میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ الاسلامی: گروه جهادی شهید قربانخانی یک تفاوت با دیگر گروههای جهادی دارد. آن اینکه توسط توییتریها راه اندازی شده و قدرت جذب همدلی و همراهی بالایی بین مردم دارد. با محمد صدارت یکی از اعضا این گروه جهادی درباره فعالیتهایشان در خوی و دیگر بحرانهای طبیعی کشور صحبت کردیم.
من محمد صدارت؛ مستأجر و فعال جهادی
من محمد صدارت هستم. یک طلبه که به عنوان فعال فضای مجازی شناخته میشوم. اکثر فعالیتهایمان هم در بستر فضای مجازی و رسانه است. سالهاست که کار جهادی میکنم و خوشبختانه خانواده همراهی صد در صدی دارند و کمک میکنند. همین که همسرم در نبود من بچهها را تربیت میکند و این دوری را تحمل میکند، خودش یک نوع جهاد است. در همین چند روز اخیر که مدارس تعطیل بود و آخر هفته بود، پسر بزرگ من که ۱۰ سالش است به خوی آمد و به عنوان کوچکترین عضو گروه جهادی شهید قربانخانی در روستای قریس به ما کمک کرد. اینها همهاش مدیون همت و زحمتی است که خانواده میکشند. بعضیها میگویند حتماً فلانی پولدار است که کار و زندگی را ول میکند و به مناطق زلزلهزده میرود. باید بگویم اتفاقاً من مستأجر هستم و تا همین چندوقت پیش هم ماشین نداشتم. ایام زلزله سیسخت بود که ارثیه مادریام را تقسیم کردند و من از سهمالارث خودم یک ماشین تهیه کردم. حالا همین ماشین شده ماشین گروه و برای حضور در مناطق و فعالیتهای جهادی از آن استفاده میکنم. ضمن اینکه من سعی کردم هرجا که بودهام شغلم را طوری تنظیم کنم که هم بتوانم دورکاری انجام بدهم، هم اینکه در ایام طبیعی که در محل کار هستم، روند کار را طوری پیش ببرم که مافوقم با اینکه در ایام حادثه در محیط کار نباشم کنار بیاید و همراهی کند.
شروع فعالیتهای جهادی گروه شهید قربانخانی
ما هیأتی به نام هیأت محبان حضرت زهرا (س) داریم که ایده تشکیل آن در توئیتر و توسطهای بچههای توییتری مطرح شد. به همین دلیل هم هست که دوستان این هیأت را به اسم هیأت توییتریها میشناسند. سال ۹۶ این هیأت راه اندازی شد. در اسفند سال ۹۸ با بچهها به این جمعبندی رسیدیم که یکی از فعالیتهای هیأت، کار اجتماعی و جهادی باشد. دوست داشتیم یک گروه جهادی داشته باشیم که بتوانیم در فعالیتهای اجتماعی هم حضور داشته باشیم. مصادف با همان زمانی که این تصمیم را گرفتیم، سیل رقم خورد و سه استان کشور را درگیر کرد. همانجا بود که به سیل خوزستان رفتیم. فراخوان زدیم و خداراشکر دو تا اتوبوس آدم از ۸ تا استان به کمکمان آمدند. از آنجا که برگشتیم به سمت پل دختر رفتیم؛ ایام اردیبهشت و خرداد ۹۸ در پل دختر بودیم که یکی از مهمترین کارهایمان نجات انجیرستان پلدختر بود. ما آنجا از گروهها و افراد مختلفی میزبانی کردیم؛ تقریباً ۹۵۰ نفر برای نجات انجیرستان از استانهای مختلف آمدند و به ما لبیک گفتند که ۶۸۰ نفر از آنها روحانی بودند. این فعالیت منجر شد به اینکه ما ۱۵ هزار و ۸۰۰ درخت را نجات دادیم. بعد از آن در سیل بلوچستان بودیم، در سیل جنوب کرمان بودیم، در آب گرفتگیهای ماهشهر و بندر امام بودیم، در زلزله اندیکا بودیم، در زلزله سیسخت بودیم و سعی کردیم در هر منطقهای که مشکلی پیش میآید حضور داشته باشیم.
