میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: از وقتی کفش و کتونیهای درجه ۲ و ۳ چینی خود را پشت ویترین مغازهها به نمایش گذاشتند، گیوهها؛ همان کفشهای قدیمی اصیل بسیاری از قومیتهای ایرانی را تبدیل به نوستالژی کردند.
گیوه به عنوان کفش خنکی و راحت تا همین ۱۵، ۱۶ سال پیش جایگاه قابل قبولی بین مردم داشت و با اینکه زادگاهش میان اقوام لر و ترک و کرد بود، توانسته بود در دل شهریها هم جا باز کند و مشتریان زیادی را سمت خود جذب کند. اما از چند سال پیش که کفشهای صنعتی جورواجور به بازار حمله کردند، رونق بازار گیوه کمرنگ شد، تا جاییکه اگر فردی گیوهپوش در بافت شهری دیده میشد، تعجب برانگیز بود!
همانطور که شاید با ورق زدن مجلههای مد و زیبایی قدیمی، شنیدن جمله «دوباره که همین مدلها مد شده...!» به گوش آشنا باشد، تازگیها میان بالا و پایین کردن صفحات دنیای مجازی به خصوص اینستاگرام هم با دیدن گیوهها (با کمی تفاوت در بزک کردنش)، همان جمله معروف در ذهن تداعی میشود...
هنر دستان مادرم را زنده کردم
با یک جستجوی ساده در برنامه اینستاگرام، گیوههایی با رنگهای فانتزی و سوزندوزیهای مدرن خودنمایی میکنند که کاربران هر چقدر هم طرفدار کفشهای صنعتی باشند، بعید است از این بااصالتهای به روز شده خوششان نیاید.
اشکان چاوشی که رشته تحصیلیاش در دوره لیسانس نرمافزار است و در کارشناسی ارشدMBA خوانده و حرفه اصلیاش کارگردانی و فیلمنامهنویسی بوده، حالا در سن ۴۵ سالگی تصمیم میگیرد در کنار فعالیتهای قبلیاش دست به کارآفرینی بزند و آن را در فضای اینستاگرام به صورت آنلاین بفروشد.
چاوشی که اصالتا کرمانشاهی است و در کرمانشاه هم زندگی میکند، هنر دستان مادر و مادربزرگش را زنده کرده و حرفه گیوهبافی یا به اصطلاح کرمانشاهی گیوهچینی را دنبال میکند.
قدیم باب بوده که خانمها در کنار فعالیتهای خانه با بافتن رویه گیوه و فروش آن در بازار، درآمد جزئی کسب میکردند. اشکان خان هم همین رویه را با کمی تغییرات پیش گرفته که شنیدن آن از زبان خودش خالی از لطف نیست: «به اتفاق مادر، خواهر و خواهرزادهام کارگاهی راه انداختیم که ۱۱ نفر به صورت دائمی و مستقیم در کارگاه مشغول به فعالیت هستند. حدود ۲۰ نفر دیگر هم به صورت غیرمستقیم و دورکاری با ما همکاری میکنند، به این صورت که نخ را از کارگاه تهیه میکنند و رویههای گیوهها را در خانهها میبافند و تحویل ما میدهند تا کارهای بعدی مثل رنگرزی و ساخت زیره گیوهها را انجام دهیم.»
از این نوستالژی خاص، رنگهای محدود سفید و قهوهای و مشکی مرسوم بوده که فقط آقایان طالب آن بودند، اما با تنوع رنگبندی (که حول و حوش ۱۲ رنگ به قبلیها اضافه شده) و تغییراتی در زیره گیوهها که باعث سبکتر شدن وزن گیوه شده، خانمها هم از مشتریان ویژه این بااصالتهای به روز شده، شدند.
محصولی که آوازهاش به داخل مرزها ختم نشده
کسب و کاری که طهماسبی به راه انداخته، فقط در انحصار خودش نیست و از این کارگاهها و صفحات اینستاگرام در فضای مجازی زیاد به چشم میخورد، چون این دسته محصولات صنایع دستی در بازار، مشتری خودش را پیدا کرده که البته طهماسبی از جایگاه این محصول ویژه در سطح بینالمللی میگوید: «علاوه بر خیلی از مشتریهایی داخلی و مشتریانی که از آمریکا و لندن و اکراین و کشورهای دیگر داریم، با توکیو و استانبول و اربیل هم به صورت عمدهای قرارداد بستیم و در حال آماده کردن چندمین پارت برای ارسال هستیم.»
همین بزککردنها مشتری جذب کرده
به احتمال خیلی زیاد طرح نامتقارن لنگههای گیوهها و ست کردن طرح رویی گیوه با کیف و مانتو و زیورآلات از عمده مواردی باشد که مشتریان زیادی از خانم و آقا را در همه ردههای سنی به این صنایع دستی جذب کرده. طهماسبی از جزییات طرح روی گیوهها بیشتر میگوید: «حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ طرح به اسم شهرها و استانهای کشور داریم که سعی کردیم با تلفیقی از اِلمانها و طرحها و رنگها، ویژگی خاصی از استان یا شهر را روی گیوه نشان بدهیم. مثلا در طرح ایلام از جاجیم که صنایع دستی خاص آن منطقه است، استفاده کردیم یا در طرح بلوچ و چابهار از هنر سوزن دوزی در تزیین گیوهها بهره بردیم.»
مبادا هنرهای اصیل فراموش شود
علاوه بر این طرحهای بزک شده فانتزی، معدود افرادی هم هستند که همان سبکهای قدیمی گیوه را میپسندند و خب صد البته باید افرادی هم باشند که نیازشان را تامین کنند، نمونهاش محمود رفیعیان در استان چهارمحال و بختیاری که یکی از معدود بازماندگان نسل گیوه دوزهای دهکردی است. او در کودکی این هنر را از پدرش یاد گرفت و نزیک به ۶ دهه است که در این حرفه مشغول است.
دکان او در بازار شناخته شده است و قدیمیهای محل معمولاً پاسی از روز را در کنار خوش صحبتیهای او سر میکنند.
رفیعیان که از سکاندارهای زنده داشتن این هنر اصیل است، داماد جوانش را هم داخل دکان جاگیر کرده و حالا او هم با علاقه زیاد بیشتر از ده سال است که به حرفه گیوه دوزی ورود پیدا کرده و خود را ادامه دهنده راه استادکاران قدیمی میداند.
رفیعیان اعتقاد دارد که :«جوانان با ورود به حرفههای این چنینی میتوانند مانع از فراموشی هنرهای اصیل ایرانی شوند.»
حالا که دوباره همان مدل قدیمیها با سر و شکل آب و تابدارتر مد شده، خوب است که با استفاده از این صنایع سنتی هم برای سلامتی جسممان احترام قائل شویم و هم با توجه به مواد اولیهای که در تولید از آنها استفاده میشود و همه از طبیعت گرفته میشود، به محیط زیست آسیبی نزنیم. تازه با حمایت کردن، انگیزه میشویم برای احیای بیشتر صنایع دستی اصیل و قدیمی.
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!