میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، این جملهای است که بسیاری از ما، به خصوص در کودکی و نوجوانی، به محض شنیدن اخبار هر جنگی با خود زمزمه میکردیم: «کاش جنگ نبود»، و با خود میگفتیم «چه میشد مردم دنیا دور یک میز مینشستند و مسائلشان را با گفتگو حل میکردند؟ مگر چقدر سخت است؟!». اما جنگ هست و بسیار پرقدرت و بی منطق و عاری از هر نوع احساس انسانی به کار خودش ادامه میدهد و جیب شرکتهای تولید سلاح را پر میکند. تبعات جنگ و ناامنی خارج از شمار است، اما ناراحتکنندهترین آنها ظلم و ستمی است که بر کودکان میرود؛ کودکانی که هیچ نقشی در شروع جنگها ندارند و نداشتهاند. کودکان از جنگها بیشترین آسیب را میبینند و کمترین تقصیری نیز بر گردن دارند. کودکان تنها باید کودکی کنند، درس بخوانند و خودشان را برای آیندهای پر از آرزو و رؤیا و خیال آماده کنند، اما در کدام گوشه از جهان است که کودکی گرسنه نباشد، مجروح نشود، از پدر و مادرش جدا نشود و از تحصیل نماند؟
برای دیدن غم و درد کودکانی که از درس و تحصیل و تلاش برای آیندهای بهتر محروم شدهاند نیازی نیست به جاهای دور نظاره کنیم، فقط کافی است حال و روز کودکان و دختران افغانستانی را ببینیم که این روزها با سختگیری گروه طالبان از تحصیل بازماندهاند و آرزوی نشستن پشت میزهای کلاس درس را دارند. در روزهایی که دختران افغانستانی، دور از چشم طالبان، برای ادامه تحصیل رو به حضور در مدارس مخفیانه و زیرزمینی آوردهاند، بد نیست نگاهی به تصویری دردناک از موزه پورتوم بیندازیم.
تصویر زیر قسمتی از موزه «پورتوم» واقع در جزیره «لامپدوسا» ی ایتالیا است. در این تصویر کیف کودکان پناهجویی را میبینیم که برای نیل به آیندهای بهتر و رسیدن به کشورهای اروپایی همراه با پدر و مادرهایشان دل به دریا زدهاند و در آبها غرق شدهاند. این کیفها مربوط به مهاجرینی است که سعی داشتهاند خودشان را به جزیره لامپدوسا برسانند، اما فقط کیفهایشان به آنجا رسیده است.
درباره این تصویر چندان نمیتوان داد سخن درداد و همه چیز از خود تصویر مشخص است. چنان که مسئولان این موزه در شرح این تصویر نوشتهاند: «هر کیف قصهای دارد» …
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!