میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مرضیه کیان: «آنقدر کار برای امام موسی صدر شیرین است و به دل آدم مینشیند که نمیشود بین کتابهایی که در مورد ایشان نوشتم انتخاب کنم کدامشان موردپسندتر است!»
اینها را حمید قزوینی، پژوهشگر تاریخ شفاهی و نویسنده میگوید که دوست دارد بیشتر از خودش آثارش مطرح شود. دلیل آن هم ارادت و علاقهای است که به امام موسی صدر دارد.
قزوینی سه کتاب از سه روای مختلف نوشته که هر سه کتاب خاطرات راویان با امام موسی صدر است؛ «من و آقاموسی» خاطرات مرحوم آیتالله عبدالجلیل جلیلی، «حدیث روزگار» خاطرات مرحوم سیدهادی خسروشاهی و «یاران موفق» خاطرات آیتالله سید مرتضی مستجابی از امام موسی صدر است که قزوینی این کتابها را در همکاری با موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر با مدیریت حوری صدر که دختر امام موسی است و قصد دارد پروژه تاریخ شفاهی امام موسی صدر را پیش ببرد، به سرانجام رسانده.
جسارتی نبوده اگر دیر خدمت رسیدیم!
کتاب «من و آقا موسی» علاوه بر این که اولین کتاب منتشر شده در این موسسه است، اولین کتاب تاریخ شفاهی از امام موسی صدر هم است که قزوینی میگوید: «این کتاب با این که حجم کمی دارد اما الحمدلله مورد استقبال قرار گرفت و به چاپ سوم رسید. امتیاز این کتاب هم در این است که در کارگاههای تاریخ شفاهی به عنوان الگوی آزمایشی در بحث مصاحبه و تدوین مورد استفاده قرار میگیرد.»
مرحوم عبدالجلیل جلیلی، راوی کتاب «من و آقا موسی» در اولین برخورد با قزوینی از این که دیر پیش او رفته، ناراحت بود؛ فکر میکرد قبل از این که خاطرات او با امام موسی که از دوستان صمیمی ایشان بود، شنیده شود با افراد دیگری صحبت شده و حالا نوبت به او رسیده که هرچند قزوینی این ناراحتی را از جهت این که دیر به سراغ این روحانی خوشنام کرمانشاهی رفته به جا میدانست اما با توضیحاتی که به مرحوم جلیلی داد، قصدش از این تاخیر را عمدی ندانست: «اگر دیر خدمت شما رسیدیم به این دلیل است که پروژه تاریخ شفاهی دیر شروع شده و گرنه شما اولین نفری هستید که برای شنیدن خاطراتش اقدام کردم. اگر دیر خدمت رسیدم علتی جز این نداشته...»
مرحوم جلیلی از دوستان قدیمی امام موسی صدر بود و از سالهایی که امام در قم بود و روزهایی که هر دو در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شدند تا رفتن به نجف، همراهشان بود و با این که سن و سالی از او گذشته بود و گرد فراموشی بر حافظهاش خودنمایی میکرد که باعث شده بود بعضی خاطرات را فراموش کند، اما باز هم حرفهای زیادی برای گفتن داشت.
قزوینی از انتخاب اسم جالب کتاب «من و آقا موسی» میگوید: «مرحوم جلیلی آنقدر با ذوق از خاطراتش تعریف میکرد که هم باعث الهام گرفتن ما در انتخاب نام کتاب شد و هم نقطه قوت آن.»
مصاحبه و رد و بدل شدن خاطرات در سال ۱۳۸۹ انجام شد و بعد از تدوین و ویرایشها، کتاب «من و آقا موسی» سال ۱۳۹۰ به اولین چاپ رسید که خدا را شکر تا قبل از آسمانی شدن آیت الله جلیلی در سال ۱۳۹۲، به دستشان رسید و به گفته قزوینی: «توانستیم بخشی از انتظارات مرحوم را برآورده کنیم.»
انتشار کتاب من انگیزه شد برای چاپ کتابی دیگر
سیدهادی خسروشاهی هم که متاسفانه ابتدای کرونا به رحمت خدا رفت، از سالهای دور کنار امام موسی صدر بود و از آنجاییکه یکی از پیشکسوتان تاریخنگاری زندگی امام صدر بود و خودش دستی در نوشتن داشت و قصد داشت خاطراتش با امام موسی صدر را به چاپ برساند، خاطرات مکتوبی که از ایشان داشت را در اختیار قزوینی قرار داد.
حمید قزوینی از زمان ۶ ماههای که برای کتاب وقت گذاشت، یاد میکند: «چون مرحوم خسروشاهی، متن مکتوب در اختیارم قرار داده بود، در جلسه کوتاه ۲، ۳ ساعته برای این که سوالات تکمیلی را بپرسم با ایشان ملاقات کردم و کار تدوین زودتر پیش رفت.»
بعد از منتشر شدن کتاب «حدیث روزگار» در سال ۱۳۹۷، مرحوم خسروشاهی انگیزه گرفت و کتاب جدیدی را با توجه به نظرات و انتظارات خودش و به قلم خودش به چاپ رساند.
بالاخره موفق شدیم او را به حرف بیاوریم
سومین کتاب تاریخ شفاهی قزوینی در موسسه،کتاب «یاران موافق» است که قزوینی از تفاوت این کتاب با دو کتاب قبل میگوید: « آیتالله سید مرتضی مستجابی علاوه بر رفاقت خیلی نزدیکی که با امام موسی صدر داشت، از قوم و خویشان امام موسی صدر هم بود، اما متاسفانه خیلی انگیزه نداشت برای این که خاطراتش را بگوید و پرهیز میکرد. در نهایت موفق شدیم با کمک دوستان و خود خانم صدر آقای مستجابی را راضی کنیم که برایمان از خاطراتش با امام موسی صدر بگوید. مصاحبه با آقای مستجابی بالای ۳۰ ساعت طول کشید و مطالب خوب و زیادی نصیب ما شد.»
کتاب «یاران موافق» از کتابهای پرحرف قزوینی در رابطه با خاطرات امام موسی است که در ۳۷۲ صفحه جاگیر شد و موفق شد در سال ۱۳۹۹ به چاپ دوم برسد.
آنقدر خاطرات و نگفتهها و نشنیدهها از امام موسی صدر زیاد است که با وجود پیاده کردن خاطرات شفاهی چندین ساعته قزوینی در سه کتاب، همچنان نویسندگان دیگر موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در حال مصاحبه و پیاده کردن خاطرات مرتبط با امام هستند و حالاحالاها جا دارد برای از او گفتن و از او شنیدن.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!