میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ الاسلامی: تقریباً همه نخبگان، اندیشمندان و فعالان فرهنگی و اجتماعی به اتفاق موافقند که با برخورد سخت، تند و سلبی نمیتوان به نتیجه مثبت و دلخواه رسید؛ خاصه در موضوع حجاب و دختران. قدم اول و دوم و سوم و صدم در این مسأله کار فرهنگی مؤثر و عمیق و چندجانبه است. نمیتوان بدون پیمودن این مسیر، سراغ برخوردهای سلبی رفت و انتظار نتیجه هم داشت.
«گروه دختران آفتاب کرمان» یکی از گروههایی است که در شهر کرمان به فعالیت در حوزه عفاف و حجاب میپردازد. تجربه این گروه دخترانه و زنانه در نزدیکی، همدلی و پیوند با نسل جدید، تجربهای است که نشان میدهد کار ایجابی در مقوله حجاب بسیار بیشتر از برخوردهای سخت و تند جواب میدهد. گروه «دختران آفتاب کرمان» یکی از گروههایی بود که در ایام شهادت حاج قاسم و در مسیر گلزار شهدا کرمان حضور داشت، با دختران و زنان کمحجاب ارتباط میگرفت و با آنها طرح دوستی میریخت. فعالیتی که به مذاق بسیاری از دختران و زنان خوش آمده بود و از آن استقبال میکردند. در روز شهادت حاج قاسم و در مسیر گلزار شهدا کرمان با خانم «حسینی رنجبر» مدیر گروه دختران آفتاب درباره فعالیتها و بازخوردهایی که از مخاطبین گرفتهاند گفتگو کردیم.
دختران کمحجاب را بغل میکنیم، میبوسیم و به آنها هدیه میدهیم
«حسینی رنجبر» درباره این گروه و فعالیتی که دارند میگوید: «فعالیت ما کار فرهنگی در حوزه عفاف و حجاب است. ما در این موکب سعی میکنیم با روی خوش با دختران خوبمان ارتباط بگیریم و درباره حجاب با آنها صحبت کنیم. کسانی که جلوی موکب ما میرسند ابتدا پرچم امیرالمومنین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) را زیارت میکنند و بسیاری از آنها منقلب میشوند. بعد آنها را دعوت میکنیم که توی غرفه بیایند. یک هدیه به آنها تقدیم میکنیم و به بچههایی که کمحجاب هستند، ضمن اینکه آنها را توی بغل خودمان میگیریم و نوازششان میکنیم و از خوبیها و زیباییهایشان تعریف میکنیم، پیشنهاد میدهیم که اگر دوست دارید و اشکال ندارد شال و روسری شما را با گیرهای که خودمان تقدیم میکنیم، مرتب کنیم. تعداد زیادی از این دخترها از پیشنهاد ما استقبال کردند. در این چند روز که در گلزار شهدا هستیم، نزدیک هزار تا گیره به روسری دخترانمان زدهایم و با همراهی خودشان حجاب آنها را مرتب کردهایم».
دخترها نیاز به خوشرویی و همدلی دارند / دو دختر بیحجاب در موکب ما چادری شدند
رنجبر ادامه میدهد: «بعضی از این دخترها کشف حجاب کرده بودند، اما وقتی با محبت و خوشرویی با آنها صحبت کردیم، منقلب شدند و از پیشنهاد ما استقبال کردند. دو تا از همین دخترها چادری شدند و بعداً به موکب ما سر زدند. ما در این موکب عنایات حضرت زهرا (س) را دیدهایم. اینکه دل بچهها در این موکب به حضرت زهرا (س) یا امیرالمومنین (ع) وصل میشود برای ما خیلی شیرین است و این حس همدلی که بین ما و بچهها ایجاد میشود خیلی ارزش دارد. وقتی دخترها به آغوش بچههای ما میآیند خیلی گریه میکنند و احساس آرامش میکنند. البته بعضی هم بودند و هستند که میگفتند دوست نداریم به روسری ما گیره بزنید. ما به آنها هم هدیهای تقدیم میکردیم، بغلشان میکردیم و مهربانانه آنها را بدرقه میکردیم. آنها هم به خاطر رفتار ما تشکر میکردند و میرفتند. تنها چیزی که برای ما مهم بود همین حس همدلی بین ما و بچهها بود. بچههایی که قلبشان پاک است و فطرت پاکی دارند. این عزیزان تنها آگاهی ندارند و از طرف ما محبت ندیدهاند، وگرنه مانعی بین ما و آنها نیست».
از خانم رنجبر که خود بازنشسته آموزش و پرورش است و با دختران زیادی سر و کار داشته است میپرسم حرف دل دختران نسل جدید چیست؟ جواب میدهد: «حرف دل دخترها این است که ما هم مثل شما هستیم. واقعاً همینطور است؛ هیچ فاصلهای بین ما و دختران این نسل نیست. ما باید آنها را درک کنیم و با محبت با آنها برخورد کنیم. این حس همدلی نیاز امروز جامعه ماست».
