاً قصدشان گرفتن مدرک و جذب شدن به ادارات و ارگانهای مختلف است، من دوست داشتم ارتباطم با مردم را حفظ کنم و در حوزه تبلیغ فعالیت کنم. رشته تبلیغ متأسفانه در سالهای اخیر کمتر مورد استقبال دوستان طلبه بوده است، ولی من خدا را شاکرم و افتخار میکنم که در این مسیر قرار گرفتم. در این ۲۰ سال که مشغول تبلیغ هستم کاملاً راضیام و تا امروز بد ندیدهام. هنر تبلیغ طوری است که باید با همه اقشار، همه سلایق، همه طوایف و دیدگاهها تعامل داشته باشی؛ به نحوی که همه به شما با دید بزرگتر نگاه کنند و شما نخ تسبیح آن جمع باشی. البته مرارتها و تلخیهایی هم هست، ول نشاط و شکوفایی و اثرات مثبت تبلیغ بیشتر از سختیهای آن است. به تعبیر مقام معظم رهبری تبلیغ کار پر بهجت و پر نشاطی است، به شرطی که انسان تکیهگاهش خدای متعال باشد و از ذات اقدس الهی استمداد داشته باشد.
وسط تیراندازی و درگیری به منبرم ادامه دادم!
اولین سالی که تبلیغ رفتم اتفاق جالبی افتاد. منطقه ما متأسفانه در آن سالها ناامنی زیادی داشت و اشرار از سمت افغانستان به منطقه ما میآمدند. ناامنی طوری بود که مردم دو ساعت قبل از اذان از سر زمینهایشان بلند میشدند و به خانه میرفتند. اذان که میگفتند دیگر در همه خانهها قفل بود و کسی توی روستا نبود. یکبار در یکی از روستاهای باخرز منبر داشتم که در حین سخنرانی درگیری شدیدی ایجاد شد. با شروع درگیری و تیراندازیها بیرون از مسجد، مردم مشوش شدند و مراسم داشت برهم میخورد. من که دیدم وضعیت دارد بحرانی میشود، توی همان تیراندازیها منبرم را ادامه دادم و از مردم خواستم که توی همان شرایط پای منبر بنشینند. این جزو اولین خاطراتی است که از تبلیغ دارم و یاد نمیرود. خدا بچههای سپاه الغدیر را حفظ کند که به منطقه آمدند و این شرارتها برداشته شد.
تا امروز بیشتر از ۱۵ طلبه و ۲۰ پاسدار تقدیم کشور کردهایم
جمعیت روستای همتآباد ۶۵۰ خانوار است و جوانان زیادی دارد. به همین خاطر رویکرد ما نزدیکی به جوانان است. در همان سال اول شروع کردم به برگزاری برنامههای مختلف مذهبی و فرهنگی برای جوانان روستا. فکر میکنم اولین دعای ندبهای که در شهرستان باخرز به این صورت برگزار میشد، همان مراسمی بود که ما در روستای همتآباد راه انداختیم. بعد از دعای ندبه، در ماه رمضان برپایی سفره اطعام را داشتیم که از آن استقبال خیلی خوبی میشد. به برکت همین سفرههای افطاری و دعا، کادرسازی کردیم و ۱۵ تا طلبه به حوزههای علمیه تحویل دادیم. به غیر از طلابی که پرورش دادیم، نیروهای بسیار خوبی در این سالها پرورش دادیم که این نیروها جذب ادارات و نهادها و ارگانهای محلی و منطقهای شدند. یعنی ما نیروی مورد نیاز منطقه را با اهالی همین منطقه رفع کردیم و این اتفاق خیلی خوبی بود. اولین اولویت ما حوزه و بعد از آن سپاه و نیروی انتظامی بود. با توجه به نیازهای منطقه، ما هم نیاز به طلاب جوان داشتیم و هم به خاطر ناامنیهایی که از قدیم بود، به نیروهای انتظامی و سپاهی نیاز داشتیم. سعی کردیم این نیازها را با جوانان همین منطقه رفع کنیم. شاید تا امروز ۲۰ نفر از جوانان روستای ما جذب سپاه شدهاند و تعدادی هم نیروی انتظامی. در دیگر ارگانها همینطور.
