میرنیوز
به گزارش خبرنگار مهر، وجیهه سامانی از نویسندگان ادبیات داستانی کشور در یک پست اینستاگرامی از دیدارهای نویسندگان و فرهنگیان با مسئولین دولتی در یک ماه اخیر ابراز تعجب و شگفتی کرد و نوشت:
«انگار انقلاب شده. مقامهای مسئول یه نیم نگاهی هم به اون پایین مایینها و اهالی قلم کردن!
در عرض یک هفته هم رئیس قوه مقننه دیدیم، هم وزیر ارشاد و هم معاوناش، هم معاون زنان و خانواده رئیس جمهور رو! فقط خدا کنه در حد تبلیغات رسانهای و عکسهای یادگاری نمونه».
او در کپشن اینستاگرام خود اینطور ادامه داده بود که:
«اول
یکم آذر با جمعی از اهالی قلم رفتیم بهارستان.
برای دیدار با رییس قوه مقننه، وزیر ارشاد و معاونین محترم.
سوم آذر هم دعوت شدیم معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری.
خدمت خانم دکتر عرض کردم سالها بود کسی از مقام های مسئول قوا، سراغی از اهالیِ نجیب و سر به زیر قلم که نقش به سزایی در رشد و اعتلای فرهنگ جامعه دارند، نگرفته بود! چه برسد به این که چندین ساعت در سکوت بنشیند و اجازه بدهد تک تک افراد از "هر چه می خواهد دل تنگ"شان بگویند و بی پرده درددل کنند. همین نفس حرف زدن و گوش شنوایی برای شنیدن پیدا کردن، بار روانی زیادی از دوش آدم ها برمی دارد. اما افسوس که در تمام سال های گذشته، از همین کار کوچک هم، ولو برای حفظ ظاهر و تبلیغات و شوآف، دریغ کردند.
دوم
در هر دو دیدار ضمن بیان مشکلات و مطالبات حوزه کتاب و نشر، به دو نکته مهم اشاره شد: اول این که خروجی این دست نشست ها باید عملیاتی شود و نباید محدود به چند عکس یادگاری و انعکاس خبری و صرف تبلیغات باشد. دوم این که این دولت و اصحاب و اعوانش آخرین امیدهای مردم خسته و دل شکسته از فضای ملتهب و غبارآلود سیاسی کشور هستند. مردمانی که سالهاست زیر فشارهای اقتصادی، بیتدبیری دولتها، تاراج بیت المال، نزاعهای سیاسی، سهمخواهیها و وعدههای دروغین و وقیحانه، خرد و خسته و ناامید شدهاند. درست مثل آخرین تیر ترکشی که در تیردان باقی مانده باشد.
امید مردمان نجیب سرزمین مان را به آن ها برگردانید».
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!