گروه ما دنبال کارهای روی زمین مانده است / نجات انجیرستان پلدختر
ترکیب و اجرا هم همان شکلی است؛ بنده توی فضای مجازی، در توئیتر و اینستاگرام فراخوان میدهم، و دوستانی که در استانهای مختلف با ما همراه هستند در پخش این فراخوان و جمعآوری کمکها به ما یاری میرسانند. ما متعلق به یک شهر و یک محله نیستیم. دوستان از همه جا میآیند. چند نفر هم پای ثابت داریم؛ مثل آقای خلیلی که از قزوین هستند، آقای بهزاد که از آذربایجان شرقی هستند و آقای زینعلی از خراسان. ما در هر حادثهای، ابتدا با یک گروه چهار پنج نفره به منطقه آسیبدیده میرویم، بررسی میدانی میکنیم، بعد برای کار جدیتر وارد منطقه میشویم. رویکردمان هم اینطوری است که دنبال کارهای روی زمینمانده میرویم. در بخش انجیرستان هم به همین شکل بود. تعداد جهادیها و گروههای خیریه در پلدختر خیلی زیاد بود، ولی همه آنها داشتند گِل خانهها را خالی میکردند. ما رفتیم گفتیم چی زمین مانده است؟ گفتند درختها دارد از بین میرود. اهمیتش هم به این بود که درآمد، سرمایه و اشتغال مردم بود و اگر اینها از بین میرفتند تا پنج سال بدون درآمد میماندند. چون نهال جدید بعد از پنج سال محصول میداد و اشتغال مردم تا سالها میخوابید. آنجا بود که انجیرستان را نجات دادیم و برگشتیم. در تمام مناطق رویکردمان حل اصولی مشکل است. بعد از آن یک مدرسه در بلوچستان ساختهایم، چون دیدیم آنجا نیاز اولشان مدرسه است. هر جا میرویم نیاز را میسنجیم، بعد کار میکنیم. از اول بهمن ماه هم به دنبال اولین زلزلهای که ۲۸ دی در منطقه خوی آمد، نه زلزله دوم که ۵.۹ ریشتر بود، به سمت خوی رفتیم.
استفاده از ظرفیت مجازی برای فعالیت جهادی محاسن زیادی دارد
اینکه آدم از ظرفیت فضای مجازی استفاده کند چند تا حسن دارد. یکی اینکه دایره افرادی که برای خدمترسانی میآیند وسیعتر میشود، از شهرها و استانهای مختلف میآیند و هر دوستی که به صورت حضوری میآید، دوستان و همشهریهای خودش را در کمک به مناطق آسیبدیده تشویق میکند. موارد مختلفی این شکلی داشتهایم. این دغدغه در شهر و محلهشان منتشر میشود و همراهی بیشتری را جلب میکند. از این طرف هم برای آن شخصی که حادثهدیده است، یک حس وحدت و همدلی و اتحاد میآورد. چرا که میبیند کسانی که برای کمک آمدهاند از همه جا هستند. ما این سوال را زیاد میشنویم که میپرسند شما مال کجایید؟ میگوئیم ما مال جای خاصی نیستیم و هرکدام یک لهجه دارد. این اتفاق برای آن افرادی که آسیب دیده هستند مایه دلگرمی است که از کل ایران آمدهاند و هوای ما را دارند.
با اولین زلزلهای که در ۲۸ دی آمد به خوی رفتیم
زلزله ۲۸ دی که آمد تعداد زیادی روستا آسیب دیدند. ما طبق عادت برای بررسی اولیه و میدانی به منطقه رفتیم. آنجا که رسیدیم دیدیم در شهر خوی اتفاقی نیفتاده بود، ولی در روستاهای اطراف تخریب زیادی به بار آمده، خیلی از خانهها ویران شده یا ترک خوردهاند و مردم توی چادر بودند. در زلزله اولی هم توزیع چادر خوب اتفاق افتاده بود و خیلی از کسانی که آسیب دیده بودند چادر داشتند. به خصوص که تعداد افراد حاضر در روستاها به نسبت شهرها بسیار کمتر است و خدماترسانی به آنها راحتتر است. ما رفتیم بررسی کردیم و روستاهای مختلف را دیدیم و محرومترین روستای خوی را به عنوان جامعه هدفمان انتخاب کردیم تا همانجا فعالیت کنیم؛ روستای قریس. با اهالی صحبت کردیم و خانههای آنها را دیدیم و به تهران برگشتیم تا جمعبندی کنیم. به محض اینکه ما به تهران رسیدیم، زلزله ۵.۹ ریشتری دومی اتفاق افتاد. در آن زلزله خود شهر هم لرزیده بود و سر و صدایی که شد، باعث شد مشکل مردم منطقه به گوش آدمهای بیشتری برسد. در زلزله اول یکی از دعواهای ما این بود که چرا هیچکس نیست و هیچ گروه جهادی به منطقه نیامده است؟ چرا رسانهای نمیشود؟ ولی وقتی این زلزله شدیدتر آمد و مردم شهر را بیرون ریختند، باعث شد به لحاظ رسانهای پوشش بیشتری داده شود و گروههای جهادی زیادی بیایند.
