میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه ایران نوشت: سیاهی کف دستانش را نشانم میدهد. آلودگی کف خیابان و ردکفش مردم را میتوانی روی دستهایش ببینی. ویلچر را گوشهای نگه میدارد و از کوله پشتیاش یک بطری آب درمیآورد. دستهایش را میشوید و بعد الکل میزند. هنوز رد سیاهی روی کف دستش دیده میشود. ماسک تازهای میزند و میگوید: «اگر کرونا برای شما یک دردسر داشت، برای ما که دارای معلولیتیم، هزار و یک دردسر داشته. بیشتر ما به خاطر محدودیت در تردد و رفت و آمد خانهنشین شدیم. من که معلولیت جسمی- حرکتی دارم یک جور مشکل دارم و آنهایی که ناشنوا و نابینا هستند هم جور دیگر. خلاصه اینکه کرونا بدجوری همه ما را درگیر کرده و از واکسن هم فعلاً خبری نیست.»
امین معینی، فعال حوزه افراد دارای معلولیت که خودش هم چند سال قبل به خاطر سقوط از ارتفاع توانایی راه رفتنش را از دست داده، اینها را میگوید: «ابتدای شیوع کرونا هیچ آموزش خاصی برای افراد دارای معلولیت نبود. همه مردم از این ویروس میترسیدند و ما هم همین مشکلات و ترس را داشتیم. بعد از چند وقت برنامههای آموزشی محدودی در رسانهها برای ما ساخته شد. من که با ویلچر تردد میکنم، همیشه دستم با سطح زمین در تماس است. پس این آلودگی به دستم و بعد به دهان و صورتم منتقل میشود. بعد هم ما این آلودگی را به خانه وارد میکنیم. ما هیچ کدام دو تا ویلچر نداریم ولی در واقع در این شرایط افرادی مثل ما باید دو ویلچر داشته باشند که یکی را در خانه و دیگری را بیرون از خانه استفاده کنند.»
اما با همه این مشکلات تاکنون امین و دیگر افراد دارای معلولیت کمک خاصی از نهادهای مختلف نگرفتهاند و جز مبلغ ۲۵۰ هزار تومان که همان ابتدای شیوع کرونا برای خرید وسایل بهداشتی پیشگیری از کرونا توسط بهزیستی پرداخته شد، آنها دیگر کمکی دریافت نکردهاند.
میگوید: «یک سال اول شیوع کرونا خیلی به معلولان سخت گذشت نه فقط معلولان جسمی - حرکتی که نابینایان و ناشنوایان هم همین طور. نابیناها مجبورند همه جا را لمس کنند و ناشنوایان هم وقتی افراد دیگر ماسک میزنند، نمیتوانند ارتباطی برقرار کنند. در این حالت تنها نوشتار به کمک مردم میآید، اما کمتر آموزشی در این زمینه به خانوادهها داده میشود. درباره بچههای مبتلا به بیماریهای اعصاب و روان، اوتیسم و سندروم داون هم خانوادهها مشکلات زیادی دارند چون باید بچهها را دائم در خانه نگه دارند. چون این بچهها برایشان رعایت پروتکلهای بهداشتی واقعاً سخت است و بیشتر اوقات به حرف کسی گوش نمیدهند. مثلاً ماسکشان را برمیدارند و همه اینها خود و خانواده را در معرض خطر قرار میدهد.»
محبوبه مادر کیانا نوجوانی که نابینا و دارای طیف اوتیسم است، دراین باره میگوید: «کرونا همه چیز را برای ما خیلی سخت کرده. همین طوری هم بچههای نابینا کلی محدودیت دارند و شرایط حضور در اجتماع برایشان مهیا نیست. یک فرد نابینا باید همه چیز را لمس کند این کار رعایت پروتکلها را خیلی سخت میکند. بچهها در این دوره خیلی از نظر روحی اذیت شدند. بچه من در این شرایط درس خواند. برای واکسن هم تقاضا داریم تا زودتر بچههای ما واکسینه شوند. آنها شرایط ویژهای دارند و خیلی از بچهها هم تک معلولیتی نیستند. بچههای ما چند برابر افراد عادی فشار را تحمل میکنند تا به حال هر بار از بهزیستی درباره واکسن سؤال کردهایم فقط گفتهاند درحال بررسی است. چه بررسی؟ چرا درد ما را نمیبینند؟»
خانم شمس مادر صبا، دانشجوی کارشناسی هم مشکلات دوره کرونا برای افراد دارای معلولیت را این طور شرح میدهد: «چند سال قبل دخترم به یک بیماری ویروسی مبتلا و فلج شد. تا قبل از کرونا دائم کاردرمانی میرفت و کمی بهتر شده بود. با شروع کرونا کاردرمانی تعطیل شد و مجبور شدیم خودمان در خانه از او نگهداری کنیم. توی خانه تمریناتش را ادامه میداد تا اینکه زمین خورد و پایش شکست. مجبور شدیم عمل کنیم. درهمین شرایط یکی از اعضای خانواده هم کرونا گرفت. قرنطینه و شرایطش وحشتناک بود. مدام فکر میکردم اگر این بچه در این شرایط کرونا بگیرد چه بلایی سر همه ما میآید؟ چند جا بردمش که واکسن بزند؛ گفتم بیماری زمینهای دارد جواب دادند اعلام نشده. تقاضا داریم به بچههای ما زودتر واکسن بزنند، مخصوصاً آنهایی که بیماری زمینهای دارند.»
