میرنیوز

شهیده‌ای که کفنش حرم امام رضا (ع) را طواف کرد

 شهیده‌ای که کفنش حرم امام رضا (ع) را طواف کرد 2020-08-04T09:36:41+04:30

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، هرچند بارِ اصلیِ جنگی که صدام در سال 59 به مردم ایران تحمیل کرد بر دوش مردان بود، اما در این میان زنان نه‌تنها سهم کمتری از مردان نداشتند، بلکه شاید بتوان گفت بار معنوی این واقعه عظیم (دفاع مقدس) که همه جنبه‌های زندگی مردم را درگیر خود کرده بود بر عهده زنانی بود که با همراهی همسران و فرزندان و برادران خود زمینه فکری و تربیتی حضور مردان را در جبهه فراهم می‌کردند.

با این ‌وجود بودند زنانی که خود در میدان نبرد نیز حاضر شدند و حماسه‌های آفریده‌شده توسط آنان نمونه‌ای مثال‌زدنی از همت و غیرت مردمان سرزمین ایران‌زمین را به نمایش گذاشت. شهیده «مریم فرهانیان» از شهدای نام‌آشنا، اما کمتر شناخته‌شده برای نسل امروز است او تنها 21 سال داشت که به شهادت رسید. از 17 سالگی در بیمارستان امام خمینی آبادان مشغول امداد‌گری شد و به مدت سه سال به کار امدادگری و پرستاری از مجروحین جنگ در بیمارستان‌های مختلف آبادان ادامه داد که در این مدت یک‌بار به‌شدت زخمی و به‌اجبار در بیمارستان بستری شد. او از جمله 18 خواهری بود که در بیمارستان آبادان به‌عنوان امدادگر خالصانه خدمت کرد تا اینکه در 13 مرداد سال 1363 در اثر اصابت خمپاره دشمن به شهادت رسید و در گلستان شهدای آبادان به خاک سپرده شد.

امروز سالگرد شهادت مریم فرهانیان است. به این بهانه، سراغ کتاب خاطرات صمیمی‌ترین دوستش در دوران جنگ رفته‌ایم، کتاب «شماره پنج، روایت فاطمه جوشی از نقش زنان در مقاومت آبادان» به نویسندگی مرتضی قاضی کتابی که پر است از خاطرات تلخ و شیرین درباره مریم فرهانیان.

در این کتاب می‌خوانیم:

سال 63، هم به خاطر مجروحیت‌هایی که داشتم و هم اینکه از نظر روحی به‌هم‌ریخته بودم، سپاه مدتی بهم مرخصی داد. یک نفر به گوش بچه‌های سپاه رسانده بود که فلانی به خاطر سوختگی و مجروحیت چشم‌هایش اذیت می‌شود. چند وقت بود مریض‌احوال شده بودم. مدتی بود خوابگاه هم نمی‌رفتم و توی خانه‌مانده بودم. آن زمان توی خانه یکی از آشناها زندگی می‌کردیم. هنوز دستم درد می‌کرد و سردردهای عجیب‌وغریب هم داشتم. تحمل صدا را نداشتم. عصبی شده بودم. توی خانه استراحت می‌کردم. مریم مرتب می‌آمد و بهم سر می‌زد. با دستم درست نمی‌توانستم کار کنم. مرخصی را که بهم دادند، می‌خواستم بروم خارج از شهر، ولی دل‌نگران و ناراحت بودم. گفتم: «خدایا سال مرزوق هم نزدیکه، چیکار کنیم؟» مریم و سنیه سامری و فرشته اویسی و چند نفر دیگر پای ثابت این برنامه‌ها بودند؛ توی بنیاد شهید کار می‌کردند و هر هفته کارشان برگزاری مراسم سالگرد برای شهدا بود.

