میرنیوز

داود خَلقاً و خُلقاً شبیه ابراهیم هادی بود

 داود خَلقاً و خُلقاً شبیه ابراهیم هادی بود 2020-02-23T12:50:29+03:30

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، شاید به جرئت بتوان عبارت «اشبه الناس خَلقا و خُلقا» را در مورد شهید داود عابدی و شهید ابراهیم هادی به کار برد. شهید داود عابدی شباهت زیادی به شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی دارد. دیدن این شهید ما را بر آن داشت تا به دنبال خانواده‌اش بگردیم و با آن‌ها همکلام شوم. در میان جست‌وجو برای یافتن نشانی از خانواده شهید بود که متوجه شدیم ایشان برادر شهیدی هم به نام «حمید» دارد که همرزم شهید ابراهیم هادی بوده و در عملیات والفجر مقدماتی در کانال کمیل مفقودالاثر شده است. داود در دوران حیات و حضورش در جبهه آن قدر از ابراهیم هادی شنیده بود که عاشق دیدارش شده بود. بعد از عملیات والفجر مقدماتی وقتی بچه‌ها تصویر شهید ابراهیم هادی را می‌آورند همه شگفت‌زده می‌شوند. انگار داود بود! خود داود هم به تصویر ابراهیم خیره شده بود. داود بعد از شهادت ابراهیم، او را الگوی خودش قرار می‌دهد و از برخی دوستان ابراهیم در مورد رفتار و شخصیتش سؤال می‌کند و دلش می‌خواست راه ابراهیم را ادامه دهد. داود راه ابراهیم را ادامه داد و در نهایت در کسوت فرمانده گردان میثم در عملیات بدر به شهادت رسید. برای همکلامی با مادر شهیدان حمید و داود عابدی راهی نازی‌آباد شدیم. خانه‌ای در یکی از محله‌های قدیمی تهران. کمی مانده به خانه شهدا بنر روی دیوار نشان از درستی آدرس می‌دهد. بنری که روی آن تصاویر شهید حمید عابدی و شهید داود عابدی و تصویری از شهید مهدی عابدی، پسرعموی شهیدان دیده می‌شود. گفت‌وگوی ما با معصومه کاشی مادر شهیدان را پیش رو دارید.

خانم کاشی! از خانواده‌تان بگویید. شهدا در چه خانواده‌ای رشد کردند و پرورش یافتند؟
من و همسرم با هم نسبت فامیلی داشتیم و سال 1339 با هم ازدواج کردیم. حاصل زندگی‌مان چهار فرزند پسر و یک دختر بود. دو پسرمان به نام‌های داود و حمید در دفاع مقدس به شهادت رسیدند و پسر دیگرمان مجید جانباز شد. همسرم آهنگر و صافکار ماشین بود و بچه‌ها هم در این کار به پدرشان کمک می‌کردند. بابای بچه‌ها اهل رزق حلال بود. مراقب بود پولی که به خانه می‌آورد حلال باشد. هیچ صبح جمعه‌ای مجلس حاج‌آقا کافی‌اش ترک نشد. می‌گفت بچه‌ها را آماده کن با خودت بیاور مجلس. من می‌گفتم سخت است، بچه‌ها خواب‌شان می‌آید. پدرشان می‌گفت باید بیایند و یاد بگیرند.

اولین رزمنده خانه‌تان کدام یک از بچه‌ها بود؟
پسرم داود. ایشان سال 1342 به دنیا آمد و سال 1344 خدا حمید را به ما داد. داود سوم راهنمایی بود که امام آمد. همه بچه‌ها در دوران انقلاب فعالیت داشتند و من و پدرشان مانع نشدیم. بعد از انقلاب و تشکیل بسیج، داود جزو اولین نفراتی بود که وارد بسیج شد و 17 سال داشت که جنگ شروع شد. داود داوطلبانه به جنگ اعزام شد و جزو نیرو‌های جنگ‌های نامنظم دکتر چمران بود. ایشان دو سالی در جبهه بود که ترکش به پشتش اصابت کرد و مجروح به خانه آمد. من که داود را در آن شرایط دیدم ناراحت شدم و گفتم دیگر اجازه نمی‌دهم بروی جبهه. داود برای اینکه دل من را به دست بیاورد و بتواند مجدداً در جبهه حضور داشته باشد گفت باشد مادر! دیگر بسیجی نمی‌روم، می‌خواهم عضو سپاه شوم. با خودم گفتم اگر وارد سپاه شود دیگر به منطقه نمی‌رود برای همین موافقت کردم، اما وقتی سپاهی شد گفت مادرجان من عضو سپاه هستم، اما همچنان رزمنده‌ام باید به جبهه بروم، باز هم اجازه دادم و گفتم برو!