دفتر دعا؛ ایده جالب و جذاب دختران آفتاب
این گروه یک ایده جذاب هم دارد؛ دفتر دعا! خانم رنجبر درباره دفتر دعایی که در موکب و غرفه خودشان دارند توضیح میدهد: «ما یک دفتر دعا داریم که به بچهها میگوئیم اسمتان را توی این دفتر بنویسید تا ما آخر شب برای شما و عزیزانتان دعا کنیم. بچهها از این کار خیلی خوششان آمده و برای آن ذوق دارند، برای همین با خوشحالی و گاهی اشک اسمشان را همراه با حاجتی که دارند مینویسند. ما هم آخرشب مینشینیم و برای تک تک کسانی که اسم خودشان یا عزیزانشان را نوشتهاند دعا میکنیم. جالب است بدانید که خیلیها به ما گفتهاند ما از این دفتر حاجت گرفتهایم! من فکر میکنم چون آنها با دل شکسته و حضور قلب اسمشان را برای دعا مینویسند، خدا این دعا را میپذیرد. خلاصه اینکه دفتر دعای ما خودش یکی از راههای ارتباطگیری با دختران و خانمها است. البته که به همینها بسنده نکردهایم و میخواهیم ارتباط با بچههایی که به موکب ما آمدهاند را حفظ کنیم. تعداد خیلی زیادی در موکب ما اسم نوشتهاند تا در این دورهمیها شرکت کنند. ما هم بنا داریم برای آنها به صورت رایگان کلاسهای ورزشی، آموزشی، بهداشتی، طب اسلامی و مشاوره خانوادگی و تحصیلی برگزار کنیم».
دختران کمحجاب و بدحجاب در غرفه ما اشک میریزند و منقلب میشوند
مدیر گروه دختران آفتاب کرمان در این مدت خاطرات زیاد و جالبی از صحبت با دختران نوجوان و جوان دارد. او تعریف میکند: «یکبار خانمی وارد موکب شد که کمحجاب بود. بچهها میخواستند برای مرتب کردن روسریاش گیره ببرند که گفت دوست ندارم. من که متوجه شدم به بچهها علامت دادم که رها کنید و اصرار نکنید؛ بعد خودم رفتم و او را توی بغل گرفتم و بوسیدم و گفتم میخواهم یک هدیه به شما بدهم. آنقدر این خانم گریه کرد و از رفتار ما تعریف کرد که حد ندارد. این اتفاق چندبار دیگر هم افتاد که خانمهای کمحجاب به غرفه ما آمدند و با کمی محبت و همدلی اشک ریختند و با ما ارتباط گرفتند. آنها میگفتند ما اصلاً فکر نمیکردیم شما با ما اینطوری رفتار کنید. من هم جواب میدادم که شما بچههای ما هستید، قلب ما هستید، ما و شما یکی هستیم، فقط نیاز است که همدیگر را درک کنیم و با هم ارتباط بگیریم».
از او میپرسم با تجربهای که شما دارید، فکر میکنید برخوردهای تند درباره حجاب جواب میدهد یا نه؟ میگوید: «قطعا برخوردهای تند و سخت جواب نمیدهد. شک نکنید که با این برخوردها فاصله بچهها با ما بیشتر میشود و به جای نزدیک شدن به ما، به دشمن نزدیکتر میشوند. ما میخواهیم این اتفاق نیفتد؛ به خاطر همین سعی میکنیم با محبت و همدلی به آنها نزدیک شویم و با صحبت کردن و محبت کردن فاصلهای که بین ماست را از بین ببریم».
میگفتند از محجبهها متنفر بودیم، ولی حالا...
او با ذکر خاطرهای دیگر ادامه میدهد: «دو تا دختر خانم داشتیم که لباس پسرانه پوشیده بودند. طوری تیپ زده بودند که واقعاً ما فکر میکردیم آنها پسر هستند. مثلاً کلاه و جلیقه و کاپشن داشتند، آستینشان بالا بود، یا اینکه یک نفرشان شلوارک پوشیده بود. من متوجه نشدم اینها دختر هستند، ولی بچهها از روی چهره و موی کوتاهی که داشتند، حدس زدند که احتمالاً دخترند. ما به استقبالشان رفتیم و دعوتشان کردیم که به پای میز ما بیایند. وقتی آمدند آنها را توی آغوش گرفتیم و بوسیدیم. خودشان میگفتند ما دختر هستیم ولی از بس که به خاطر بعضی برخوردها ناراحت بودیم، خودمان را شکل پسرها درآوردیم. میگفتند ما کلاً از خانمهای چادری تنفر داشتیم ولی به خاطر برخورد خوب شما میخواهیم حسمان را توی دفترتان بنویسیم. بعد هم خیلی زیبا حسشان را توی دفتر ما نوشتند و رفتند. توی دفتر خاطراتی که در موکب و غرفه داریم، بسیاری از دخترها یادداشت نوشتهاند و از حس خوبی که پیدا کردهاند حرف زدهاند. همین یادداشتها نشان میدهد که اگر با این دخترها صحبت کنیم، استقبال میکنند و گارد نمیگیرند. این اتفاقات است که در صورت استمرار نتیجه میدهد و همدلی بین مردم را بیشتر میکند و آنها را به حجاب علاقهمند میکند».
محجبهها هم نیاز به تشویق و محبت دارند
رنجبر با بیان اینکه «ما محجبهها را هم به غرفه دعوت میکنیم و تشویقشان میکنیم» ادامه میدهد: «یکسری لوازم تزئینی برای مو و روسری و… تهیه کردهایم که به محجبهها هدیه میدهیم. به خاطر حجابی که دارند سرشان را میبوسیم و تشویقشان میکنیم. شماره آنها را هم گرفتهایم تا ارتباطمان ادامهدار باشد. یعنی اینطور نیست که ما فقط با غیرمحجبهها ارتباط بگیریم. معتقدیم باید محجبهها را هم تشویق کرد و در کنارشان بود تا در بالا و پایین زندگی به تصمیمی نرسند که منجر به کنار گذاشتن حجاب باشد».
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!