میرنیوز
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، آیتالله طالقانی در 14 اسفند 1357 سر قبر مصدق با صراحت گفت: فدائیان اسلام با اقدام انقلابیشان نفت را ملی کردند. در قتلهای سیاسی، همه کارها گروهی است و این گروه هم مسئولیت قتل رزمآرا را پذیرفته و دلیل ندارد که بعد از 50 سال بگوییم اینطور نبوده است. من شخصاً پرونده خلیل طهماسبی و قتل رزمآرا را مطالعه کردهام. این ادعا دروغ محض است، چون پوکه هر سه گلوله یکی بوده است
اسفندماه هرسال، یادآور اقدامات انقلابی جمعیت فدائیان اسلام است. از اعدام احمد کسروی گرفته تا اعدام حاجیعلی رزم آرا. این اقدامات هرچند در دوران خود مورد حمایت قاطع مردم، متدینین و گروههای سیاسی موجود بود، اما پس از دهها سال و اثبات تأثیر آنها در فرآیند نهضت ملی، مورد تشکیک جماعتی از مخالفان و ضدانقلابیون قرار گرفته است. از اینروی در بررسی بیشتر این مقوله، با محمدمهدی عبدخدایی دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام گفتوشنودی انجام دادهایم که نتیجه آن پیشروی شماست. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
در اسناد و روایات تاریخی آمده که فدائیان اسلام اعدامهایی را که انجام میدادند، از جمله اعدام عبدالحسین هژیر و حاجیعلی رزمآرا، براساس مجوز شرعی بوده است. تحلیل شما در این باره چیست؟
بسماللهالرحمنالرحیم. شهید نواب صفوی وقتی در سال 1325 فدائیان اسلام را تأسیس کرد، قبل از اینکه از مرجعی فتوا بگیرد، برای انجام این کار استدلال فقهی داشت و این استدلال هم از دو مقوله نشئت میگرفت:یکی تشخیص موضوع و دیگری دفاع از حریم اسلام و کشور اسلامی. همه فقها، شخصیتهای مذهبی و مراجع قبول دارند که اگر به حریم کشوری حمله شد، همه مردم موظفند از کشور دفاع کنند. گاهی این حمله آشکار است و گاهی پنهان. دشمن چرا به یک کشور حمله میکند؟ هدف او یا غارت منابع و ثروتها و اموال عمومی است یا تهاجم فرهنگی و حمله به هویت انسانی مردم یا تجاوز به عرض و ناموس یک ملت. در حمله آشکار دشمن، همه چیز به چشم دیده میشود. دشمن به مرزهای کشور حمله و برخی از نقاط را تصرف میکند. مردم هم بسیج میشوند و سعی میکنند او را از سرزمین اشغالی برانند و از کشور اخراج کنند. البته در این دوره با پیشرفت علوم و فناوری در غرب و نیاز غرب به بازارهای خاورمیانه، این تهاجم به صورت نامرئی و پنهان صورت میگیرد.
به چه شکل؟
دشمن با انواع حیلهها و ترفندهای سیاسی، حاکمان، دولتمردان، وزرا، وکلا، نخستوزیران و سران یک کشور را در خدمت خود میگیرد و از پشت سر، آنها را هدایت میکند تا همان کارهایی را انجام بدهند که هدف خود دشمن است. این شیوه متأسفانه پس از انقلاب مشروطه در ایران باب شد و با کودتای 1299 و روی کار آمدن رضاخان اوج گرفت. بعد از شهریور 1320 روس، انگلیس و امریکا، نخستوزیران مورد نظر خود را سر کار آوردند و به وسیله آنها همان کارهایی را که خودشان میخواستند انجام بدهند، محقق کردند. برای مثال نمونهای را ذکر میکنم. کشور توسط نیروهای خارجی اشغال شده است. در چنین شرایطی، یک دولت ملی علیالقاعده باید مردم را بسیج کند تا دشمن خارجی را از کشور بیرون کنند، اما دولت دستنشانده چه میکند؟ درست در روزهایی که سیلوهای کشور دارند خالی میشوند، دولت ماده واحده بعد از شهریور 1320 را تقدیم مجلس میکند که طبق آن، چون نیروهای روس، انگلیس و امریکا مهمان دولت ایران هستند، باید هزینه آنها از خزانه دولت پرداخت شود! کشور اشغال شده و تازه دولت دستنشانده با مصوبه مجلس، از آنها پذیرایی هم میکند! این یعنی تهاجم نامرئی که جامعه تاوان عواقب و پیامدهایش را به طرز عجیب و فاجعهباری میپردازد. در چنین شرایطی رئیس دولت درست در همان جایی نشسته که یک فرمانده خارجی نشسته است! بدیهی است در اینجا دفاع وظیفه هر مسلمانی است که این شر، دفع شود. فدائیان اسلام معتقد بودند افرادی که اینچنین در اختیار قوای بیگانه و مزدور آنها هستند، از خود بیگانگان خطرناکترند و باید دست آنها از سر اموال و ناموس مردم کوتاه شود.