حمید زودتر از داود به شهادت رسید، چه شد که او هم جبهه‌ای شد؟
حمید که رفت و آمد‌های داود به جبهه را دید به من گله کرد که چرا اجازه می‌دهید داود برود و من نروم؟! داود را دوست دارید و من را دوست ندارید؟! من هم در پاسخ می‌گفتم اگر تو بروی پدرت تنها می‌ماند. گفت نه باید به من هم اجازه بدهید بروم. موضوع را با پدرش در میان گذاشتم، حاج‌آقا گفت صبر کن تا داود بیاید بعد تو برو. حمید گفت حداقل اجازه بدهید من فقط یک دوره بروم. ما که دیدیم اصرار می‌کند گفتیم حالا برو دوره‌های لازم را ببین تا بعد. حمید هم رفت دوره را دید. در همین بین بود که تصمیم گرفتیم داود متأهل شود. آن زمان داود 19 سال داشت. رفتیم و دختر خانمی را هم دیدیم و عقد کردیم. همان روزی که می‌خواستیم برای داود عقدکنان بگیریم حمید عازم جبهه بود. هر چه گفتم صبر کن تا عقد برادرت تمام شود و تو هم عکسی به یادگاری بینداز، قبول نکرد. می‌گفت عکس من را بگذارید کنار برادرهایم فکر کنید من هستم. خلاصه این‌طور شد که حمید در روز عقد برادرش داود به جبهه اعزام شد.

چه مدت در جبهه حضور داشت؟
سه ماه مستمر در جبهه بود. اصلاً به مرخصی نیامد. گاهی پیش می‌آمد که هر دو با هم در جبهه بودند. داود به حمید گفته بود بیا برویم به خانه سری بزنیم و برگردیم، اما حمید قبول نکرده و گفته بود من نمی‌آیم. من با خانه تماس می‌گیرم و با مادر و پدر تلفنی صحبت می‌کنم و حالشان را جویا می‌شوم. اجازه بده عملیات والفجر مقدماتی تمام شود بعد مرخصی می‌گیرم و به خانه می‌روم. حمید در این عملیات شرکت کرد و در روند اجرای عملیات والفجر مقدماتی مفقودالاثر شد و پیکرش بعد از 13 سال به خانه بازگشت. پسرم حمید بعد از چهار ماه حضور در جبهه در 19 بهمن 1361 به شهادت رسید.

