میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر – مرضیه کیان: ساعت هفت و نیم صبح است. بچهها در اتاق روبروی هال خوابیده اند. از اتاق بغل صدای قیچی و مقوا میآید. کلی مقوای رنگی رنگی و یک عالمه کتاب و تفسیر قرآن دور و برش ریخته! فاطمه خانم بعد از خوردن سحری و خواندن نماز صبح چند ساعتی بیشتر نخوابیده؛ این برنامه هر روزش از اول ماه رمضان شده. به خاطر لایوهایی که او هر روز ساعت ۴ بعد از ظهر میگذارد، ساعتها وقتش را برای مطالعه و درست کردن کاردستیها و آماده کردن صحنه برای خوانش و اجرای داستانهایی از قرآن و معصومین صرف میکند.
فاطمه سادات حسینی، مدیر آموزشی مؤسسه مهدیاران است و سالها با بچهها در ارتباط بوده: «شاید نامش «عشق» باشد؛ وقتی کاری یک سرش بچهها باشند و سر دیگرش قرآن و اهل بیت (ع)! مگر میشود خسته شد؟! امسال ماه رمضانم رنگ و بوی دیگری دارد.»
راوی، قصه، لایو
«بابا برامون قصه امامی میگی؟» این جمله هرشبی بود که پدر فاطمه از دخترش میشنید و بعد، با مهر کنارش مینشست و برایش قصهای از امامان تعریف میکرد و دخترکش گوش میشد تا هر آنچه میشنود در جانش ثبت کند. شاید همین داستانها که پدرش از بچگی توی گوشش خوانده بود، باعث شده تا دست به کار بشود و الان راوی شود برای بچههایش.
ابتدا ایده قصههای قرآنی و معصومین را برای فرزندان خودش در نظر داشت و میخواست در روزهای ماه مبارک رمضان خوراک فرهنگی و دینی خوبی به آنها بدهد. وقتی دید «محمدحسن» و «بهارین زینب» از داستانها خوششان آمده، فکر کرد که چه خوب است اگر بقیه بچهها هم از قصههای قرآنی و تفسیر قرآن استفاده کنند. پس عزمش را جزم کرد تا رمضان متفاوتی را برای خودش و دیگران رقم بزند.
خاله خداحفظی نکن!
از جایی که این روزها برنامههای تدبری برای بزرگسال ها در فضای مجازی خیلی به چشم میخورد، فاطمه خانم تصمیم گرفته تا این برنامه را با زبان سادهتر و بیان کودکانه برای بچهها اجرا کند؛ چون معتقد است: «شاکله شخصیتی آدمها مثل نهالی است که اگر از کودکی درست پرورش داده شود، در سن ۴۰ سالگی به اصل کودکی خود بر میگردند.»
حسینی هم مهندسی کامپیوتر خوانده و هم تحصیلات حوزوی دارد و با فضای تفاسیر قرآن و داستانهای مذهبی بیگانه نیست، اما باز هم دغدغه انتقال درست موضوعات به کودکان او را رها نمیکند و باعث میشود ساعتهای زیادی را در طول روز به مطالعه کتابهایی مثل «قصه هایی از زندگانی معصومین» نوشته مسلم ناصری و تفاسیر معتبری مثل تفسیر «المیزان» و «البرهان» بپردازد. انقدر حسینی نکات جابی از کتابها به دست میآورد که حتی بزرگسالان هم جزو بینندههای لایوهای او شده اند.
او تمام تلاشش در روایت داستانها و تفاسیر این است که نکتههای مثبت را به زبان ساده بگوید؛ چرا که وقتی خوبیها در فطرت پاک بچهها شکل بگیرد، آنها سمت شر و بدی کشیده نمیشوند. به همین خاطر است که در داستانهایی که او نقل میکند، از عذابها و عقوبت اعمال چیزی نمیشنویم.
خانم حسینی برای فیلمبرداری و صحنههای اجرا تجهیزات خاصی ندارد و سعی کرده با امکانات ساده ای که دارد به بهترین شکل اجرا را انجام دهد. برای جذابیت بیشتر قصهها در فضای مجازی هر روز خلاقیت بیشتری به کار میبرد و از آنجایی که حافظه تصویری بچهها قوی است، از تصاویر و کاردستی زیاد استفاده میکند، و تازگی اسباب بازیهای مورد علاقه بچهها در کنار کوزه و لیوان و.... در لایوهایش به چشم میخورد.
لایوهای فاطمه خانم هر روز ساعت ۴ بعد از ظهر شروع میشود و حدود ۴۰ دقیقه طول میکشد و انقدر این داستانها جذابیت دارد که آخر لایو وقت خداحافظی خیلی از بچهها میگویند: "خاله! نه خداحافظی نکن! "
دیده شدن این لایوها فقط محدود به کاربرهای داخل ایران نمیشود و ایرانیهای خارج کشور از سوئد و یونان و فرانسه هم بینندههای این لایو ها هستند.
بالاخره این روزهای کرونایی مزیتهای بسیار خوبی هم در کنار دلشوره هایش داشته که همین پویش «هر روز یک آیه و یک قصه» از معصومین، از بهترین اتفاقهایی است که نتیجه آن را شاید سالها بعد هم در همان بچهها ببینیم.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!