رفتم بنیاد شهید؛ بنیاد شهید در لین 15 آبادان یک ساختمان داشت که توی آن باغ نسبتاً بزرگی بود. خانم سامری و مریم تازه از روستا آمده بودند. گفتم: «مریم! من یه مدتی می‌خوام برم ماهشهر از اونجا برم مشهد، خونه برادرم، شما نمیاین؟» گفت: «نه، ما چند تا برنامه و پروژه داریم برای خانواده شهدا. بچه‌ها توی روستا منتظرن. دلم می‌خواد، ولی نمیام.» به خانم سامری گفتم، گفت: «نه.» گفتم: «حالا سوغات چی می‌خواین براتون بیارم؟» فرشته اویسی هم بود، گفت: «برای من یه انگشتر فیروزه خوشگل بیار.» سنیه گفت: «برای من یه تسبیح بیار.» گفتم: «مریم تو چی می‌خوای؟» مکث کرد، گفتم: «خب حرف بزن. همیشه کارت همینه. هر موقع ازت سؤال می‌کنم باید یه عالمه فکر کنی.» گفت: «من هیچی نمی‌خوام.» گفتم: «نه حالا که اینا گفتن، بگو هر چی می‌خوای.» گفت: «هرچی بگم برام می‌یاری؟» گفتم: «بله میارم، هر چی باشه.» گفت: «هر چی بخوام؟» گفتم: «آره.» گفت: «برام یه کفن بیار!» گفتم: «ای‌بابا! تو بمیر، توی آبادان کفن مجانیه، مریم کفن برای چیته؟» گفت: «نه به خدا، جدی میگم.» هر موقع می‌خواست روی حرفی تأکید کند، می‌گفت "به خدا"؛ دستش را هم تکان می‌داد. گفت: «به خدا جوشی جدی میگم، کفن برام میاری؟» گفتم: «واقعاً کفن می‌خوای؟» گفت: «بله، ولی یه شرط داره.» گفتم: «چی؟» گفت: «این کفنو حتماً به ضریح آقا بمالی، متبرک بشه.» گفتم: «ای‌بابا! مریم تو میدونی من مجروحم. کجا می‌تونم توی این جمعیت برم اینو طواف بدم برات بیارم؟» گفت: «خب من یک کفن این‌طوری می‌خوام.» گفتم: «خب باشه، تونستم که حتماً این کارو می‌کنم.» مریم که گفت کفن می‌خواهم، سنیه هم گفت: «حالا که اینطوره من تسبیح نمی‌خوام، برای منم کفن بیار.» سلیقه سنیه را می‌دانستم؛ تسبیح ریز کوچک دوست داشت. چند دفعه برایش گرفته بودم. گفتم: «خب تو اول گفتی تسبیح. از همان تسبیحا برات می‌یارم.» گفت: «نه جوشی، توروخدا حالا که برای مریم کفن میاری برای منم بیار.» گفتم: «باشه.» بعد گفتم: «سال مرزوق نزدیکه‌ها. بچه‌ها دیگه خودتون می‌دونین. من سپردم به شما. 13 مرداد نزدیکه. یه چیزی تهیه کنین، حتماً برید سر خاک مرزوق.» گفتند: «باشه بابا، تو برو خودمون میریم خانم.»

دهم مرداد بود که من رفتم مشهد. ازشان خداحافظی کردم و رفتم. آن موقع هم وسیله نبود. تکه‌تکه خودم را رساندم مشهد. فکر کنم دوازدهم بود که رسیدم و رفتم خانه برادرم. ساختمانی بود که برای جنگ‌زده‌ها بود. برادرم دادخدا آنجا زندگی می‌کرد. با اینکه بعد از مدت‌ها رفته بودم مشهد، ولی عجیب دل‌شوره داشتم. مثل همیشه که می‌رفتم امام رضا، خوشحال نبودم؛ کسل بودم. همیشه می‌گذاشتم روز آخر سوغاتی‌هایم را می‌خریدم، ولی آن روز گفتم: «بذار اول برم بخرم، یک‌دفعه می‌بینی وقت نشد، حوصله‌ام نیومد. همین حالا برم، اولین بار هم که اومدم اینا رو متبرک کنم.» به زن داداشم گفتم: «میای بریم؟» گفت: «بله، بریم.» سه تا کفن خریدم، یک انگشتر و چند تا تسبیح. به زن داداشم گفتم: «بریم حرم. » نزدیک اذان مغرب بود؛ مشهد هم زود اذان می‌گفتند. رفتیم حرم. حالم خوب نبود و کسل بودم؛ جای سوختگی‌ام درد می‌کرد، دستم درد می‌کرد.