روستای قریس، مرکز فعالیت گروه جهادی شهید قربانخانی
با زلزله دوم و شدیدتر دوباره به منطقه برگشتیم؛ شهر را بررسی کردیم و دیدیم توی شهر بیشتر از اثرات خود زلزله، جو روانی آن وجود دارد. البته به هیچوجه نمیگوییم در شهر جایی خراب نشده است ولی نسبت به روستاها خیلی کمتر است. دوباره روستاها را بررسی کردیم و به همان روستای قریس رسیدیم. این دفعه نشستیم تخصصیتر کارها را بررسی کردیم تا ببینیم روستا چه نیازی دارد. الحمدلله ایام ولادت امیرالمومنین (ع) بعد از زلزله دوم بود و همین باعث شد خیلی از مردم بیایند و در جمعآوری کمکها و توزیع آنها به زلزلهزدهها حضور داشته باشند. یعنی اگر شما ایام ولادت حضرت علی (ع) در خیابانهای خوی و جادههای روستایی راه میرفتی، پشت سر هم ماشین میدیدی که پر از بار و مواد غذایی و وسایل گرمایشی و… هستند. همه بار زده بودند و دنبال جا بودند که پخششان کنند. خیلی هم زیاد بود. ما گفتیم بگردیم و ببینیم چه کاری زمین مانده است؟ دیدیم مشکلی که اهالی روستا دارند محل نگهداری احشامشان است. چون اینجا هم مثل انجیرستان بحث اشتغال و اقتصادشان مهم است. بابت ساخت خانه کمکها و وامهای بلاعوضی توسط دستگاههای دولتی به آنها ارائه میشود، ولی برای اشتغال نه. ما دیدیم طویلههایی که احشام را در آن نگه میدارند سازههای قدیمی و کاهگلی دارند و خیلی خطرناک هستند. تقریباً در این روستا با ۲۰۰ خانوار است، ۱۸۰ تا طویله آسیب دیدهاند و باید تخریب شوند. از جهاد کشاورزی هم لیست گرفتیم و تک تک این طویلهها را از نظر میزان تخریب بررسی کردیم. چون این دوستان کشاورزی دِیم دارند و الآن هم در خشکسالی هستند، در توان خودشان نیست که طویلهها را به شکل مدرن و با مصالح روز و تیرآهن بسازند. اگر خودشان بخواهند بازسازی کنند دوباره با همان کاهگل و تیرک چوبی میسازند که از نظر ایمنی بسیار خطرناک است. ما فراخوان دادیم تا کمکهای مردمی را جمع کنیم و در ساخت این طویلهها و محل نگهداری احشام به مردم روستا کمک کنیم تا سرمایهشان از بین نرود. نگاه ما همیشه در سیل و زلزله این است که اگر به اقتصاد و اشتغال مردم کمک کنیم، خودشان میتوانند با درآمدشان میتوانند مشکلات دیگرشان را هم رفع کنند. ولی اگر سطحی نگاه کنیم و چهار تا لباس و غذا به آنها بدهیم و برویم، پسفردا به خاطر نبودن شغل مشکلات چند برابری پیدا میکنند. در نتیجه مدام باید برویم و به آنها کمک کنیم.