علت آشوبهای اخیر کمکاری فرهنگیان و ما طلاب است
در کنار این ما کانون فرهنگی جوانان علی اکبر امام حسین (ع) را ایجاد کردیم که در آن برنامههای مختلفی برای جوانان برگزار میکند. یکی از کارهای کانون ارتباط با مدارس و اجرای برنامههای مختلف فرهنگی و مذهبی است. مثلاً یکی از طرحهای کانون این است که در طرح «آشنایی با مسجد»، یک روز در هفته بچههای مدرسهای را به مسجد میآوریم. مثلاً چهارشنبه برای پسران راهنمایی، روز سهشنبه برای دختران راهنمایی. در کنار این برای بچهها مسابقات ورزشی برگزار میکنیم، اردوهای زیارتی و تفریحی داریم، آنها را به استخرهای شنا میبریم که خارج از روستای ماست، سالنهای ورزشی را در اختیار آنها قرار میدهیم.
علت آشوبهای اخیر کمکاری ما فرهنگیها و طلبهها است. من اخیراً همین جمله را به دوستان آموزش و پرورش منطقه گفتم و به آنها پیشنهاد دادم که در مدارس باید هیأتهای مذهبی داشته باشیم که خوشبختانه پذیرفتند و همراهی کردند. به لطف خدا این کار را شروع کردهایم و خود بچهها هم استقبال میکنند. توی هیأتها ما به بچهها مسئولیت و شخصیت میدهیم و آنها در یک فضای مناسب رشد میکند. خانوادهها بال درآوردهاند و میگویند خدا خیرتان دهد، بچه ما اصلاً نماز نمیخواند اما الآن نمازش ترک نمیشود. همچنین تصمیم گرفتیم بچههای معلمین پرورشی را هم وارد فعالیتها و هیأتها کنیم. پیشنهاد شد که معلمین پرورشی با فرزندانشان حضور پررنگی در مسجد و هیأت داشته باشند. همچنین به معلمین پرورشی گفتیم از بین بچههای خوشصدا گروه سرود تشکیل دهند و در مراسمات ما اجرای سرود داشته باشند. با همین تصمیمات حالا معلمین پرورشی از گوشه امن خودشان بیرون آمدهاند و درگیر فعالیتها شدهاند.
مراسم عزاداری روستای ما یکی از جذابترین مراسمات عزاداری است
یکی از برنامههای همیشگی ما هم مراسمات مختلف در ایام ولادت و عزای اهل بیت (ع) است. خداراشکر اینجا مراسمات خیلی پرشوری داریم و مردم از آنها استقبال خیلی خوبی دارند. به غیر از شبها که برنامه اصلی روستا است، روزها هم هیأت مخصوص جوانان را داریم. امیدوارم یک بار قدم بر چشم ما بگذارید و در ایام دهه اول محرم به روستای ما بیایید تا ببینید چه جمعیتی در این مراسم شرکت میکنند. عزاداری روز تاسوعا و عاشورای ما با همراهی هیأت یک روستای دیگر برگزار میشود. هر دو هیأت راه میافتند و در یک محل خاص به هم سلام میدهند و با هم تلفیق میشوند و بعد مراسم اصلی را شروع میکنند. آنقدر این صحنه جالب و قشنگ است که تنها باید آن را ببینید. اینها برکاتی است که با همراهی جوانان و مردم منطقه به آن دست یافتیم.
روستاهایی که عادت به سهطلاقه کردن داشتند!
از دیگر کارهای ما شورای حل اختلاف است که حدود ۱۰ سال به عنوان سرپرست در این شورا حضور دارم. ما در این شورا دعواها و پروندههایی را رفع کردهایم که توی قوه قضائیه هم حل نشدهاند. روستای همتآباد و ۱۳ روستای دیگر زیرمجموعه این شورا هستند. از این سیزده تا روستا ۵ تا روستا اهل سنت هستند و مابقی اهل تشیع. به غیر از رفع پروندههای اهل تشیع که موارد گوناگونی بوده است، ما توانستهایم مشکلات اهل تسنن را هم برطرف کنیم. یکی از مشکلاتی که ما در روستاهای اهل سنت داشتیم، طلاقهای زیاد و سه طلاقه کردن است. خب عادتی در بین اهالی این روستاها بود که وقتی میخواستند طلاق بگیرند، میگفتند سهطلاقه میکنم. یعنی طوری طلاق میدادند که دیگر هیچگونه راه برگشتی نداشته باشند. زنان منطقه هم خیلی اذیت میشدند و کاری از دستشان برنمیآمد. جلسات مفصلی گذاشتیم و درباره این مسأله و مشکلاتی که به وجود میآورد صحبت کردیم؛ هم با مولویهای آنها و هم با خود مردم. خداراشکر الآن شرایط طوری است که خود مردم میگویند ما دیگر حالمان از طلاق و سهطلاقه بههم میخورد! الآن قریب به ۵۰ درصد آمار طلاق در این مناطق پایین آمده است.