سردردهای عجیب و خیلی ناجوری داشتم؛ وقتی می‌گرفت، ازخودبی‌خود می‌شدم. توی حرم که رفتم دیدم خیلی شلوغ است؛ گفتم: «یا امام رضا! حالا من چطوری اینا رو ببرم طواف بدم؟» چند دقیقه ایستادم. همان‌طور با دل‌شکسته به ضریح آقا نگاه کردم گفتم: «یا امام رضا! تو رو به خدا، منو شرمنده نکن. حالا مریم گفته اینو حتماً به ضریحت بمالم. یه راهی برای من باز کن، یه جوری بیام جلو، فقط اینو بمالم و برگردم.» به خاطر دستم نمی‌توانستم زیاد کیف و وسایل حمل کنم؛ فقط یک کیف برده بودم که سوغاتی‌ها را گذاشته بودم تویش. اتفاقاً زیپش را هم نبسته بودم. باورتان نمی‌شود؛ انگار یکی راه را برای من باز کرد. یک‌لحظه دیدم قسمت حائل بین آقایان و خانم‌ها هیچ‌کس نیست. مثل موج که آب را می‌برد، اصلاً انگار یکی این جمعیت را مثل یک موج به عقب رانده بود. زن‌برادرم هم شوکه شد. یک‌لحظه خودم را رساندم به ضریح آقا، دست کردم توی کیفم، گفتم: «هر کدومش در اومد، مال مریم.» یک کفن از کیفم کشیدم بیرون، طوافش دادم و مالیدم به ضریح.

فقط همان یک کفن را توانستم متبرک کنم. دعا کردم و خواسته‌هایم را گفتم: «یا امام رضا! مریم رو به آرزوش برسون، بچه‌های ما رو توی جبهه پیروز کن.» سریع برگشتم عقب. باورتان نمی‌شود؛ دوباره جمعیت برگشت سر جای خودش. انگار برای یک‌لحظه این جمعیت همه رانده شدند عقب که من این کفن را طواف بدهم. برگشتم سر جای خودم. زن‌برادرم گفت: «چطوری رفتی؟» گفتم: «به خدا باورت نمی‌شه، انگار یکی راهو برای من باز کرد و من رفتم.» نماز مغرب و عشا را خواندیم و برگشتیم خانه، ولی دلهره عجیبی گرفته بودم.

فردای آن روز زنگ زدند به خانه‌ای که برادرم زندگی می‌کرد. گاهی اوقات شماره‌های نزدیکانمان را می‌دادیم که اگر رفتیم مسافرت یا کاری پیش آمد بهمان زنگ بزنند. یکی از بچه‌های سپاه شماره خانه‌ی برادرم در مشهد را داشت؛ زنگ‌زده بود و به زن‌برادرم گفته بود: «اتفاقی افتاده، به جوشی بگین بیاد آبادان.» وقتی‌که زن‌برادرم گفت یکی از بچه‌های سپاه زنگ زده است، گفتم شاید عملیاتی شده است و جَو خاصی توی شهر هست و به وجود من نیاز دارند. تازه یک روز بود آمده بودم، ولی سروته کردم و برگشتم. دلم گواهی می‌داد که خبری است. با اتوبوس رفتم اصفهان، از اصفهان به ماهشهر و از آنجا رفتم آبادان. جَو شهر طور خاصی بود. وارد شهر که شدم، غم سنگینی شهر را گرفته بود. با خودم گفتم: «اول کجا برم؟ برم خوابگاه؟ نه، برم بنیاد، ببینم بچه‌ها چیکار می‌کنن. سنیه و فرشته رو ببینم، کفن مریم رو هم بهش بدم که راحت بشم.» موقعی بود که خواهر سامری و مریم از روستا برمی‌گشتند. رفتم، هیچ‌کس در بنیاد نبود. یک پارچه مشکی زده بودند که رویش نوشته بود: «شهادت خواهر مریم...»، ولی من انگار نمی‌دیدم. رفتم توی بنیاد؛ یکی از آقایان را دیدم، گفتم: «این کیه دم در زدین شهید شده؟» گفت: «مگه نخوندیش؟» گفتم: «چرا، خوندم، مریم شهید شده؟» جوابم را نداد، رفت توی اتاق. همین‌طور توی بنیاد سرگردان مانده بودم. بچه‌ها آن موقع همه روستا بودند، منتظر ماندم. برادر زارعی آمد، گفتم: «برادر زارعی! این پلاکارده چیه؟» گفت: «خواهر فرهانیان شهید شده.» گفتم: «چطوری؟» گفت: «روز 13 مرداد سالگرد مرزوق اومده بودن برن مزار. به ما هم چیزی نگفته بودن که ماشین بهشون بدیم، خودشون تیکه تیکه رفته بودن. خمپاره اومده، مریم ترکش‌خورده و شهید شده.» من اصلاً حال خودم را نداشتم. تازه آنجا بود که فهمیدم برادر و زن‌برادرم از این قضیه خبر داشتند. برادری که از سپاه زنگ زده بود، می‌دانست من و مریم چقدر به هم وابسته‌ایم. احساس مسئولیت کرده بود و زنگ زده بود قضیه را به خانواده برادرم گفته بود، ولی آن‌ها به من نگفته بودند.