تا عید نوروز در منطقه هستیم و به محض امکان کار ساختمانی، ساخت و ساز را شروع میکنیم
چون در حال حاضر به خاطر برف و سرما امکان ساخت و ساز وجود ندارد، ما به فعالیتهای دیگر میپردازیم. روستای قریس توی کوه است و اینجا شدت بارش برف هم بیشتر است، به همین خاطر فعلاً کار ساخت و ساز سخت است. تا امروز ارزیابیهای مقدماتی را انجام دادهایم و خانه به خانه روستا را دیدهایم و برنامهریزی کردهایم. مشکلات روستا را درآوردهایم، اما کارهای عملیاتی به بعد از عید موکول میشود. از الآن تا عید نوروز هم از مردم درخواستمان این است که زلزلهزدگان خوی را فراموش نکنند. کمکهایشان را برسانند تا ما بتوانیم کارهای عمرانی را شروع کنیم. به عنوان یک حفاظ موقت برای احشام قصد داشتیم که یک طرح را پیاده کنیم، ولی در روستای قریس یک اتفاق خوب افتاد. مردم روستا به خاطر اینکه همدیگر را میشناسند وفاق و همدلی بیشتری دارند. اینها به همدیگر کمک کردند و جاهایی که خالی داشتند را با هم شریک شدند. مثلاً اگر کسی انباری داشت که خالی بود و آسیب ندیده بود، با هم به اشتراک گذاشتند و به قولی احشامشان را در خانه همدیگر گذاشتند. پنج نفر میآمدند و احشامشان را در یک انباری که آسیب ندیده بود جا میدادند. به همین خاطر احشام در سرما نماندهاند وگرنه ما اعلام کردیم که به خاطر سرما و نزدیک بودن فصل زایمان گوسفندها، حاضریم این سازه موقت را برپا کنیم. گفتند نیاز نیست و کار اصلی ما به عید موکول شد. ما هم منتظر هستیم تا آن اتفاق اصلی رقم بخورد.
سعی میکنیم تا عید نوروز با برنامههای فرهنگی روحیه مردم را زنده نگه داریم
در این فاصله اگر گروههای جهادی دیگر داخل شهر کمک میخواستند در توزیع غذا و اقلام کمکشان میکردیم. خود ما هم در همین روستا سعی کردیم برنامههای فرهنگی اجرا کنیم تا روحیه اهالی روستا را عوض کنیم. مثلاً ولادت امام علی (ع) برای آنها جشن گرفتیم و به بچهها هدیه و اسباببازی دادیم تا روحیهشان عوض شود. همین عید مبحث برای مادرانی که باردار هستند یا مادرانی که بچهشان امسال به دنیا آمده است، با کمکهای مردمی بستههای غذایی تهیه کردیم که در آن مواد مقوی باشد تا مادران تغذیه شوند و بچهشان صحیح و سالم به دنیا بیاید و رشد کند. همچنین سعی کردیم مسائل بهداشتی مادر و بچه را رفع کنیم. برای ایام پیش رو و اعیاد آینده هم داریم برنامهریزی میکنیم تا کارهای فرهنگی بکنیم و روحیه مردم را تازه نگه داریم.
گروههای جهادی باید با هم همکاری و همفکری داشته باشند
ما به هر کدام از خیرین، خیریهها، گروههای جهادی و مردمی که دغدغه کمک داشتند، از روز اول گفتیم که نیازی به اقلام نیست. زلزله خوی یک ویژگی داشت و آن هم اینکه بر خلاف کرمانشاه و بم و حتی سیسخت، خانهها روی وسایل آوار نشده بود. فقط یک دیوار ریخته است یا مثلاً دیوارها از هم فاصله گرفته است و مردم از این ترس داشتند که در آینده با پسلرزهها بریزد. لذا آن صاحب خانه لباسش و وسایلش توی خانه سالم است، و مردم میتوانند آنها را بردارند و توی چادرش استفاده کنند. همه از باب احتیاط و این احتمال که ممکن است خانهها فرو بریزد در چادر ساکن هستند، وگرنه لوازم منزلشان از بین نرفته است. ما از روز اول به همه میگفتیم که اقلام نیاورید. همانطور که گفتم تولد امام علی (ع) ماشینهای بار را میدیدی که تا شب میچرخیدند تا ببینند کجا نیاز است و بروند اقلام را توزیع کنند. یک مشکلی که ما در چنین اتفاقاتی داریم این است که گروههای جهادی و خیریه دور هم جمع نمیشوند. ما گروههای جهادی که در سطح ملی فعالیت دارند همدیگر را میشناسیم و توی خوی هم با همدیگر یک جلسه گذاشتیم. ما گروههای ملی توی همه زلزلهها و سیلها همدیگر را میبینیم و میشناسیم. منتها افراد زیادی بودند که از باب خیرخواهی توی روستا و شهر خودشان یک نیسان کمک جمع کردهاند تا بیاورند و توی منطقه توزیع کنند. باید این فرهنگ جا بیفتد، هرجایی که حادثه طبیعی اتفاق میافتد یک گروه جهادی به عنوان فرمانده میدان محوریت کار را در دست بگیرد و همه کمکها و خیرین و گروهها را در یک کار هماهنگ مدیریت کند. یا اینکه شورایی تأسیس بشود که گروههای مختلف با هم همکاری و هماندیشی کنند. ما در زلزله سیسخت همین کار را کردیم؛ در یکی از روستاها مستقر بودیم که چهار تا روستا در کنار هم بود. آمار خانه به خانه آن چهار تا روستا را داشتیم و هرکسی از هر شهری که کمکهای مردمی میآورد به مسجد روستا پیش ما میآمد؛ ما به آنها توضیح میدادیم که این اقلام را نیاز داریم یا نداریم. حالا یا خودشان به آن خانههایی که میگفتیم تحویل میدادند یا ما میبردیم و تحویل میدادیم. از اطلاعاتی که ما جمع کرده بودیم کمک میگرفتند تا کمکهای مردمی تلف نشود.