در این عملیات داود با حمید همرزم بود؟ چطور متوجه شهادت برادرش شده بود؟
حمید و پسرعمویش مهدی که بعد‌ها شهید شد در یک گردان بودند. داود هم در این عملیات در گردان میثم بود. اتفاقاً در همین عملیات به خاطر موج‌گرفتگی موقتاً بینایی چشم‌هایش را از دست داده بود. داود بعد‌ها برایمان تعریف کرد، بسیار ناراحت بودم. شرایط چشم‌هایم من را به‌هم ریخته بود. در بیمارستان صحرایی بودم و با خودم می‌گفتم چه کنم این‌طور از عملیات بازماندم. گویا وقتی مجروحان را به آنجا می‌آورند، داود از آن‌ها سراغ حمید را می‌گیرد. بچه‌ها می‌گویند حمید عابدی شهید شده است. دو روزی به همین منوال می‌گذرد. داود با خودش می‌گوید حالا من چه کنم؟ چگونه به خانواده خبر شهادت حمید را اطلاع بدهم؟ دوست نداشت کسی دیگر خبر شهادت را به پدرش بدهد. نگران بود خدای ناکرده پدرش عکس‌العملی نشان بدهد و دل منافقین شاد شود. داود در همین افکار خوابش می‌برد و در خواب می‌بیند که امام زمان (عج) آمده و دستی روی چشمان او می‌کشد و می‌فرماید بلند شو چشم‌هایت که مشکلی ندارند. پاشو برو... داود می‌گفت بلند شدم دیدم که چشم‌هایم می‌بیند. بعد با همان لباس‌های خاکی راهی خانه شده بود. به یکباره من دیدم که داود با همان لباس خاکی جبهه وارد خانه شد، تا دیدمش سراغ حمید را گرفتم. گفت حمید می‌آید. بعد رفت پیش شوهر خواهرم که پسر عمه‌ام هم می‌شد، آنجا گفته بود من تا آمدم، مادرم سراغ حمید را گرفت حالا چه کنم؟ شما خبر شهادت حمید را به مادرم بدهید. شوهر خواهرم گفته بود من نمی‌توانم بروم به دختر دایی‌ام بگویم حمید شهید شده است. خلاصه داود وقتی می‌بیند نمی‌تواند خبر شهادت را به من بدهد، فردای همان روز به جبهه برمی‌گردد و برای دادن خبر شهادت یکی دیگر از دوستانش را به خانه ما می‌فرستد. ایشان هم خبر شهادت حمید را به همسرم داده بود. دو روز بعد از اینکه ما متوجه خبر شهادت حمید شدیم، داود با یکی از دوستانش به خانه آمد. ما آن روز برای حمید مراسم گرفته بودیم. دوستش به حمید گفته بود مادرت تو را ببیند چه خواهد کرد؟ به دوستش گفته بود نگران نباش مادر من صبرش زیاد است. قبل از آمدن داود از مادرم و خواهرم خواستم وقتی داود آمد بی‌تابی و گریه نکنند. داود که آمد به استقبالش رفتم و با او سلام و علیک کردم و بوسیدمش. در محضر پسرم گریه و بی‌تابی نکردم.

بعد از شهادت حمید، مخالفتی با حضور داود در جبهه نداشتید؟
اتفاقاً بعد از شهادت حمید به داود گفتم تو دیگر نرو، گفت مادرجان نمی‌شود الان گردان دست من است، نمی‌توانم نروم. آن زمان فرمانده گردان میثم بود. پسرم داود در عملیات بدر در 23 اسفند 1363 به شهادت رسید. یعنی دو سال بعد از شهادت حمید، داود هم با شهادت به او ملحق شد. شب قبل از شهادتش خواب شهادتش را دیده بود. به دوستش وصیت کرده بود اگر من شهید شدم هر طور شده پیکر من را برای مادرم ببر. مادرم چشم‌انتظار پیکر برادرم حمید است دیگر نمی‌خواهم چشم‌انتظار من هم بماند. آن زمان یک فرزند دو ماهه داشت. گفته بود نمی‌خواهم فرزندم سال‌ها چشم‌انتظاری بکشد.

از نحوه شهادتش اطلاعی دارید؟
گویا تیر به پهلوی داود اصابت کرده و از شدت خونریزی به شهادت رسیده بود. همرزمانش می‌گفتند وقتی داود مجروح شد، دست روی سینه گذاشت، بلند شد و تعظیم کرد و بعد به شهادت رسید. بعد از شهادت داود خانه ما پر شد از مردمی که عاشق شهدا بودند. خیلی آمد و رفت داشتیم. داود وقتی به مرخصی می‌آمد، در مدت 10 روز مرخصی‌اش به همه بستگان و فامیل سر می‌زد. داود پنج سال در جبهه بود.

پسر جانبازتان بعد از داود به جبهه رفت؟
بله مجید بعد از شهادت داود راهی شد. سه بار اعزام شد. پسرم یک بار مجروح و یک بار شیمیایی شد و در مرصاد هم چند تیر به شکمش اصابت کرد و یک سال در بستر بود تا اینکه بهتر شد و راه افتاد. نمی‌توانست راه برود. الحمدلله عمرش به دنیا بود.