شورای حل اختلافی که ۹۹ درصد پروندهها را ختم به خیر و صلح و صفا میکند...
پروندههایی بوده که در صلاحیت شورای حل اختلاف نبوده، ولی چون قضات ما را میشناختند، پرونده را ارسال میکردند و میگفتند این کار تنها از شما برمیآید. اگر به شما بگویم از صد در صد پروندههای ورودی به شورا، ۹۹ و نیم درصد از آنها را با صلح و صفا حل کردیم، اغراق نکردم. علتش چیست؟ علتش این است که شما در دادگاه مهلت حرف زدن پیدا نمیکنید و قاضی هم فرصت پرداختن به مشکل را ندارد. فقط میخواهد پرونده بسته شود. ولی ما وقت میگذاریم؛ یک جلسه، دو جلسه، سه جلسه. هر جلسهای یک ساعت، گاهی دو سه ساعت صحبت میکنیم. از سر صبر و حوصله حرف همه طرفها را میشنویم و مسأله را رفع کردیم. مشکلات قوم و قبیلهای بوده که ما بعد از دهها سال آنها را با چند جلسه حل کردیم. خودشان میگویند خدا پدر شما را بیامرزد که دادگاه نتوانست، ولی شما توانستید. البته ما از سیستم قضائی خراسان و کشور گلهمند هستیم. خدا آقای شاهرودی را رحمت کند که این کار را راهاندازی کرد. نمایندگان هم شورای حل اختلاف را تبدیل به قانون کردند. ولی در این سالها، حداقل در منطقه ما، هیچ توجهی به شورای حل اختلاف نمیشود و هیچ حمایتی وجود ندارد. ما فقط به خاطر خدا و رفع مشکلات مردم داریم وقت میگذاریم و بس.
مرکز نیکوکاری صامن الحجج (ع)، پناهگاه مردم روستا
برکت دیگر که شامل ما و مردم منطقه شده است، ایجاد مرکز نیکوکاری ثامن الحجج (ع) است که سومین سال فعالیت آن است. به لطف خدا این مرکز در دوران کرونا کارهای بسیار ارزشمندی انجام داد و سبدهای غذایی زیادی بین مردم توزیع کرد. جدا از کمکهای غذایی، ما کمکهای زیادی برای رفع مشکلات خانگی داشتیم؛ بحث سیستمهای گرمایشی و سرمایشی. امسال هم توانستیم ۶ تا جهیزیه تقدیم خانوادههای محترم کنیم. وامهای خوبی به بسیاری از مردم تقدیم شده است. ۱۵ تا وام کمبهره برای اشتغالزایی پرداخت کردیم. به ما قول دادهاند که برای ده بیست نفر دیگر هم تا سقف صد میلیون و دویست میلیون وام اشتغالزایی میدهند.
