میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مرضیه کیان: شاید اولین چیزی که با شنیدن کلمه کاریکاتور به ذهن خطور کند، یک تصویر انیمیشنی و خندهدار باشد که جنبه تفریحی آن بیشتر از هرچیز دیگری مد نظر است، اما کاریکاتورهای سیاسی عباس گودرزی که چند سالی میشود خبرساز شده، کاسه و کوزه این ذهنیت را به کلی به هم ریخته!
گودرزی که از سال ۱۳۷۶ در دانشگاه شهید باهنر کرمان در رشته نقاشی در حال تحصیل بود و قبل از آن هم در دبیرستان گرافیک خوانده بود، تا ترم سوم دانشگاه هیچ شناختی از کاریکاتور نداشت و خودش میگوید: «شاید باور نکیند من تا زمانیکه وارد دانشگاه شوم نه نمایشگاه کاریکاتور دیده بودم و نه حتی مجله کاریکاتور! همه چیز از روزی شروع شد که یک نمایشگاه کاریکاتور که اگر ذهنم درست یاری کند در حوزه کتاب و کتابخوانی بود را به طور اتفاقی بعد از پایان کلاس در محوطه دانشگاه دیدم. دیدن همان نمایشگاه عشق من به کاریکاتور را شعلهور کرد! و با خودم میگفتم «چقدر خوب میشود با کاریکاتور حرف زد».
آن روز با بچههای همان گروه کارتونیست ارتباط گرفتم و فعالیتم شروع شد. ظرف سه سال ۱۵ نمایشگاه در کرمان و کیش و تهران برگزار کردیم.»
کارتونیست علاوه بر مهارت باید جسارت داشته باشد
«اولین کاریکاتور جنجالی من، برای دانشگاه بود که نشریه از من خواست تا کاریکاتوری را از رئیس دانشگاه برای جلد نشریه طراحی کنم. انتشار کاریکاتور همانا و تعطیل شدن نشریه هم همانا!
در فضای ملتهب سیاسی دوره اصلاحات (یعنی سال ۱۳۷۷ که شرایط جامعه به شدت سیاسی شده بود) خیلی طبیعی بود که هر کسی وارد فضای رسانه میشود کار سیاسی انجام بدهد؛ آنقدر چپ و راست را شدید مطرح کرده بودند که ناخودآگاه همه رسانهایها در این میدان قرا ر میگرفتند. از آنجایی هم که جنس کاریکاتور نیش است، کاریکاتور بیشتر خودنمایی میکرد؛ فلسفه کاریکاتور این است که کارتونیست علاوه بر توانمندی تصویرسازی، گرافیک و خلاقیت باید جسارت داشته باشد تا کارتونیست جرأت کند با مسئولین و مسائل کلکل کند. من از همان شروع کار با اسم واقعی خودم کارهایم را منتشر میکردم و اصلاً از اسم مستعار استفاده نکردم.»
بازار داغ کاریکاتورهای سیاسی در سال ۸۸
کاریکاتورهای سیاسی گودرزی از سال ۱۳۸۸ اوج گرفت: «از دی ۸۸ که فضای تند فتنه داغ شد، همزمان با شغلی که در یک شرکت خصوصی داشتم به صورت تفننی با جامجم، فارس، روزنامه جوان و هفتهنامه شما فعالیت داشتم. کار به جایی رسیده بود که بعد از انتشار هر کاریکاتور، همان شب بیبیفارسی کاریکاتورم را تحلیل میکرد و اسمم در رسانه مطرح شد.
از اواخر ۸۸، در سایت جامع شهید آوینی به صورت تخصصی و حرفهای کارم شروع شد. چون در جبهه انقلاب هیچ گرافیستی نبود که در حوزه کاریکاتور فعالیت داشته باشد، همین تعداد محدودی که به طور جدی کار انجام میدادیم کارها خیلی خوب دیده میشد.