آن موقع خانواده مریم، امیدیه زندگی می‌کردند، خانواده سنیه سامری هم ماهشهر زندگی می‌کردند. سروته کردم و برگشتم رفتم ماهشهر، خانه خانم سامری. گفتم: «سنیه کجاست؟ چی شده؟» مادرش زد زیر گریه. لهجه عربی داشت؛ گفت: «ما اصلاً خبر نداریم، سنیه رو عمل کردن، حالش خیلی بد شده. سریع بردنش اهواز، با هواپیما بردنش تهران بیمارستان طالقانی بستری‌اش کردن.» گفتم: «مریم!» مادر سنیه گفت: «نمی‌دونم، خودت برو خونه شون.» همان موقع حکیمه شولی و مادرش را توی ماهشهر دیدم. آن‌ها هم آمده بودند ماهشهر. حرف زدیم و گریه کردیم و عقده‌هایمان را خالی کردیم. گفتم: «می‌خوام برم امیدیه، دیدن مادر مریم. » حکیمه شولی گفت: «اتفاقاً ما هم می‌خواستیم با چند تا از خانواده شهدا بریم.» گفتم: «من اصلاً طاقت ندارم، همین الآن می‌خوام سوار مینی‌بوس بشم و برم.» آن‌ها هم با من آمدند تا امیدیه. امیدیه هم که رفتم هنوز باور نداشتم؛ گیج بودم. شهر پرُ از پلاکارد بود؛ همه ارگان‌ها و ادارات پارچه زده بودند. رفتم خانه‌شان. از شهادت مهدی هنوز پیراهن مشکی تن مادر مریم بود؛ لباس مشکی‌اش را درنیاورده بود. هنوز باور نکرده بودم مریم شهید شده است؛ با خودم می‌گفتم: «از کجا معلوم؟ مادر مریم که همیشه مشکی می‌پوشه.» سمیرا آمد، ولی هیچ‌کدامشان چیزی نگفتند. داخل اتاق که رفتم، مادر مریم شروع کرد به شیوه عربی شیون کردن. خودش را زد، گفت: «جوشی! کفنشو آوردی چه فایده!»

خلاصه آن موقع بود که دیگر واقعاً باورم شد مریم رفته است. بعدها که سنیه را دیدم برایم تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده بود. لحظه و ساعتی که مریم و سنیه و فرشته می‌خواستند بروند سر قبر مرزوق که سالگرد مرزوق را در آبادان برگزار کنند، همان ساعتی بود که من کفن را برده بودم و طواف داده بودم؛ همان لحظه مریم ترکش‌خورده بود. عجیب بود. انگار همان زمانی که من رفته بودم کفن را متبرک کنم، آن‌ها هم راه افتاده بودند از میدان، پیاده آمده بودند، سوار وانت شده بودند. یک مسیر هم سوار تاکسی شده بودند تا رسیده بودند نزدیک دانشکده نفت. آنجا ایستاده بودند که ماشین بگیرند. همان روز آنجا خط آتش بود، یک خمپاره خورده بود کنارشان که سنیه شش تا از دندان‌ها و کبد و طحالش ترکش‌خورده بود؛ یک ترکش هم خورده بود توی نخاع فرشته، ولی مریم یک ترکش خیلی ریز به‌اندازه یک عدس از پشت خورده بود توی قلبش و شهید شده بود. همان ساعتی که من کفن را توی حرم امام رضا (ع) برایش طواف داده بودم، مریم در آبادان شهید شده بود. ولی کفنی که من برای مریم آورده بودم بهش نرسید.