حسن، ۲۴ ساله و نابیناست. او میگوید: «واکسن برای افراد دارای معلولیت بهویژه بچههای نابینا باید در اولویت باشد. دستهای ما در واقع چشم ماست. رعایت پروتکلها برای ما از افراد دیگر سختتر است و در میان افراد دارای معلولیت هم ضرورت واکسن زدن برای نابینایان خیلی بیشتر از بقیه است. الان واکسیناسیون معلولان شامل آنهایی است که در مراکز نگهداری مخصوص، زندگی میکنند. البته همه ما قبول داریم چون در مراکز جمعی نگهداری میشوند، بیشتر در خطرند، اما ما هم در اولویت هستیم چراکه با لامسه میبینیم. اوضاع بعد از کرونا برایمان خیلی سخت شده و فقط واکسن میتواند به ما کمک کند.»
همیشه افراد دارای معلولیت برای تردد شهری مشکلاتی دارند. البته این مشکلات در دوران کرونا چند برابر شده است. امین معینی میگوید: «ناوگان حمل و نقل تردد معلولان فرسوده شده. از ۴۰ دستگاه ون که در این زمینه فعالیت میکردند الان ۱۶ دستگاه مانده درحالی که تقاضا بیشتر شده. ما از مترو و بی آر تی اصلاً نمیتوانیم استفاده کنیم. هرساله به ما کارت اقشار خاص میدهند که به ما امکان استفاده رایگان میدهد اما بخش مهمی از ناوگان حمل و نقل عمومی چون مناسبسازی نشده برایمان قابل استفاده نیست و شاید فقط بخشی از نابینایان بتوانند از آن استفاده کنند. اما برای کسانی که با ویلچر و عصا تردد میکنند استفاده از این ناوگان ممکن نیست.»
مسأله دیگری که او به آن اشاره میکند، استفاده از تاکسیهای اینترنتی است: «یکی از تاکسیهای اینترنتی در پروفایلش قسمتی دارد که ما مشخص میکنیم عصا و واکر داریم و قسمت دیگری هم برای افراد کمشنوا و ناشنواست. بنابراین راننده قبل از حرکت میداند با چه کسی برخورد میکند. همچنین بابت قبول سفرهای ما از راننده کمیسیون نمیگیرند. این مسأله اشتیاق بیشتری برای راننده به وجود میآورد تا سفر ما را قبول کند. این شرکت مسئولیت اجتماعیاش را بخوبی انجام داده. اما در زمانهای شلوغی حتی از این شرکت هم ماشین گرفتن سخت میشود.»
تاکسی اینترنتی دیگری این گزینهها را ندارد و راننده اصلاً متوجه نمیشود که مسافر نیاز به کمک دارد؛ ویلچر دارد یا معلول است. برای همین ناچاریم خودمان به راننده توضیح بدهیم که مثلاً ویلچر داریم. ویلچر در صندلی عقب جا میشود ولی از زمانی که کرونا آمده اکثر رانندهها به خاطر آلوده شدن ماشینشان ما را نمیپذیرند. چون مردم فکر میکنند ویلچر آلوده است و شاید هم حق داشته باشند. خیلی از بچهها هم به لحاظ فیزیکی برای سوار شدن به ماشین نیاز به کمک دارند اما از ترس کرونا خیلیها حاضر به کمک نیستند. بنابراین بسیاری از بچههای دارای معلولیت در این مدت خانهنشین شدهاند. ناراحتیهای اعصاب و روان و افسردگی گرفتهاند و ترجیح میدهند در این شرایط تردد نکنند.
به گفته معینی طبق قانون حقوق معلولان، صدا و سیما موظف است دو ساعت و نیم درهفته درباره مشکلات معلولان برنامه بسازد اما اهمیت نمیدهد و نه تنها چنین آموزشهایی داده نمیشود که حتی وقتی یک معلول را در فیلم و سریالی نشان میدهد معمولاً آدم گناهکاری است که خطایی مرتکب شده. خیلیها فکر میکنند فردی که روی ویلچر نشسته یا معلولیتی دارد آدم قابل ترحمی است و باید به او کمک کرد. درحالی که این طور نیست و اگر در جامعه بستر مناسبی برای فعالیت و زندگی معلولان فراهم شود آنها هم کنار بقیه میتوانند زندگی خوبی داشته باشند.
کرونا زندگی خیلیهایمان را در یک سال و نیم گذشته تغییر داده. خیلی از ما شغلمان را از دست دادهایم. خیلی از ما درگیر بیماری شدهایم. اما افراد دارای معلولیت این شرایط سخت را با فشار چند برابری نسبت به ما تحمل کردهاند. اولویت واکسیناسیون این افراد شاید یکی از راههای حل مشکلاتشان باشد.
منبع : خبرگزاری مهر
طرحهای مدیریت آب، شعاری که خاک میخورد
روزنامههای اقتصادی شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳
روزنامههای صبح شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳
لبخندی که در آتش سوخت
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»