میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله- محدث تکفلاح: زلزله، سیل و برخی از بلایای طبیعی همیشه انسان را تهدید می کند. در کشور ما هم به دلیل قرارداشتن روی خط زلزله، مراقبتها و آموزشهای لازم به نیروهای امدادی برای مقابله و مراقبتهایی که در صورت وقوع این حوادث لازم باشد، ارائه می شود. اما جایگاه مردم در این وقایع خیلی اهمیت دارد. «فرحنازفرجی» یکی از امدادگران جمعیت هلال احمربوده که در دوران کارشناسی ارشد مدیریت بحران خوانده و دکترای روانشناسی دارد. او که اکنون سرپرست درمان شهر تهران (اداره کل توانبخشی کشور-کارشناسی تیمهای اجرایی و عملیاتی در شرایط اضطرار) سازمان هلال احمر جمهوری اسلامی است در مورد چگونگی امدادرسانی به زلزله زدگان به خبرنگار مهر گفت: «در مواقع بحران باید دقت داشت که چگونه کمک رسانی می کنیم. گاهی اوقات نیت خیر ما بیشتر بستر وقوع یک بحران را فراهم میکند.»
ارسال بی برنامه غذای گرم
در زمان زلزله سرپل ذهاب یاد دارم که یک آقایی با عجله آمد و به یک وانت پر از نان سنگک اشاره می کرد. میگفت برای زلزلهزدگان آورده است. ابتدا با او صحبت کردم و گفتم همین که تا اینجا رسیدی این نانها بیات شده است، چه رسد به اینکه ببریم تا سرپل ذهاب. از من انکار و از او اصرار که همین الان این نانها را باید مناطق زلزله زده بفرستید.
سعی داشتم او را متقاعد کنم که این نانها را به نیازمندان همینجا بدهم اما اصلاً زیر بار نرفت.نمیشد این تعداد نان را تا کرمانشاه سالم نگه داشت. آخر هم مسیر وانت را کج کرد و به سمت کرمانشاه حرکت کرد. زیر بار حرفم نمی رفت و کار خودش را کرد.
یک خانمی با یک دیگ بزرگ آمد و گفت این کوفتهها را پختم که به دست زلزله زدگان برسانید. خود کوفته که دو ساعت بعد نمیماند هیچ، حمل و نقل یک قابلمه با این ابعاد و محتوایاتی که توصیفش از واضحات است هم رویش. مگر میتوانستیم به ایشان بقبولانیم که نمی شود؟
یکی دیگر آمده بود با چند میلیون غذای زرشکپلو با مرغ. اصرار که اینها باید به مناطق ارسال شود. من میگفتم آقا این غذا تا دو ساعت دیگر خراب میشود. ما اگر بخواهیم ببریم هم صحیح نیست. سالم به دست آنها نمی رسد.
معضل لباسهای دست دوم
یکی از بزرگترین معضلات ما در زمان امدادرسانی به افراد در ایام زلزله و سیل و.. دریافت لباس های دست دوم مردم است. ما برای رساندن این لباسها به دست مردم باید بدانیم که چه نوع لباسی و برای چه سنی و چه اندازهای داخل بسته قرار داده شده است. پس قاعدتاً باید بستهها را باز کنیم و دستهبندی لازم را انجام دهیم. وای از موقع باز کردن و بررسی لباس ها. جالب است بدانید که چه لباسهایی در بستهها ارسال می شود. مثلاً لباس مجلسی مربوط به ده یا پانزده سال پیش را در این بستهها گذاشتند. یا لباس هایی که اصلاً با اقلیم و فرهنگ مقصد مورد نظر همخوانی ندارد. شما فرض کنید مردم کرمانشاه و سرپل ذهاب چه لباسهایی میپوشند؟
لباسهای محلی آنها هر کدام ارزش مادی بالایی دارد که نه تنها با گرما و سرمای آن اقلیم سازگار است، بلکه پوشش و زیبایی خودش را دارد که در عرف آن محل متعارف است. از سویی ارزش مادی بالایی هم دارد. هر کدام از لباس ها شاید ۴ یا ۵ میلیون هزینهاش باشد. برای کمک به مردم، باید عزت نفس مددجو هم در نظر گرفته شود. شاید این شخص زلزله زده یکی از متومل ترین آدم ها باشد.