شهید مریم فرهانیان در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است:

«قدر این رهبر را بدانید و همواره پشت سر او باشید. از امام پیروی کنید. به پیام‌ها و فرمان‌ها و دستوارت اسلامی امام توجه کنید و سعی کنید از هر کلمه امام درس بگیرید.

امام را تنها نگذارید. این هوای نفسی را که امام از آن صحبت و سعی می‌کند آن را از وجود ما بزداید، شما هم سعی کنید که در این راه موفق شوید. سعی کنید خود را بشناسید که اگر خود را بشناسید خدا را شناخته‌اید. در هیچ کاری خدا را از یاد نبرید؛ و همواره به یاد خدا باشید و با هم به مهربانی رفتار کنید.

امام زمان را از یاد نبرید. همواره به فکر امام زمان باشید. همواره در راه اسلام باشید و برای تحقق بخشیدن به آرمان اسلام بکوشید و به قدرت الهی توجه داشته باشید که بالاتر و باعظمت‌تر از تمام قدرت‌هاست. هیچ‌وقت قدرت خدا را از یاد نبرید و سعی کنید که هر چه‌بهتر تزکیه نفس کنید. چیزی را که امام این‌قدر درباره‌اش تکیه می‌کنند که تزکیه نفس کنید؛ و در بین خطراتی که ما را تهدید می‌کنند هیچ خطری بالاتر از این نفس نیست که گاه انسان را به انحراف می‌کشاند و خود انسان متوجه نمی‌شود.

قرآن بخوانید زیرا قرآن تمام دستورات زندگی را به شما می‌گوید. نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه هم همین‌طور.

مادر! اگر من سعادت شهادت را داشتم و شهید شدم، اصلاً ناراحت نباش. ما همه امانت هستیم و همه ما از دنیا می‌رویم، زیرا این دنیا آزمایشگاهی است که خداوند بندگان خود را در آن، مورد آزمایش قرار می‌دهد. این ما هستیم که باید سعی کنیم و از این امتحان که بالاترین امتحان‌هاست سربلند بیرون بیاییم و در قیامت پیش خدا سرافکنده نباشیم.

یادم هست که در آخرین جلسه گفتگویی که با برادر شهیدم داشتم، درباره معاد برایم صحبت می‌کرد و می‌گفت در فکر آخرت باشید و بعدازاین جلسه بود که مقام شهادت را به دست آورد. از صمیم قلب به او تبریک می‌گویم و از خدا می‌خواهم صداقتی همانند شهیدان به من عطا کند و سعادت این را بدهد که تنها و تنها در راه او قدم برداریم و برای رضای او کار کنیم.

شهید کسی است که به آخرین مرحله کمال خود رسیده است و راهش را با آگاهی، ایمان و خلوص می‌پیماید و همیشه پیروز و جاوید است.

به ولایت‌فقیه ارج بنهیم و بدانیم که الآن امام خمینی بر ما ولایت دارد و بدانیم تنها در این صورت در دنیا و آخرت موفق می‌شویم که با همدیگر صمیمی باشیم و با دشمن مقابله کنیم. چه دشمنانی که در درون ما هستند و چه دشمنان بیرونی. من هم مانند برادر شهیدم (مهدی) هر چه یادم آمد نوشتم و اگر در گفتارم اشتباهی هست، به بزرگی خودتان ببخشید.»

انتهای پیام/ 

منبع : خبرگزاری تسنیم


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار فرهنگی

پیام تبریک برخی نهادهای فرهنگی درباره موشک‌باران اسرائیل

 پیام تبریک برخی نهادهای فرهنگی درباره موشک‌باران اسرائیل
2024-04-14T13:45:31+03:30
سازمان اوقاف و امور خیریه و بنیاد ایران‌شناسی به مناسبت حمله به اهداف رژیم غاصب صهیونیستی پیام‌های تبریک صادر کردند.