و، اما در تشخیص موضوع، از نظر شرع، تشخیص موضوع در شأن فقیه نیست، بلکه به عهده مکلف است. یعنی یک فرد مکلف باید تشخیص دهد که آیا این نخستوزیر برای دشمن خارجی کار میکند یا نه؟ وقتی رزمآرا میآید در مجلس و صراحتاً میگوید: ایرانی عرضه درست کردن یک لولهنگ (آفتابه) را هم ندارد، چه رسد به اداره کردن صنعت عظیم نفت و نفت باید در اختیار انگلستان باشد، فرق او با یک متجاوز بیگانه چیست؟ مگر سربازان و قوای انگلیس غیر از این چیزی میخواستند؟ بدیهی است که چنین فردی به حقوق و آبروی ملت حمله کرده و اگر به او فرصت داده شود، خیانتهای بزرگتری هم میکند. در اینجاست که فدائیان اسلام تصمیم میگیرند این مهاجم را دفع کنند. فدائیان اسلام برای ترور اینگونه استدلال میکردند، مضافاً بر اینکه اجازه شرعی هم میگرفتند.
در این زمینه سندی هم دارید؟
من همراه خلیل طهماسبی رفتیم خدمت آیتالله صدر که در کنار آیات عظام حجت، خوانساری و بروجردی، جزو مراجع چهارگانه آن روزگار بودند. کاملاً یادم است از آیتالله صدر پرسیدیم: «شما مرجع هستید، تکلیف ما را روشن کنید که از کدام راه برویم؟» ایشان گفتند: «بیماری قلبی دارم و کسی را نمیپذیرم، دکتر هم گفته از پلهها پایین نیا و نمازت را هم نشسته بخوان، ولی وقتی گفتند که شما آمدهاید، به هر ترتیبی بود آمدم که شما را ببینم!» من پرسیدم: «تکلیف ما چیست؟ شما مرجع ما هستید» ایشان گفتند: «نواب راه درستی میرود و من او را تأیید میکنم.» آن روزها آیتالله کاشانی به عنوان یک مرجع، شناخته نشده بودند، ولی آیتالله صدر جزو مراجع مهم بودند و اینطور اظهارنظر کردند در هر حال به قول مرحوم آیتالله طالقانی اسم این کارها را باید اعدام انقلابی گذاشت و نه ترور و همه هم با این استدلال صورت گرفتند.
برخی اعدامهای فدائیان اسلام مانند اعدام کسروی، با رویکرد دینی انجام شد. از سوی دیگر طبیعتاً در کشوری مثل ایران با ریشههای قوی مذهب تشیع، لامذهبی نمیتوانست فراگیر شود. اینطور نیست؟
بله، نمیتوانست فراگیر شود، ولی میتوانست مبانی مذهب را سست کند. اگر حرفهای امثال دکتر تقی ارانی - که مارکسیسم را خیلی بهتر از خودشان تشریح میکرد و کتاب مینوشت و سخنرانی میکرد- یا حرفهای امثال احمد کسروی درباره انکار ضروریات دین و مذهب یا تفکرات امثال سیدحسن تقیزاده که معتقد بود: ایرانی برای پیشرفت، باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شود، دستکم در جامعه روشنفکر آن روز خریدار نداشت، کسی جرئت نمیکرد از این حرفها بزند، اما همانطور که شما اشاره کردید، عامه مردم زیر بار این حرفها نمیرفتند. این تهاجم فرهنگی حدود 110 سال پیش در ایران شروع شده بود، اما، چون جامعه ایرانی علیالاصول قبول نمیکند از عاشورا و امام حسین (ع) عبور کند، نهایتاً جواب نداد. البته گاهی برای تحمیل چنین تفکری به پشتوانه نظامی هم نیاز هست؛ چون هر چه تبلیغات علیه مذهب بیشتر میشود، جامعه ایرانی باز هم در حرکتهای اجتماعی، آخرالامر از نهاد دین و متولیان آن پیروی میکند و مخالفان اندیشه دینی چندان کامیاب نمیشوند.
