میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، در جریان هجوم مردم افغانستان به فرودگاه کابل، ویدئویی از یک نوزاد افغانستانی و یک تفنگدار آمریکایی وایرال شد. در آن ویدئو سرباز آمریکایی ایستاده روی دیوار حائل فرودگاه، نوزادی را از یک پدر تحویل میگیرد و مثلاً قصد کمک به آن نوزاد را دارد. نوزاد ساعتی بعد در نهایت احترام و حتی با پوششی مناسبتر از قبل به والدین افغانستانیاش تحویل داده میشود. بلافاصله شبکههای آمریکایی با دراماتیزه کردن فضا شروع به تبلیغ درباره نجات جان لیا توسط سربازان آمریکایی کردند و تصویری از سربازان آمریکایی به رسانهها مخابره کردند که کاملاً برخلاف واقعیت حضور آنها در افغانستان بود. بعد از تحویل این کودک به خانوادهاش تصاویر متعددی از خوشحالی این خانواده در محیط فرودگاه و نیز داخل هواپیمای آمریکایی منتشر شد. بعدتر در گفتگوی مفصل یک شبکه آمریکایی با والدین «لیا» معلوم شد پدر نوزاد از نزدیکان مقامات ارشد نظامی آمریکا در افغانستان است. او به عنوان مشاور مقامات نظامی آمریکا هفتهها مشغول کمک به ارتش آمریکا برای خروج فوری از افغانستان بوده است. مجری برنامه آمریکایی که با این خانواده گفتگو کرده است میگوید «پدر لیا به عنوان یک زبانشناس و مشاور فرهنگی برای مقامات نظامی کار میکرد. او هفتهها پشت حصار در فرودگاه کار میکرد و به تفنگداران دریایی در تخلیه کمک میکرد و نمیتوانست آن را ترک کند، به طوری که هرگز فرزند خود را ملاقات نکرده بود. قبل از ۱۹ آگوست او به همسرش زنگ زد و گفت که وقت رفتن است». اما ماجرا وقتی جالبتر میشود که کمی بعد پدر دیگری در موقعیت مشابه با ذهنیتی که از ماجرای لیا داشت نوزادش را به سربازان آمریکایی میسپارد، اما این بار نه تنها به کودک کمک نمیشود، بلکه کودک گم میشود! سربازان آمریکایی که کمی قبل رسانهها به عنوان ناجی کودکان افغانستانی معرفیشان کرده بود، کودک را گوشه فرودگاه رها کرده و رفته بودند! اگر کمی بعد یک راننده تاکسی کودک رها شده را پیدا نمیکرد احتمالاً بر اثر گرما یا فشار جمعیت مرده بود! پدر کودک دو ماهه گفته بود «به امید اینکه سربازان کودک دیگری را نجات دادند سهیل را به آنها سپردم اما دیگر نتوانستم پیدایش کنم». حمید راننده جوان افغانستانی میگوید «سهیل را تنها و در حال گریه بر روی زمین فرودگاه پیدا کردم. پس از تلاش برای یافتن خانواده پسر، او را به خانه بردم و کنار فرزندان خودم قرار دادم». راننده جوان کمی بعد با انتشار عکسی از این کودک در فیسبوک تلاش کرده بود والدینش را پیدا کند. بالاخره بعد از ۶ ماه پدربزرگ سهیل به کمک رسانهها کودک را در خانه راننده تاکسی جوان پیدا کرد، اما مسأله اینجاست که والدین و خواهر و برادران این نوزاد چند ماه قبل به افغانستان رفتهاند و حالا در افغانستان حضور ندارند. معلوم نیست این پدربزرگ برای رساندن نوهاش به پدر و مادرش چه کرده یا چه خواهد کرد.
حالا رسانههای خارجی بدون تمرکز بر نقش سربازان آمریکایی در این ماجرا خودشان را ناجی این خانواده میدانند و معتقدند پیدا شدن این کودک با تلاش آنها بوده است! یکی از نمایندگان کنگره آمریکا هم با انتشار تصاویر چند نوزاد در آغوش سربازان آمریکایی در فرودگاه کابل نوشته بود: «این آمریکایی است که ما دوست داریم باشیم» و البته نگفته است که این تمام تصویر نیست!
جالب است رسانههایی که این فریب بزرگ را رقم زدند، عصبانیت مردم دنیا از تیشرتهای پر سر و صدای آمریکایی را هم کاملاً سانسور کرده بودند. تیشرتهایی که با تیتر کنایهآمیز «باشگاه چتربازی کابل» سقوط دو شهروند افغانستانی از هواپیما را مورد تمسخر و مردم کابل را مورد بی احترامی قرار داده بودند.
منبع : خبرگزاری مهر
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
بازندگان کنکور!
جایی برای درمان درد دیدن!/ چشمها؛ قدردان دستهای روشناییبخش
چگونه دختران دهههشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟
جهانشهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است
فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم میزنیم!
«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!
«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقهای با مهاجران
عروسی که صبح ازدواجش دوید/ میگفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!
عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا
غنیسازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان با آژانس بینالمللی انرژی تعامل داریم
چرا راه آهن رشت - آستارا کلیدیترین پروژه ریلی کشور است؟