برای «بی‌بدن» و مفهومی به نام تعارضات اجتماعی

 برای «بی‌بدن» و مفهومی به نام تعارضات اجتماعی
2024-04-14T12:52:09+03:30
قصاص نفس و ماجرای بخشش، سالهاست دستمایه تولیدات سینمایی بسیاری شده‌است اما در کنار به تصویر کشیدن این مفهوم گاهی گریزی به مسائل اجتماعی دیگری هم زده می‌شد.

اگر مقابل دشمن شل بگیریم مشکل حل می شود؟ + صوت

 اگر مقابل دشمن شل بگیریم مشکل حل می شود؟ + صوت
2024-04-14T12:25:18+03:30
شب گذشته ایران طی حملاتی پهپادی و موشکی بخش هایی از سرزمین های اشغالی را مورد هدف قرار داد. حمله ای که در پاسخ به زدن کنسولگری ایران در سوریه بود.

«بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» مسافر مسکو شدند

 «بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» مسافر مسکو شدند
2024-04-14T11:45:55+03:30
دو فیلم سینمایی «بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی در هشتمین جشنواره فیلم بریکس مسکو روی پرده می‌روند.

بیانیه انجمن سینمای جوانان درباره پاسخ پهپادی و موشکی ایران

 بیانیه انجمن سینمای جوانان درباره پاسخ پهپادی و موشکی ایران
2024-04-14T11:45:54+03:30
انجمن سینمای جوانان ایران در خصوص پاسخ پهپادی و موشکی نیروهیا مسلح جمهوری اسلامی ایران به اقدام تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی علیه سفارت جمهوری اسلامی ایران در...

آخرین وضعیت گوینده رادیو در بیمارستان

 آخرین وضعیت گوینده رادیو در بیمارستان
2024-04-14T11:45:54+03:30
قائم‌مقام رادیو از وضعیت رو به بهبود مسعود اسکویی گوینده، کارشناس و مجری پیشکسوت خبر داد.

هنرمندان درباره «وعده صادق» چه نوشتند؟

 هنرمندان درباره «وعده صادق» چه نوشتند؟
2024-04-14T11:45:53+03:30
همزمان با حملات تنبیهی و عملیات گسترده پهپادی سپاه پاسداران علیه رژیم صهیونیستی، تعدادی از هنرمندان در فضای‌مجازی به این عملیات واکنش نشان دادند.

نمایش‌های کودک و ایرانی رونق‌بخش سالن‌های دولتی

 نمایش‌های کودک و ایرانی رونق‌بخش سالن‌های دولتی
2024-04-14T11:05:21+03:30
آمار فروش نمایش‌های‌ تالار هنر و تماشاخانه سنگلج تا پایان روز جمعه ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۳ اعلام شد.

تکلیف سریال رضا شفیعی‌جم روشن شد

 تکلیف سریال رضا شفیعی‌جم روشن شد
2024-04-14T11:05:21+03:30
سریال «خط رو خط» قرار است سه روز در هفته با بازی رضا شفیعی‌جم و موضوعات مختلف روی آنتن شبکه نسیم باشد.

تولید فصل دوم «سرزمین شعر» با ایده‌هایی جدید و پخته‌تر

 تولید فصل دوم «سرزمین شعر» با ایده‌هایی جدید و پخته‌تر
2024-04-14T11:05:20+03:30
دستیار وزیر در امور شعر از تولید فصل دوم برنامه «سرزمین شعر» با ایذده‌هایی جدید و پخته‌تر خبر داد و گفت: بارخوردها نشان می‌دهد نخبگان فارسی زبان د...

دیپلماسی میان ایران و تاجیکستان مبتنی بر عشق است

 دیپلماسی میان ایران و تاجیکستان مبتنی بر عشق است
2024-04-14T11:05:20+03:30
گلرخسار صفی‌اوا گفت: من در بسیاری از نمایشگاه‌های بین‌المللی دنیا از جمله مسکو، فرانکفورت و... شرکت کرده‌ام، اما به نظرم هیچ نمایشگاهی مانند نمایشگاه کتاب ت...