معضل کمکهای کامیونی!
یکی دیگر از معضلات بزرگ، عدم هماهنگی مردم با ما بود. مردم که ما را می دیدند می گفتند: «ما در مسیر که میآمدیم هدایایمان را به کامیونی که داشت سمت سرپل ذهاب می رفت دادیم.» حالا ما چه میدانستیم که چه بوده؟ و به کدام کامیون دادند؟ و آن کامیون کجا می رود؟ و.. خودش موضوع مورد بررسیای بود.
همین اتفاق از سوی پایگاه هایی مثل مساجد رخ می داد. بعضی از مساجد با ما هماهنگ بودند و اقلام را به دست ما می رساندند تا ما اوضاع را مدیریت کنیم. اما برخی دیگر خودشان کامیون پر می کردند و به مناطق ارسال می کردند. چقدر ایجاد بینظمی می کرد.
امان از سلبریتیها!
جالب ترین بخش ماجرا این است که مردم به هر کسی که شماره کارتی می گذارد و در مسیر مناطق زلزله زده راه افتاده است کمک می کردند. از آنجایی که سلبریتی ها چهره شناخته شدهای بین مردم دارند، اعتماد مردم به شماره کارتی که در صفحه مجازیاش قرار می داد زیاد بود. از سویی این تعدد سلبریتیها و افرادی که خودجوش به سمت مناظق راه میافتادند خودش مشکلاتی داشت که گفتن آنها در جای خود لازم است.
حضور افراد بدون هماهنگی با هلال احمر اولین مشکلی که ایجاد می کند این است که مردم میگویند: «فلانی دمش گرم. آمد و به مردم رسیدگی کرد. هلال احمر هیچ کاری نمی کند.» واقعیت این است که او (سلبریتی) همه آسیب دیدگان را نمی بیند و تنها بخشی از افرادی که دستش میرسد را می تواند حمایت کند. حتی شاید نوع هدایا و خوراکی که به آنها میدهد با کیفیت متفاوتی باشد و به چشم اشخاص دیگر بیاید. باید در نظر گرفت که هلال احمر عدالت را بین همه آسیب دیدگان باید رعایت کند و رسیدگی در تمام مناطق یکسان باشد. اگر متولی امر را یک مرکز بدانیم و همه امدادرسانی ها را با مدیریت یک ارگان انجام دهیم، هم کیفیت امدادرسانی بالا می رود و هم کمیت آن.
مدیریت بحران
اگر بخواهیم از مشکلات بگوییم شاید خیلی حرف به میان بیاید. اینکه خود هلال احمر برای مواقع خاصی مثل زلزله و سیل باید پیش قراردادهایی با شرکتهای مورد نیازش ببندد که در لحظه بحران تازه یاد جمعآوری و خرید لوازم مورد نیاز نباشد خیلی مهم است. ما در موقع وقوع حادثه تازه زیرنویس تلویزیون و رسانهها می بینیم که اگر کمکی دارند به پایگاههای مستقر در میادین مراجعه کنند. اما اتفاقی که می افتد تنوع لباسها، تنوع پتوها، تنوع کنسروها و تنوع پوشک و مواد بهداشتی و.. مشکل ایجاد میکند. دسته بندی این اقلام خودش زمان می خواهد.
از طرفی مهم است که بدانیم برای چنین کاری در کشور، متولی باید یک جا باشد. هر مسجد هر پایگاه مردمی که نباید خودجوش کار کند. ایجاد بینظمی میکند. موازی کاری بزرگترین ایراد سرعتگیر ما در تجربههای اخیر بود.
ما برای پیش بینی اتفاقات دیگر باید برنامه داشته باشیم. باید پروتکل عملیاتی بنویسم.