حل مشکلات مزار، راهسازی، ساخت غسالخانه و سردخانه و آبکشی مزار؛ با کمک خود مردم
در لهجه و فرهنگ مردم ما به ماه شعبان «ماه برات» میگویند. در این ماه مردم برای امواتشان براتی میدهند و در خانه خودشان مراسم برگزار میکنند. ما گفتیم برای چی این مراسم را با خرج زیاد در خانه برگزار کنید؟ مراسمتان را به مسجد بیاورید و هزینه اضافه آن را به مسجد و کارهای فرهنگی کمک کنید. الآن مردم مراسم براتشان را در مسجد برگزار میکنند، یک ساعت قرآنخوانی داریم و با چای و خرما از مردم پذیرایی میکنیم. آخر مراسم هم کارتخوان میآوریم و هرکس هرقدر که دوست دارد کارت میکشد. توی کرونا هم مردم ختم میدادند و هر کدام ده بیست میلیون تومان هزینه میکردند. وقتی توی کرونا این مراسمات را تعطیل کرد، از مردم خواستیم هزینه مراسمشان را به ما بدهند تا از آن برای حل مشکلات مربوط به مزار استفاده کنیم. با دریافت این مبالغ، سه کیلومتر راه ورودی به مزار را شنریزی کردیم تا مردم برای رفت و آمد مشکل نداشته باشند. همچنین در مزار روستا یک غسالخانه بسیار مجهز ساختیم، همراه با یک سردخانه دوطبقه شکیل و مناسب. در کنارش قسمتی از مصلی را ساختیم و امسال هم کار ساخت یک مرکز فرهنگی سهطبقه را در کنار مسجد شروع کردهایم. همچنین سه کیلومتر لولهکشی کردیم و به مزار آب رساندیم.
هرسال در روستا مراسم ۲۲ بهمن را با شکوه بیشتر برگزار میکنیم
درباره رضایت مردم باید از خودشان پرسید؛ خوشتر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران. من همینقدر میتوانم بگویم که حضور مردم در برنامههای معنوی ما بسیار چشمگیر است. در نماز جماعات، در مناسبتهای ملی و مذهبی. یکی از نکات جالب این است که ما در خود روستا راهپیمایی و مراسم ۲۲ بهمن برگزار میکنیم. ۲۲ بهمن امسال هم خیلی عالی و باشکوه برگزار شد. علت اینکه مردم در ۲۲ بهمن حضور پیدا میکنند این است که اولاً لطف خدا به این انقلاب است، دوماً تلاش و دلسوزی طلاب علوم دین است که در مردم هستند و برای مردم با کمترین توقع دارند تلاش میکنند. خدا گواه است که مردم میبینند که طلبهها چقدر دارند زحمت میشکند. خود مردم میگویند شما آخوندهای روستا چراغ مساجد و محل ما هستید. واقعیت هم همین است؛ چون روحانیون هم به زندگی مردم میرسند و هم به آخرت مردم میپردازند. اگر قرار باشد به بحث دلار باشد، با پایین و بالا رفتن دلار همراهی و اعتماد مردم هم کم و زیاد میشود، ولی چون مردم تلاش شبانهروزی روحانیون جهادی را میبینند این همراهی گسسته نمیشود. مردم ولی نعمت ما هستند و ما توان داشته باشیم به آنها خدمت میکنیم.
۲۴ ساعته دنبال کار مردم هستم / شبی که دخترم از ندیدن من اشک میریخت
فضای تبلیغ هم فضای سنگین و هم فضای ارزشمند و مفید و مؤثری است. اگرچه خدا به من دو تا فرزند داده، ولی معتقدم همه دانشآموزان فرزندان معنوی من هستند. همینجا باید از خانواده هم تشکر کنم. خانواده ما طلبهها واقعاً خانوادههای مظلومیاند. با همه سختیها میسازند و همراهی میکنند. خدا شاهد است من از صبح که از خانه بیرون میآیم، روزهایی شده که من ۲۴ ساعته بین مردم میلولم و دنبال کار آنها هستم و شب که میرسد مثل جنازه به خانه میرسم. یکبار تعدادی از دوستان از قم به منزل ما آمده بودند؛ تا من نماز بخوانم و به خانه بیایم، همان دم در دختر من گفت «بابا دیگه آمدی به لطف خدا؟! دیگه تموم شد کارت؟ کار دیگهای نداری؟». گفتم نه باباجان. یکی از مهمانان ما که این صحنه را دید، چشمش به اشک آمد و گفت حاج آقا با این وضعیت خسته نمیشوی؟ گفتم نه، خستگی ندارد. کار ما همین است و ما این مسئولیت را قبول کردهایم. تراکم کارهای ما اینطوری است. در عین حال خدا را شکر هستیم و امیدوارم خدا به همه خادمین این نظام، از رهبری تا مسئولین، توفیق بدهد. از شما هم بسیار ممنون هستم که منادی فعالیتهای طلبهها هستید. چون هیچکس از ما طلبهها خیر نمیگیرد و به ما سر نمیزند. همین که امثال شما به یاد ما میافتید برای ما قابل قدردانی است.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!