افزایش حقوق ایثارگران در سال ۱۴۰۳ چقدر خواهد بود؟

 افزایش حقوق ایثارگران در سال ۱۴۰۳ چقدر خواهد بود؟
2024-04-14T11:05:19+03:30
معاون مددکاری و مشارکت‌های مردمی بنیاد شهید گفت: هنوز مقدار افزایش حقوق ایثارگران مشخص نشده اما تا آخر فروردین اعلام خواهد شد.

دیدگاه قرآن درباره توان یهودیان اسرائیل در برابر رقیب

 دیدگاه قرآن درباره توان یهودیان اسرائیل در برابر رقیب
2024-04-14T11:05:19+03:30
امروز بنی‌اسرائیل در غزه آن خباثت نهفته در خود را که سبقه در گذشته سیاه‌شان دارد، آشکار کردند و آتشی که در گذشته برای سایر پیامبران و ملت‌ها روشن کرده بودند...

یاسینی رکورددار کنسرت در سال ۱۴۰۲ / در مسیر همایون یا یگانه

 یاسینی رکورددار کنسرت در سال ۱۴۰۲ / در مسیر همایون یا یگانه
2024-04-14T11:05:18+03:30
روزگاری در موسیقی پاپ ایران اعلام شد که حامد همایون در پنج ماه ۲۳۹ کنسرت برگزار کرده است؛ آماری که از رکوردی عجیب روایت داشت؛ اما در نهایت سرنوشت حامد همایو...

صادرات نوشت‌افزار ایرانی کلید خورد

 صادرات نوشت‌افزار ایرانی کلید خورد
2024-04-14T11:05:18+03:30
مدیرعامل مجمع ایران‌نوشت صادرات نوشت‌افزار ایرانی اسلامی به برخی از کشورها را جزو مهمترین برنامه‌های این مجمع در سال جدید خواند.

قانون عفاف و حجاب برای همه مردم لازم‌الاجرا شد

 قانون عفاف و حجاب برای همه مردم لازم‌الاجرا شد
2024-04-14T11:05:17+03:30
مدیرعامل بنیاد عفاف و حجاب با اشاره به لازم‌الاجرا بودن قانون حجاب در کشور و لزوم مکانیزه بودن مواجهه با هنجارشکنان گفت: کسانی که به موضوع عفاف و حجاب در کش...

تلاطم در بازار ظهیرالاسلام/ قیمت کاغذ تحریر افزایش یافت

 تلاطم در بازار ظهیرالاسلام/ قیمت کاغذ تحریر افزایش یافت
2024-04-14T11:05:17+03:30
افزایش نرخ ارز پس از دو هفته دامن بازار کاغذ را نیز گرفت،‌بر این اساس قیمت کاغذ تحریر در بازار افزایش ۱۰۰ هزار تومانی را تجربه کرده است.

سهم ۴۹درصدی تمساح خونی از گیشه‌ تعطیلات/ پرویزخان درجا زد

 سهم ۴۹درصدی تمساح خونی از گیشه‌ تعطیلات/ پرویزخان درجا زد
2024-04-14T11:05:16+03:30
براساس آمارهای ثبت‌شده از میزان استقبال از فیلم‌های درحال اکران در تعطیلات پایان هفته قبل ۳۵۳۰۰۰ هزار نفر برای دیدن فیلم مورد علاقه خود در هفته سوم فروردین ...

شاعرانی که خود را "عطار" جا زدند

 شاعرانی که خود را "عطار" جا زدند
2024-04-14T11:05:16+03:30
پس از سده نهم هجری شاعران متعددی با تخلص عطار ظهور کردند که اتفاقاً بسیاری از آثار منسوب به عطار نیشابوری، از برکات حضور آنهاست.

«محفل» بدون سلبریتی با خلاقیت و یک شبِ صدمیلیونی!

 «محفل» بدون سلبریتی با خلاقیت و یک شبِ صدمیلیونی!
2024-04-14T11:05:15+03:30
«محفل» دوباره توانست برنامه پربیننده ایام ماه مبارک رمضان باشد؛ برنامه‌ای که سلبریتی ندارد اما یک برنامه‌اش تنها به ۱۰۰میلیون بازدیدکننده رسید.