بعضی گروههای مردمی اقلام کمکی را هدر میدهند
تا الآن ما در زلزله خوی این مدیریت را ندیدهایم. خیلیها با نیسان میآمدند، وسط گذر میایستادند، از همان بالا کمکها را میریختند روی سر مردم. لباسها را همینطوری پخش میکردند و اصلاً معلوم نبود این لباس مناسب آن آدم هست یا نه؟ لازم دارد یا نه؟ اصلاً ساکن آنجا هست یا نه؟ این نوع توزیع مناسب نبود. باید این فرهنگسازی شود تا وقتی که مردم به مناطق آسیبدیده میآیند با گروههای جهادی ملی یا بومی همکاری کنند. الآن در خوی گروههای بومی و جهادی یکی از نقاط مثبت است. چرا که این گروههای بومی با همدیگر متحد شدهاند، شبکهای دقیق را تشکیل دادهاند و از ظرفیت هیأتها و مساجد خوی استفاده میکنند برای پخت و توزیع غذای گرم و اقلام. این گروهها در هر محله و منطقهای رابط دارند و با ساختار مناسبی با هم کار میکنند. فقط کافی است کمک را به این گروهها برسانی تا پخش کنند. همین اتفاق باید درباره گروههای مردمی و جهادی هم بیفتد. چون بی تجربگی باعث میشود این کمکها بیخود و بی جهت از بین برود.
رسانهها از مشکلات ۲۴ ساعت اول زلزله سوءاستفاده میکنند وگرنه الآن شرایط خوب است
در ۲۴ ساعت اولیه مشکلاتی در خوی وجود داشت. چون برای بار اول بود که شهر آنطور میلریزد و مردم بیرون میریختند. به همین دلیل کمکهای زیادی هم نیاز بود. تا چادر برسد و کمک برسد، زمان میبرد. با توجه به اینکه در زلزله اولیه بسیاری از اقلام در روستاها توزیع شده بود، باید این اقلام از جای دیگری میرسید تا توی شهر توزیع شود. در آن ۲۴ ساعت اول طبیعی بود؛ شما با هرکسی که صحبت میکردی میگفت به ما هیچی ندادهاند و ما توی ماشین میخوابیم و وسیله نداریم. این یک اتفاق طبیعی بود؛ اما تا وقتی که کمکها برسد. متأسفانه خیلی از رسانهها از کاستیهای همین ۲۴ ساعت اولیه سوءاستفاده کردند و میکنند و هنوز سیاهنمایی میکنند. وگرنه بعد از روز اول کمکها رسید و حالا کمپهای خیلی زیادی در خوی تشکیل شده است. دوستان هلال احمر تعداد زیادی کمپ در خوی تشکیل دادهاند و جمعیت زیادی از مردم در فضاهای باز در چادر هستند و غذای گرم دریافت میکنند. سازمانهای دیگر مثل سازمان تبلیغات و سپاه و ارتش هم دارند کار میکنند، منتها بعضی رسانهها هنوز روی همان جوی که در ۲۴ ساعت اول وجود داشت سوار هستند و آن حرفها را تکرار میکنند. وگرنه الآن در شهر و روستاها مردم مشکلی ندارند.
مردم ایران هموطنانشان در خوی را فراموش نکنند...
مردم ما نسبت به هموطنان خودشان محبت دارند و همدیگر را دوست دارند و همیشه در بلایای طبیعی اتحاد و همدلی داشتهاند. منتها ضعفی که هست این است که در چند روز اول به شدت همکاری میکنند ولی بعد فروکش میکند. در حالی که مشکلات زلزلهزدهها مثل ساخت خانه و طویله برای دام و احشام و نیازهای این شکلی، باید در دراز مدت حل شود. خواهش ما این است که مردم حواسشان باشد و برای فروردین و اردیبهشت و خرداد که موقع کار است ما را تنها نگذارند.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!