از سال‌های چشم‌انتظاری برای آمدن حمید بگویید
پیکر حمید 13 سال بعد از شهادتش شناسایی و تفحص شد. من خیلی بی‌قراری می‌کردم. حمید اهل ورزش کشتی بود. هیکلی درشت و قدی بلند داشت. بعد از 13 سال وقتی او را آوردند گویا یک نوزاد در قنداق بود. علی‌اکبر رفت و علی‌اصغر برگشت. وقتی خبر دادند که تفحص شده برادرش مجید رفت و جیب پیراهنش که مانده بود را دید. مهدی پسر عمویشان خوش‌خط بود و با همان خط خوبش مشخصات حمید را داخل جیب حمید نوشته بود. برای همین مطمئن شدیم پیکر متعلق به حمید است. در سال‌های نبودن‌ها و بی‌خبری از حمید، همیشه با خودم می‌گفتم حمید چگونه به شهادت رسیده است؟! تا اینکه یک شب خوابش را دیدم و از او پرسیدم پسرم می‌گویند سرت ترکش خورده است. بعد دستم را روی سرش کشیدم و دیدم نقطه‌ای از سرش نزدیک گیج‌گاهش سوراخ شده است. وقتی بعد از 13 سال پیکرش را برای‌مان آوردند به اصرار خودم پیکرش را دیدم، می‌خواستم بدانم خوابم صحت دارد یا نه؟! جمجمه حمید مانده بود، حتی دندان‌هایش سالم بود. جمجمه حمید را به دست گرفتم و با دقت نگاه کردم دقیقاً همان نقطه‌ای که حمید در خواب به من نشان داده بود، ترکش همان جا اصابت کرده بود. با اینکه برادرش داود من را از شهادت حمید مطمئن کرده بود، اما هر لحظه که در خانه باز می‌شد با خودم می‌گفتم الان حمید وارد خانه می‌شود. این سال‌ها بر من سخت گذشت. من دوست داشتم پیکرش بیاید و بالاخره آمد. چشم‌انتظاری خیلی سخت است. پیکر حمید را در بالای سر داود به خاک سپردند.

به نظر شما چه نکاتی در وجود شهدای خانه‌تان بود که آن‌ها را به سعادت شهادت رساند؟
داود و حمید فرزندان خوبی برای من بودند. همسرم از همان دوران کودکی برای بچه‌ها معلم قرآن می‌گرفت تا در خانه تحت نظر معلم قرآن بیاموزند و تربیت شوند. داود 9 سال داشت که به خوبی و بدون غلط می‌توانست قرآن را بخواند. همیشه به داود می‌گفتم داودجان وقتی من به رحمت خدا رفتم تو برای من قرآن بخوان. سال‌هاست که سالگرد همسرم و بچه‌ها را با هم برگزار می‌کنم. داود از مؤسسین هیئتی به نام «محبان مرتضی» بود. بچه‌ها ارادت زیادی به اهل بیت (ع) داشتند. داود هم ذاکر و مداح اهل بیت بود.

حتماً شنیده‌اید که می‌گویند پسرتان شهید داود عابدی شباهت زیادی با شهید ابراهیم هادی دارد؟
بله داود خَلقاً و خُلقاً شبیه ابراهیم هادی بود. این را مردم بار‌ها و بار‌ها به ما گفته‌اند. کتاب «قرار یک‌شنبه‌ها» به همت نشر شهید ابراهیم هادی در مورد شهید داود نوشته شده است. نام کتاب (قرار یک‌شنبه‌ها) از قرار‌های یک‌شنبه هیئت «محبان مرتضی» گرفته شده است.