ترافیک
اگر بخواهیم از مشکلات این حرکتها نام ببریم مهم است بدانیم که با راه افتادن کامیون و وانتهای کمکهای مردمی از اقصی نقاط ایران به سمت یک منطقه، در وهله اول و قبل از ورود به منطقه شما درگیر یک ترافیک کلافهکننده می شوید. ترافیکی که باز شدنش نیاز به زمان زیادی دارد. ما حتی نمی توانستیم به عنوان امدادگران هلال احمر از این ترافیک رد شویم و با به وجود آمدن چنین اتفاقی کار امدادرسانی ما را هم دچار اختلال می کنند.
توزیع نامتعادل
در نظر بگیرید هر کسی با یک مدل لباس، یک مدل پتو و یک مدل تن ماهی و کنسروهای خوراکی به سمت مناطق اعزام شود. این تنوع مواد غذایی و پوشاک و خدمات شاید برای ما که در جای خودمان هستیم و شرایط مطلوب فیزیکی داریم موجه است اما افراد آسیب دیده و مددجویی که در این حادثه حال جسمی و شرایط سخت زندگی و حتی شاید آلام از دست دادن عزیزانی را دارند، خود را در موضع تبعیض می بینند. برای این افراد شبهه امدادرسانی ایجاد می شود و حال روحیشان را به اعتراض و ناراحتی از اوضاع نزدیک می کند.
تصور کنید در یکی از این حوادث ابتدا کمکهای مردمی رسید. اول لباسهای دست دوم اهدایی مردم را توزیع کردیم و بعد لباسهای نویی که خود هلال احمر خریداری کرده بود را رساندیم. حالا فکر کنید که این توزیع اگر ناعادلانه باشد و بخشی از مددجوها لباس نو و بخش دیگر لباس دست دوم دریافت کنند. قابل ذکر نیست که چقدر حس ناخوشی به ایشان مخصوصاً در آن شرایط القا می شود.
همین موضوع در مورد خوراکی ها و مواد غذایی و کنسروها و … صادق است. اینجاست که حس نارضایتی بیشتر میشود. من در زمان زلزله از قصر شیرین تماس داشتم که می گفتند: «هر چه امدادرسان است رفتند سرپل ذهاب، اینجا را فراموش کردهاند. ما داریم یخ می کنیم.» این در صورتی بود که به دلیل ازدهام امدادرسانهای داوطلب، کار مردم در قصر شیرین به کندی پیش میرفت.
تغذیه
چیزی که در امدادرسانیها در این ایام باید به طور ویژه به آن توجه کرد تغذیه اقشار خاص است. ما در امدادرسانیها به همه (مثلاً) نان و تن ماهی می دهیم. دقت نمی کنیم که اطفال، معلولین و یا سالمندان باید به طور ویژه مورد توجه باشند و تغذیه خاص خود را داشته باشند.
ارائه گزارش
یکی از مسائلی که در برنامههای مختلف ما جایش خالی است، ارائه گزارش کار به مردمی است که هلال احمر را امین خود برای امر امدادرسانی دانستند. حضور افراد متفرقه در میدان، از این بُعد مطلوب مردم بود که گزار کار ایشان را از صفحههایشان می دیدند و متوجه هزینه کرد آنها می شدند. اما هلال احمر گزارش درستی به مردم نمی دهد و مردم این تصور که «پول ما کجا می رود خرج می شود؟» را با خود مرور می کنند.
کوهی از لباس
وقتی نتوانیم لباسهای مناسب و خوراکیها را در زمان مناسب برای مددجویان برسانیم میدانید چه می شود؟ در زمان زلزله یادم است که انبار حسن آباد و انبار شهر ری ما پر شده بود. اما از چه؟ از چیزهایی که به دردمان نمی خورد. کوهی از لباس. کوهی از نان خشک. مردمی که قصد کمک دارند باید بپرسند که چه چیزی را می توانند کمک کنند. همان چیز را به دست هلال احمر برسانند نه چیزهای دیگر را.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!