مهرداد صدقی با "آبنبات لیمویی" به نمایشگاه می‌آید

 مهرداد صدقی با "آبنبات لیمویی" به نمایشگاه می‌آید
2024-04-14T11:05:15+03:30
مهرداد صدقی از انتشار کتاب "آبنبات لیمویی" در ادامه مجموعه طنز خود خبر داد و گفت: این کتاب آخرین اثر از مجموعه "آبنبات‌ها" خواهد بود.

عملیات اجرایی آماده‌سازی نمایشگاه کتاب تهران آغاز شد

 عملیات اجرایی آماده‌سازی نمایشگاه کتاب تهران آغاز شد
2024-04-14T11:05:14+03:30
مدیر کمیته اجرایی و پشتیبانی سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از آغاز عملیات اجرایی آماده‌سازی این نمایشگاه خبر داد.

دژهای پوشالی یهود به دادشان نرسید

 دژهای پوشالی یهود به دادشان نرسید
2024-04-14T11:05:14+03:30
یهودیانِ بنی‌نضیر چنان مغرور و از خود راضی بودند که تکیه‌گاهشان دژهای نیرومند و قدرت ظاهری‌شان بود، اما از آنجا که خدا می‌خواست بر همه روشن کرد که چیزی در ب...

حمایت شاعران از "وعده صادق" ایران

 حمایت شاعران از "وعده صادق" ایران
2024-04-14T11:05:14+03:30
جمعی از شاعران کشور در حمایت از عملیات "وعده صادق"، تازه‌ترین سروده‌های خود را به این موضوع اختصاص دادند.

گنبد آهنین چه می‌داند از صریر قیامت سجیل

 گنبد آهنین چه می‌داند از صریر قیامت سجیل
2024-04-14T11:05:13+03:30
نغمه مستشار نظامی در تازه‌ترین سروده خود از عملیات «وعده صادق» پاسخی به حمله جنگنده‌های ارتش اسرائیل به ساختمان کنسولگری کشورمان در دمشق حمایت کرد.

جشن نیمه شعبان هیئت کجا برویم؟

 جشن نیمه شعبان هیئت کجا برویم؟
2024-02-26T06:01:07+03:30
هیئت‌ها و حسینیه‌های سراسر کشور همزمان با میلاد سراسر خیر و برکت امام زمان (عج) مراسم شادی و سرور برگزار می‌کنند.

شاعران به استقبال نیمه شعبان رفتند/ کاش، سَحر، خاک رهِ « مهدی موعود » شوم

 شاعران به استقبال نیمه شعبان رفتند/ کاش، سَحر، خاک رهِ « مهدی موعود » شوم
2024-02-26T06:01:06+03:30
شاعران فارسی زبان در آستانه نیمه شعبان در نشست ادبی «منتظران وصل» با تازه‌ترین سروده‌های خود به ساحت مقدس امام مزان عرض ارادت کردند.

بهترین دعا‌ها در شب نیمه شعبان به روایت امام صادق (ع)

 بهترین دعا‌ها در شب نیمه شعبان به روایت امام صادق (ع)
2024-02-26T06:01:06+03:30
امام صادق علیه‌السلام دربارۀ آداب شب نیمۀ شعبان، به یکی از بهترین دعاها اشاره می فرماید.

"پایان جنگ"، "عزل منتظری و بنی‌صدر" و "فوت احمد خمینی" موضوع گفت‌وگو با کارگردان "احمد"/ احمد آقا حتی یک «واو» به صحبت‌های امام دست نزد!

 "پایان جنگ"، "عزل منتظری و بنی‌صدر" و "فوت احمد خمینی" موضوع گفت‌وگو با کارگردان "احمد"/ احمد آقا حتی یک «واو» به صحبت‌های امام دست نزد!
2024-02-26T06:01:05+03:30
مصطفی رزاق کریمی کارگردان فیلم "احمد" درباره احمد خمینی صحبت کرد؛ از ۴۲ روز سالک شدن او تا ماجرای عزل منتظری و پایان جنگ. او گفت: کارگردان دیکته‌پ...

ویکی موعود با ۴۰ هزار مقالۀ تخصصی راه اندازی شد

 ویکی موعود با ۴۰ هزار مقالۀ تخصصی راه اندازی شد
2024-02-26T06:01:04+03:30
همزمان با میلاد سراسر سعادت حضرت مهدی موعود(عج) از ویکی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر(عج) رونمایی شد.
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)