خاطره‌ای از شهید داود برایمان روایت کنید
هر مرتبه که داود می‌خواست به جبهه برود من ساکش را پر می‌کردم. خوراکی و پول زیادی هم به داود می‌دادم. داود هم پول‌ها را برای جبهه و رزمنده‌ها خرج می‌کرد. داود برایم تعریف می‌کرد من صبح‌ها بدون اینکه رزمنده‌ها متوجه شوند شیر تهیه می‌کردم و می‌جوشاندم و بعد خودم می‌رفتم می‌خوابیدم. بچه‌ها که از خواب بیدار می‌شدند با یک قابلمه شیر جوشیده و آماده مواجه می‌شدند. برای همه‌شان سؤال شده بود چه کسی این کار را می‌کند؟ با هم شوخی می‌کردند و می‌گفتند احتمال زیاد امام زمان (عج) این کار را می‌کند، اما کمی بعد یکی از بچه‌ها که تا نیمه‌های شب بیدار مانده و کشیک کشیده بود، بدون اینکه من متوجه شوم به دنبال من تا روستایی که برای تهیه شیر به آنجا رفته بودم آمده و متوجه شده بود که آماده کردن شیر کار من است. صبح زود بچه‌ها را بیدار کرده و گفته بود بلند شوید من مچ امام زمانی که شیر را آماده می‌کرد گرفتم.

خاطره‌ای دیگر هم از داود دارم. داود کمی بعد از شهادت حمید برای حفاظت از بیت امام به جماران رفته بود. برایم تعریف می‌کرد که منافقان دور تا دور درخت‌های بلند و تناور جماران کاغذ چسبانده و روی آن فحش نوشته بودند: «تا الان در جبهه بودی و حالا به اینجا آمدی. ببین چه زمانی تو را بکشیم...» پسرم همیشه به من سفارش می‌کرد در را روی هر کسی باز نکن. من هم یک نردبان گذاشته بودم کنار دیوار خانه و از روی آن می‌رفتم از بالا نگاه می‌کردم که چه کسی پشت در است بعد در را باز می‌کردم. یک بار رفتم دیدم داود پشت در است. گفت مادرجان بالای نردبان چه می‌کنی؟! گفتم مراقب بودم، نمی‌خواستم در را روی هر کسی باز کنم. نمی‌خواهم منافقین بیایند تو را بکشند. گفت خیالت راحت، من به دست منافقین کشته نمی‌شوم. همان زمان یک نمکی با چرخ دستی به کوچه ما می‌آمد. داود کنجکاو شده بود. یک بار رفت و از او پرسید چه می‌کنی؟ گفته بود نان خشک می‌گیرم و نمک می‌فروشم. داود با سرنیزه اسلحه‌اش فروکرده بود داخل گونی‌ها متوجه شده بود داخل چرخ دستی اسلحه است. خلاصه آن آقا پا به فرار می‌گذارد و داود ایست می‌دهد، اما او توجه‌ای نمی‌کند و داود به سمتش شلیک و او را مجروح می‌کند. بعد بچه‌ها او را می‌گیرند و چرخ دستی را خالی می‌کنند و می‌بینند کلی اسلحه زیر چرخ دستی است. گویا با این وسیله مدتی بوده که برای خانه‌های منافقین اسلحه حمل می‌کرده. او را بردند و جای همه اسلحه‌ها را نشان داده بود و کلی اسلحه را که زیر زمین مخفی کرده بودند پیدا شد که الحمدلله این گونه توانستند باند بزرگی از تجهیزات و مهمات منافقین را پیدا کنند. همه‌اش می‌گفتم داودجان تو آخر سرت را به باد می‌دهی. می‌گفت نگران نباش دعای امام پشت و پناه ماست. پنج، شش ماهی در جماران ماند و بعد مجدد به جبهه رفت.

منبع : روزنامه جوان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌‌ها

منبع : خبرگزاری تسنیم


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار رسانه

از ادعای پیروزی صهیونیست‌ها تا گرفتار شدن در غزه

 از ادعای پیروزی صهیونیست‌ها تا گرفتار شدن در غزه
2024-04-14T11:46:51+03:30
صهیونیست ها تا چندی قبل از پیروزی قریب الوقوع و برگزاری جشن در نوار غزه خبر می دانند اما حالا پرده ها کنار رفته و مشخص شده رزمندگان مقاومت بخش های زیادی از ...

صفحه نخست روزنامه‌های شنبه ۲۵ فروردین ماه

 صفحه نخست روزنامه‌های شنبه ۲۵ فروردین ماه
2024-04-14T11:46:50+03:30
تصاویر منتخب صفحات نخست روزنامه‌های شنبه ۲۵ فروردین ماه منتشر می‌شود.