برخی از نویسندگان اصرار دارند اثبات کنند که خلیل طهماسبی رزمآرا را نکشته است. حتی از آیتالله کاشانی هم نقل قول میکنند که خلیل طهماسبی قاتل رزمآرا نبوده است، تحلیل شما چیست؟
متأسفانه بعد از انقلاب نویسندگانی که احساس میکردند مبنای ملی شدن نفت مرگ رزمآراست، سعی کردند در مرگ او خدشه وارد کنند و حتی از قول مرحوم آیتالله کاشانی هم راست و دروغهایی را سر هم کردند. از ایشان هم که مکتوبی باقی نمانده که بدانیم چه گفتهاند. حرفهایی هم که در بازجوییهای دستگیری سال 34 گفتهاند، به این لحاظ که زیر فشار بوده، قابل استناد نیست. فقط عکسهایی داریم که آیتالله کاشانی روی سر خلیل دست گذاشتهاند که حمایت ایشان را از او نشان میدهد و نیز ماده واحدهای که برای عفو او به مجلس شورای ملی دادند. من میخواهم در اینجا به یک نکته مهم اشاره کنم و آن تفاوت قتلهای سیاسی و غیرسیاسی است. همیشه در قتلهای سیاسی، گروهی مسئولیت کار را به عهده میگیرد و کاملاً در تاریخ مشخص میشود که چه کسانی این کار را انجام دادهاند. فدائیان اسلام مرگ رزمآرا را به عهده گرفتند و کسی هم خلاف آن را ادعا نکرد. فدائیان اسلام فردای روزی که رزمآرا کشته شد، اعلامیه دادند و روزنامه نبرد ملت نوشت: «رزمآرا به جهنم رفت و سایر خائنان هم به دنبال او رهسپار خواهند شد!» در همان روز خبرگزاریها مخابره کردند که قشریون مذهبی رزمآرا را به خاطر ارتباط با موضوع نفت ترور کردند! خلیل طهماسبی هم که بیتردید عضو فدائیان اسلام بود، پس دلیلی ندارد که خدشهای به این موضوع وارد شود. فدائیان اسلام مسئولیت این کار را پذیرفتند، زندان رفتند، شلاق خوردند، شکنجه شدند و نهایتاً هم که شهید شدند. آیتالله طالقانی را همه قبول دارند. ایشان در 14 اسفند 1357 سر قبر مصدق با صراحت گفت: فدائیان اسلام با اقدام انقلابیشان نفت را ملی کردند. همانطور که اشاره کردم در قتلهای سیاسی، همه کارها گروهی است و این گروه هم مسئولیت قتل رزمآرا را پذیرفته و دلیل ندارد که بعد از 50 سال بگوییم اینطور نبوده است. بعضیها هم میگویند محافظ رزمآرا از پشت سر به او تیر خالی کرده است. من شخصاً پرونده خلیل طهماسبی و قتل رزمآرا را که در بایگانی دادگستری است، مطالعه کردهام. این ادعا دروغ محض است، چون پوکه هر سه گلوله یکی بوده است. به نظرم این ادعاها بیشتر شبیه شوخی هستند.
در مورد حسنعلی منصور- که برخی اعضای فدائیان اسلام در آن دخیل بودند- هم همینطور بود؟
در مورد منصور، من تازه از زندان آزاد شده بودم. من در سال 1335 به اتهام تحریص مردم، مسلح شدن علیه سلطنت و اقدام علیه امنیت کشور زندانی شدم و هشت سال در زندان بودم! در سال 1343 که از زندان آزاد شدم، ماجرای 15 خرداد 1342 اتفاق افتاده بود. من در فضایی از زندان بیرون آمدم که فدائیان اسلام مشروعیت پیدا کرده بودند. شهید مهدی عراقی به من پیغام داد دوباره برگردم و با آنها همکاری کنم. من که در قضیه تیراندازی ناموفق به علاء، از بین آن پنج نفر تنها کسی بودم که زنده مانده بودم و چهار نفر دیگر شهید شده بودند و در عنفوان نوجوانی، هشت سال زندان را از سر گذرانده بودم، خیلی بیرودربایستی به مهدی عراقی گفتم: «خستهام و دیگر واقعاً طاقت تعقیب و گریز و زندانهای متعدد را ندارم.» به او گفتم: «راستش را بخواهی، به قدری خستهام که چهار تا شلاق بخورم، همهتان را لو میدهم!» البته خسته بودم، ولی قطعاً استعداد لو دادن نداشتم، این صرفاً حرفی بود که به عراقی زدم. شهید عراقی به من گفت: امام دستور دادهاند که هیئتهای مختلف معتقد به نهضت امام، با هم تحت عنوان هیئتهای مؤتلفه ائتلاف کنند.
