میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، اعتماد آنلاین نوشت: یک پزشک انگلیسی که به دلیل ابتلا به کرونا در حال احتضار بود اکسیر عشق و زندگی را با هم دریافت کرد.
این پزشک رادیولوژی که به دلیل تماس گسترده با بیماران کرونایی دچار این بیماری شده و به علت وخامت حالش در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده بود در لحظاتی که تصور میشد در آستانه مرگ است با دختر مورد علاقهاش تماس گرفت و از او خواستگاری کرد.
او از طریق موبایل و یکی از برنامههای ارتباط اجتماعی با همکار خود در بیمارستان تماس گرفت و از او درخواست ازدواج کرد.
به گفته همکارانش دختر مورد علاقهاش نیز فوراً به این خواستگاری جواب مثبت داد و بعد از آن بود که به تدریج شرایط بیمار رو به بهبودی گذاشت.
پزشکان معالج در این باره گفتند: بعد از آن بود که شرایط او بهتر شد و باعث شد همکارانش نامزدی او را همزمان با بهبودیاش جشن بگیرند.
یکی از همکاران او در بخش مراقبتهای ویژه در مورد لحظه خواستگاری گفت: در لحظاتی او خود را در آستانه مرگ میدید، از این رو نفس عمیقی کشید و با تلفن همراهش درخواست ازدواج کرد. او در حالی که لوله دستگاه تنفس مصنوعی در نایش قرار داشت درخواستش را اعلام کرد و نامزدش هم به سرعت این درخواست را پذیرفت تا همه حاضران در اتاق نفس راحتی بکشند.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!