چشمان بسته مالیات بر لوکس‌نشینان

 چشمان بسته مالیات بر لوکس‌نشینان
2024-04-14T11:46:49+03:30
اخیرا مرکز پژوهش‌های مجلس گزارشی منتشرکرده که نشان می‌دهد درآمد دولت از محل اخذ مالیات از خانه‌های خالی و خانه‌های لوکس در سال ۱۴۰۲رقمی کمتر از۴۶ میلیارد تو...

۵۲ شهیدی که صیاد را به کردستان کشاندند

 ۵۲ شهیدی که صیاد را به کردستان کشاندند
2024-04-14T11:46:48+03:30
۱۶ مهر ۱۳۵۸ در حالی که تنها هفت ماه از پیروزی انقلاب می‌گذشت، یک اتفاق خاص باعث شد تا پای صیاد شیرازی به مناطق عملیاتی کردستان باز شود. در آن روز خبر رسید ک...

لزوم هدایت نقدینگی به تولید

 لزوم هدایت نقدینگی به تولید
2024-04-14T11:46:47+03:30
کارشناسان و فعالان حوزه خو‌درو بر این باورند که تعلل در واردات خودرو، جهش قیمتی را در بازار پدیدار کرده و بار دیگر موجب آشفتگی بازار خودرو شده است.

تولیدکننده  با بی‌مهری داخلی و  فرش قرمز خارجی روبه‌رو است

 تولیدکننده  با بی‌مهری داخلی و  فرش قرمز خارجی روبه‌رو است
2024-04-14T11:46:46+03:30
تأکیدهای صریح رهبر معظم انقلاب مبنی بر تقویت و جهش تولید، تمرکز بر تولید دانش‌بنیان و میدان دادن به مردم و بخش خصوصی واقعی نشان از این واقعیت دارد که تولید،...

نیش «وام با اقساط» به درمان دندان!

 نیش «وام با اقساط» به درمان دندان!
2024-04-14T11:46:46+03:30
۹۰ درصد از خدمات دندانپزشکی در بخش خصوصی ارائه می‌شود و هزینه‌های سرسام‌آور آن موجب می‌شود حتی طبقات متوسط هم برای انجام این خدمات وام بگیرند.

کلید امیدآفرینی

 کلید امیدآفرینی
2024-04-14T11:46:45+03:30
هشدار رهبر معظم انقلاب در باره وحدت کلمه را باید جدی گرفت. آن هم در شرایطی که بیش از هر زمان دیگری کشور به آن نیازمند است. دشمن صهیونیستی به خود اجازه داده ...

لیلاز: در مقایسه با سه سال قبل اقتصاد ایران رو به بهبود است

 لیلاز: در مقایسه با سه سال قبل اقتصاد ایران رو به بهبود است
2024-04-14T11:46:44+03:30
عضو شورای مرکزی کارگزاران می‌گوید: شرایط اقتصادی ایران را بهتر از چیزی که در رسانه‌های منتقد دولت مطرح می‌کنند، می‌بینم. هیچ حوزه‌ای در اقتصاد ایران وج...

هیات علمی یا کارخانه چاپ مقاله!

 هیات علمی یا کارخانه چاپ مقاله!
2024-04-14T11:46:43+03:30
در سالهای اخیر شاخصی بنام H-index جهت ارزشیابی عملکرد اساتید دانشگاه‌ها مورد توجه مسئولین وزارت علوم و بهداشت قرار گرفته که باعث ایجاد فضای رقابتی بین اساتی...

تعیین نامزد انتخاباتی در محافل خصوصی اصلاح‌طلب

 تعیین نامزد انتخاباتی در محافل خصوصی اصلاح‌طلب
2024-04-14T11:46:42+03:30
در محافل خصوصی اصلاح طلبان گفته می شود خوب است، محسن هاشمی یا اسحاق جهانگیری کاندیدا جریان اصلاح طلب باشند اما هنوز تصمیم قطعی یا رسمی اتخاذ نشده است!

همصدایی تحلیلگران از شکست‌های رژیم صهیونیستی در جنگ غزه!