به نظر شما امام چرا این پیشنهاد را دادند؟
فضیلت امام نسبت به بسیاری از روحانیون، این بود که نظم را در بینظمی نمیدانست و نظم حوزهها را در نظم میدانست. ذهن و مغز امام سیستم داشت و برای هر کاری معتقد بود که باید با سیستم کار کرد. به همین دلیل هم ولایت فقیه امام کاملاً یک سیستم است. امام برای مبارزه و شیوه مبارزه هم معتقد به سیستم بود. به همین دلیل بعد از 15 خرداد، براساس یک برنامهریزی تشکیلاتی دقیق که قرار بود اعلامیهها، سخنرانیها، نوارها و گزارشها را در سطح کشور پخش کند، به هیئتهای مذهبی مورد اعتمادش گفت مجتمع شوند و ائتلاف کنند. امام از پایگاه مرجعیت حرف میزد. هیئتهای مذهبی هم ناچار بودند برای برگزاری مراسمهای عزاداری، از طلبههای قم استفاده کنند. امام هم در قم به عنوان یک مدرس برجسته و والامقام مطرح بود. ایشان اولین کاری که کرد بعد از 15 خرداد 1342، فرمان تشکیل هیئتهای مؤتلفه را داد. به عبارتی برای اینکه هیئتها بتوانند مبارزه را به شکل تشکیلاتی و حزبی پیش ببرند، دستور داد با هم ائتلاف کنند. این تشکیلات قطعاً نیاز به مدیر و تئوریسین داشت. امام، شهید مطهری را تئوریسین و شهید بهشتی را مدیر این جریان قرار داد. وقتی به آن مقطع فکر میکنم، واقعاً به هوش و درایت امام احسنت میفرستم که این انتخابها را با چنین دقتی انجام داد. به هرحال شهید مهدی عراقی به من گفت: برخی بازماندگان فدائیان اسلام، شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه را تشکیل دادهاند.
یادتان است چه کسانی در این شاخه نظامی بودند؟
بله، شهید مهدی عراقی، حاج هاشم امانی، حاج صادق امانی، شهید رضا صفارهرندی، شهید مرتضی نیکنژاد که این سه نفر به اضافه محمد بخارایی در قضیه حسنعلی منصور دستگیر و شهید شدند.
این همان موقعی است که از شما دعوت به همکاری کردند؟
بله، فدائیان اسلام در سال 1334 متلاشی شد و بعضی از اعضایش به زندان افتادند، ولی به محض اینکه ندای مبارزه امام را شنیدند، دور ایشان جمع شدند. بعد که هیئت مؤتلفه تشکیل شد و شاخه نظامی آن معلوم شد، با من تماس گرفتند که همانطور که اشاره کردم عذر خواستم. نکته جالب این است که یک روز داشتم در خیابان راه میرفتم که دیدم روزنامهفروش صدا میزند که: «کیهان! دستگیری عبدخدایی!» در حالی که من دستگیر نشده بودم.
از اعدام حسنعلی منصور چه خاطرهای دارید؟
یادم است که روزنامهها نوشتند: «حسنعلی منصور با اسلحه نواب صفوی کشته شد!» بعدها از شهید مهدی عراقی شنیدم که گفت: از زمان نواب صفوی یک اسلحه روسی پیش من مانده بود که منصور را با همان زدیم! وقتی منصور را زدند، من تازه پنج، شش ماه بود که از زندان آزاد شده بودم و خدا میداند که چقدر خوشحال شدم، اما در آن قضایا دخالتی نداشتم و به همین دلیل هم دستگیر نشدم.
از مجوز شرعی ترور منصور چه اطلاعی دارید؟
شهیدمهدی عراقی و دیگران به استدلالهای فقهی تکیه میکردند، البته من در جریان اخذ فتوا درآن ماجرا نیستم. خاطرم است در سال 1343 که از زندان آزاد شدم و به مشهد رفتم، مرحوم آیتالله میلانی به دیدن من آمدند.
