میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، اواخر شهریور بوی پاییز میدهد؛ بوی پاییز هم یعنی شروع مدارس و بوی دفتر و کتاب نو! آهنگ «همشاگردی سلام» هم که پخش شود، دیگر حجت تمام میشود که بساط تعطیلات تابستانی باید برچیده شود و برای میز و نیمکتهای مدرسه آماده شد.
با «همشاگردی سلام» هم بچههای دیروز خاطره دارند و هم بچههای امروز قرار است سالها بعد با آن خاطره بازی کنند، اما کرونا تفاوتهای بزرگی را در مدرسه رفتنهای این دو نسل به وجود آورده است.
روزنامه ایران گزارشی از دانشآموزان گرفته و حس و حالشان را گفته: سید محمد ماهان موسوی ۱۳ ساله، میگوید: «وقتی کرونا آمد درس خواندن خیلی سخت شد. وقتی مدرسه میرفتیم میتوانستیم درسها را راحتتر یاد بگیریم ولی از وقتی کرونا آمده و مدارس آنلاین شده درس خواندن سختتر است. البته معلمها تمام تلاش شأن را میکنند و من از همه معلمها ممنونم.»
ویانا خلیلی هم میگوید: «من در کلاس آنلاین خیلی چیزی یاد نگرفتم و مجبور شدم تمام تابستان را ریاضی کار کنم. من مدرسه حضوری را خیلی دوست دارم چون زنگ تفریح دارد و آدم میتواند در زنگ تفریح خستگی در کند اما در مدرسه مجازی زنگ تفریح نداریم و فقط معلم خستگی در میکند تا بعداً درس بدهد. اما از یک جهت خوشحالم چون وقتی مدرسه آنلاین است میتوانم در خانه دستشویی بروم و مجبور نیستم به دستشویی کثیف مدرسه بروم و دیگر اینکه در کلاس آنلاین میتوانم آدامس بجوم.»
کسری دشت بیاض میگوید: «مدرسههای آنلاین سختتر است چون اینترنت کند و گاهی وقتها کلاسها لغو میشود. ما در مدارس حضوری میتوانیم دوستانمان و معلمهایمان را ببینیم اما ریسک زیادی هم دارد چون ممکن است ما ویروس کووید ۱۹ را منتقل کنیم و باعث بیماری اطرافیانمان شویم پس بهتر است تا وقتی کرونا از بین نرفته، مدارس آنلاین باقی بماند.»
طاها خنجری ۱۲ ساله هم میگوید: «بهنظر من شیوه آموزش غیرمجازی مسلماً بهتر است چون وقتی ما با معلم ارتباط چشمی داریم بهتر میتوانیم درس را یاد بگیریم. همچنین در آموزش غیرمجازی امکان تقلب کمتر است چون ما جلوی معلم امتحانمان را میدهیم و امکان تقلب کمتر است. به امید ریشه کن شدن کرونا.»
بوی ماه مهر را میشود احساس کرد، حالا چه حضوری و چه مجازی. گرچه حال و هوای این شروع مجازی مثل کلاسهای حضوری و همیشگی مدارس نیست، اما به هرحال شروعی تازه است؛ تازگی یعنی امید، امید به روزهای بهتری که میآیند.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!