 همصدایی تحلیلگران از شکست‌های رژیم صهیونیستی در جنگ غزه!
2024-04-14T11:46:42+03:30
عقب‌نشینی ارتش، شلیک موشک از غزه و کوچ مردم، نشان می‌دهد که صحبت‌های مسئولان از دستاوردهای نظامی و سیاسی خلاف چیزی است که شهروندان (اشغالگران) اسرائیلی می‌ب...

اذعان خبرنگار ارشد بی‌بی‌سی به پیچیدگی حمله ایران به اسراییل

 اذعان خبرنگار ارشد بی‌بی‌سی به پیچیدگی حمله ایران به اسراییل
2024-04-14T11:46:41+03:30
خبرنگار بی‌بی‌سی به پیچیدگی حمله امشب ایران به رژیم صهیونیستی اذعان کرد و گفت: گنبد آهنین توانایی این نبرد را ندارد!

توطئه تحریک هیجانی در مسیر قطبیدگی

 توطئه تحریک هیجانی در مسیر قطبیدگی
2024-04-14T11:46:41+03:30
در هر عرصه‌ای از سیاست گرفته تا رسانه، کنشگرانی حاضرند که سهمی از قدرت اجرایی و توجه عمومی دارند. کنشگران هر عرصه معمولا در مسائل مختلف به اظهار نظر پرداخته...

ماجرای اخراج شهید مهدی زین الدین از مدرسه

 ماجرای اخراج شهید مهدی زین الدین از مدرسه
2024-04-14T11:46:40+03:30
وقتی حزب رستاخیز شکل گرفت، رژیم افراد مختلف اعم از کاسب، دانش آموز و دانشجو، کارمند و کارگر را به زور به عضویت این حزب در می آورد. آن زمان مهدی دانش آموز بود.

دست مردم را باز بگذارید تا گره مسکن را بگشایند

 دست مردم را باز بگذارید تا گره مسکن را بگشایند
2024-04-14T11:46:40+03:30
مهم‌ترین اقدام دولت در جهت مشارکت مردم در راستای جهش تولید مسکن، تمرکز بر تأمین زمین و الزام شبکه بانکی جهت ارائه تسهیلات ساخت مسکن است تا مردم را برای مشار...

استقلال بدون مشتری روی دست دولت!

 استقلال بدون مشتری روی دست دولت!
2024-04-14T11:46:39+03:30
۱۰ روز تا پایان زمان تعیین شده از سوی ای‌اف‌سی برای تعیین تکلیف مالکیت و موضوعات مالیاتی دو تیم استقلال و پرسپولیس بیشتر باقی نمانده اما هنوز هیچ اقدام عملی...

مردم، الزام انکار‌ناپذیر جهش تولید

 مردم، الزام انکار‌ناپذیر جهش تولید
2024-04-14T11:46:38+03:30
پس از گذشت یک دهه از ابلاغ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، مقام معظم رهبری اشارات دقیقی به ظرفیت‌های مردمی داشتند که کمتر مورد توجه مسؤولان قرار گرفته و در نه...

تحویل خودرو بعد از تحویل سال

 تحویل خودرو بعد از تحویل سال
2024-02-21T11:07:41+03:30
با گذشت یک سال از زمان ثبت نام متقاضیان خرید خودرو در قالب سامانه یکپارچه، خودروسازان به مشتریان اعلام می‌کنند که به جای خودروی ثبت‌نامی، خودروی دیگری تحویل...

تقریظ رهبری کتابم را نجات داد

 تقریظ رهبری کتابم را نجات داد
2024-02-21T11:07:40+03:30
گلعلی بابایی به‌عنوان یکی از پرکارترین و موثرترین چهره‌های ادبیات پایداری و مقاومت شناخته می‌شود. او و رفیق ــ همکارش حسین بهزاد،پدیدآورندگان مجموعه ۱۰جلدی ...

بابک زنجانی و درس‌های ۱۰ گانه تحریم

 بابک زنجانی و درس‌های ۱۰ گانه تحریم
2024-02-21T11:07:40+03:30
یکی از بزرگ‌ترین پرونده‌های مفاسد اقتصادی در ایران به روزهای پایانی خود رسیده و طبق اطلاعیه قوه قضائیه محموله‌ای معادل بدهی‌های ارزی بابک زنجانی در چند مرحل...