چرا؟
چون پدرم از علمای معروف مشهد بودند و با بزرگان حشر و نشر داشتند. پدرم معمولاً قبل از اذان صبح به حرم و مسجد میرفت و برمیگشت و قبل از طلوع آفتاب، ما را برای نماز بیدار میکرد. آن روزها من حدوداً 24 سال داشتم. پدرم مرا بیدار کرد و گفت: امروز آیتالله میلانی برای دیدن تو میآید! ساعت حدود هفت و نیم که ایشان آمد. واقعاً لطف کردند، چون ایشان مرجع عالی مقامی بود. این کارشان به معنی تأیید کارهای ما بود. نکته جالبی که از ایشان به یادم مانده این است که هر بار که اسم امام میآمد، ایشان میگفت، «حاج آقا روحالله، سلامالله علیه!» این حمایت قاطع یک مرجع نامدار تقلید از نهضت امام، برای من جالب بود.
دکتر حمید عنایت در کتابش نوشته که فدائیان اسلام به استناد آیات 33 و 34 سوره مائده درباره فساد فیالارض و محاربه با خدا و رسول عمل میکردند. در این باره چه دیدگاهی دارید؟
محاربه با دفاع فرق میکند. در مورد دفاع، همه مرجع متفقالقول هستند که وقتی یک دشمن خارجی حمله کرد، باید هر مسلمانی با هر وسیلهای که دارد دفاع کند. در مورد ترور نخستوزیران، نمیشود گفت مراجع اطلاع نداشتند. در تمام دورهها، از نهضت تنباکو گرفته تا مشروطه و ملی شدن نفت، مراجع کاملاً در جریان و در متن بودند و از زیانبار بودن حکومتهای دستنشانده خارجی خبر داشتند.
اگر روحانیت در متن جریانات اجتماعی بود، چطور مثلاً بعد از شهریور 1320 امثال کسروی امکان مانور دادن پیدا میکنند؟
علتش این است که روحانیت شیعه بعد از تهاجم شدیدی که توسط رضاخان به حوزه و به علما شد، به حال انفعال درآمده بود. با این همه مثلاً در شهرستانها و دهات به مردم میگویند که جنس خارجی نخرند و چیزی هم به آنها نفروشند.
یعنی در واقع یک نوع مبارزه منفی؟
دقیقاً، اما دولت ایران ماده واحدهای را از مجلس میگذراند که قوای اشغالگر را مهمان تعریف میکند! یعنی که هزینههای قشون بیگانه باید از جیب ملت پرداخت شود.
منبع : روزنامه جوان
انتهای پیام/
منبع : خبرگزاری تسنیم
از ادعای پیروزی صهیونیستها تا گرفتار شدن در غزه
صفحه نخست روزنامههای شنبه ۲۵ فروردین ماه
چشمان بسته مالیات بر لوکسنشینان
۵۲ شهیدی که صیاد را به کردستان کشاندند
لزوم هدایت نقدینگی به تولید
تولیدکننده با بیمهری داخلی و فرش قرمز خارجی روبهرو است
نیش «وام با اقساط» به درمان دندان!
کلید امیدآفرینی
لیلاز: در مقایسه با سه سال قبل اقتصاد ایران رو به بهبود است
هیات علمی یا کارخانه چاپ مقاله!
تعیین نامزد انتخاباتی در محافل خصوصی اصلاحطلب
همصدایی تحلیلگران از شکستهای رژیم صهیونیستی در جنگ غزه!
اذعان خبرنگار ارشد بیبیسی به پیچیدگی حمله ایران به اسراییل
توطئه تحریک هیجانی در مسیر قطبیدگی
ماجرای اخراج شهید مهدی زین الدین از مدرسه
دست مردم را باز بگذارید تا گره مسکن را بگشایند
استقلال بدون مشتری روی دست دولت!
مردم، الزام انکارناپذیر جهش تولید
تحویل خودرو بعد از تحویل سال
تقریظ رهبری کتابم را نجات داد
بابک زنجانی و درسهای ۱۰ گانه تحریم
روزگار پررونق خـــــرافه!
جراحم و دلم جای دیگر است!
قاضی جوان: متهم را به اجارهخانه برای نیازمندان محکوم کردم
سلبریتیزدگی آگهیهایتلویزیونی
وکلای سریالهای نمایش خانگی مجرماند!
۴۰ هزار نفر هم کارمند دولت، هم فعال بخش خصوصی
نماهنگ | انتخابات؛ راه درست
سیاهنمایی، بازی در پازل دشمن
انتخابات و عزت بینالمللی