در همین ایام تهدیدها هم خیلی زیاد شده بود و علناً پیامهایی را دریافت میکردم که «شما را شناسایی کردیم و منتظر باشید که مورد حمله قرار بگیرید» و برایم عادی شده بود. راستش خانوادهم خیلی نگران شده بودند و همسرم و مادرم درخواست میکردند که فعالیتم را محدود کنم، اما خدا را شکر اتفاقی برایم نیفتاد، ولی متأسفانه حسین قدیانی و فضلینژاد به شدت مورد حمله قرار گرفتند.»
مانور روی خط قرمزها شهرت میآورد
کاریکاتوری که در دوره فعالیت عباس گودرزی با «دکتر سلام» جنجالی شد، کاریکاتور مربوط به بازداشت مهدی هاشمی بود: «در دوره فعالیت دکتر سلام، خیلی تیزتر و به صورت مشخصتر به شخصیتها میپرداختیم، مثلاً گفته میشد این هفته مخصوص مطهری یا این هفته مخصوص هاشمی رفسنجانی! دقیقاً دست گذاشته میشد روی شخصیتها؛ وکیل، وزیر، مدیر و...
ما همیشه منتظر شکایت یکی از این شخصیتها بودیم و جالبه که هیچ شکایتی نشد تا زمانیکه کاریکاتور مهدی هاشمی را منتشر کردیم. بعد از انتشار آن کاریکاتور تا دوسال، هر دو ماه یکبار مسئول خبرگزاری دانشجو احضار میشد دادگاه…»
میخندد و ادامه میدهد: «البته برای خبرگزاری بد نشد، چون آن سال خیلی سر و صدا کرد. کلاً وقتی روی خط قرمز مانور میدهید، خیلی مطرح میشوید. ولی خدا را شاهد میگیرم که من با همچین نیتی کار نمیکنم.»
کاریکاتورهایی که در سطح بینالمللی سروصدا کرد
آقای گودرزی از کاریکاتورهایی که این چند سال در سطح ملی و بینالمللی خیلی دیده شد، تعریف میکند: «نکته اصلی کاریکاتور این است که زبان همه فهم است و با کمک المانها میتوان با قوم و ملتی که هیچ اشتراکات زبانی بینشان وجود ندارد، صحبت کرد.
چند سال پیش کاریکاتوری با موضوع داعش طراحی کردم که در سایت رژیم صهیونیستی هم سر و صدا کرد، یا یک کاریکاتور د رمورد ملک عبدالله بود که بر خلاف تصوراتم تا راهپیمایی قطیف عربستان هم جای خودش را پیدا کرد و بنر شد.»
کارتونیست باید درد را نشان دهد
عباس گودرزی از دغدغههایش میگوید: «وظیفه کارتونیست بی شباهت به پزشک جراح نیست! کارتونیست باید مثل یک جراح، تیغ بردارد و روی دمل چرکین مسائل بکشد، وقتی چرک و عفونت از آن ناحیه بیرون بزند، محل اصلی درد و جراحت معلوم میشود و توجهها را جلب میکند، وظیفه من مثل آن جراح است.
دغدغه اصلی من کار در حوزه بینالمللی مخصوصاً سقوط آمریکا و رژیم صهیونیستی است. من هم مثل خیلی از دغدغه مندهای جهان دوست دارم روی سوژههای بینالمللی و جامعه اسلامی است و هماهنطور که مقام معظم رهبری فرمودند که: «اسرائیل ۲۰ سال آینده را آینده را نمیبیند» دوست دارم در این خصوص فعالیت کنم.
متأسفانه در ۸ سال گذشته به حدی مسائل داخلی کشور آشفته بود که اصلاً مجال فکر کردن به حوزه بینالمللی را نمیداد. امیدوارم دولتی که فعالیتش را شروع کرده، کمتر سوتی بدهد و بتوانم به سوژههای مهمتر و ارزشیتر بپردازم.»
با گفتگویی که با عباس گودرزی انجام شد، هر چه در مورد فانتزی بودن هدف کاریکاتور تصور میشد، جلوی چشم فرو میریزد و تصوری جدید از آن خلق میشود که کاریکاتور فاکتور گرافیک، تصویرسازی و خلاقیت را ه کار میگیرد که درد جامعه را پررنگتر نشان دهد.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!