روزگار پررونق خـــــرافه!

 روزگار پررونق خـــــرافه!
2024-02-20T15:54:51+03:30
آخرین آمار وزارت بهداشت مربوط به سال ۹۳ است که نشان می‌دهد، حدود ۱۰ درصد از جمعیت کشور یعنی هشت میلیون نفر، دست‌کم سالانه یک‌بار سراغ خرافاتی مثل فالگیری و ...

جراحم و دلم جای دیگر است!

 جراحم و دلم جای دیگر است!
2024-02-20T15:54:51+03:30
برخی چشم‌پزشکان، متقاضیان را به‌صورت گروهی به اتاق عمل می‌برند و آنها را به‌دست تکنیسین‌هایی که اطلاعات و تجربه کافی در زمینه عمل جراحی ندارند، می‌سپارند که...

قاضی جوان: متهم را به اجاره‌خانه برای نیازمندان محکوم کردم

 قاضی جوان: متهم را به اجاره‌خانه برای نیازمندان محکوم کردم
2024-02-20T15:54:50+03:30
میثم حسین‌پور، قاضی جوانی که به دلیل صدور احکام نوآورانه جایگزین حبس شناخته شده است معتقد است در پرونده‌هایی که جرائم کم‌اهمیت صورت گرفته، می‌توان به جای حب...

سلبریتی‌زدگی آگهی‌های‌تلویزیونی

 سلبریتی‌زدگی آگهی‌های‌تلویزیونی
2024-02-20T15:54:49+03:30
دنیای تبلیغات یعنی دنیای فروش و طبیعتا تولیدکننده برای نمایش بهتر و فروش محصولاتش از هر روشی استفاده می‌کند. یکی از این روش‌های نمایش محصولات و تبلیغات استف...

وکلای سریال‌های نمایش خانگی مجرم‌اند!

 وکلای سریال‌های نمایش خانگی مجرم‌اند!
2024-02-20T15:54:47+03:30
در جامعه‌ای که شأن وکیل از سوی برنامه‌سازان که مخاطب آن‌ها عموم مردم یک جامعه هستند، رعایت نشود، باعث می‌شود افکار عمومی و اذهان جامعه، نسبت به «نهاد و...

۴۰ هزار نفر هم کارمند دولت، هم فعال بخش خصوصی

 ۴۰ هزار نفر هم کارمند دولت، هم فعال بخش خصوصی
2024-02-20T15:54:47+03:30
براساس داده‌های استخراج‌شده از سامانه اتاق اصناف، نزدیک به ۴۰ هزار نفر از کارمندان دولتی صاحب پروانه کسب‌وکار فعال هستند. مشاوره املاک، خرده‌فروشی خواروبار،...

نماهنگ | انتخابات؛ راه درست

 نماهنگ | انتخابات؛ راه درست
2024-02-20T15:54:46+03:30
بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره انتخابات ۱۴۰۲ از توصیه به همه مردم برای مشارکت تا برطرف شدن مشکلات با انتخابات را در ویدئوی پیش‌رو مشاهده کنید.

سیاه‌نمایی، بازی در پازل دشمن

 سیاه‌نمایی، بازی در پازل دشمن
2024-02-20T12:21:22+03:30
سیاه‌نمایی، بزرگ‌نمایی مشکلات، تخریب دستاوردهای انقلاب اسلامی و موفقیت‌های دولت‌ها، توطئه‌های تفرقه‌افکنانه، تبعیضات قومی و منطقه‌ای، افتادن در جنگ قدرت، تخ...

انتخابات و عزت بین‌المللی

 انتخابات و عزت بین‌المللی
2024-02-20T12:21:22+03:30
مشارکت حداکثری مردم در انتخابات موجب همبستگی ملی، قدرت و استحکام ایران به‌خصوص در عرصه سیاست خارجی شده و اتکای نظام به آرا و حمایت مردم با حضور در انتخابات،...
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)