میرنیوز
«پدر من از نسلی است که زندگی را با هنر خود معنا کرد و نه مسافت دور و نه مسائل مادی جلودار عشق او به هنر نشد؛ گاهی فکر میکنم همین پشتکار، بزرگترین میراث او برای نسل ماست.» این جمله را پدرام سیاره میگوید، دربارۀ مردی که به تاریخ ۲۵ آبان سال ۱۳۳۳ در خانۀ آشفتۀ شهرضایی متولد شد، بین خانوادهای که با شعر و هنر عجین بود تربیت یافت و خیلی زود به دلیل همنشینی پدرش با مثلث تکرار نشدنی موسیقی اصفهان، راه تار را پیش گرفت و با بهرهگیری از استادان مسلم تار ایران؛ هوشنگ ظریف و جلیل شهناز، زخمهها زد و عشق را به پرواز درآورد. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفت و گوی ایسنا با هدایتالله سیاره، یکی از نوازندگان زبردست ساز تار و سهتار در ایران است.
چرا و چگونه به موسیقی روی آوردید؟
یکی از مشوقهای اصلی من مادرم بود؛ مادرم سواد نداشت، هیچ اطلاعی هم از موسیقی نداشت اما خیلی از ترانههای آن زمان را حفظ بود و این برایم جالب بود. پدرم شاعر بود و شعر میخواند و حتی دیوانهای خوبی از ایشان چاپ شد. به دلیل رفتوآمدهایی که با استادان تاج و کسایی و شهناز داشت، در طول ۴۰ سال از آنها همهچیز یاد گرفته بود. بهصورت گوشی دستگاهها را میشناخت و حتی خیلی از گوشهها را که ما ساعتها برای یادگرفتن آنها وقت صرف میکردیم و در کتابهایمان بود بهخوبی میدانست. پدرم وقتی میدید ما علاقه نشان میدهیم تشویق میکرد که کار کنیم. عمویم هم نی میزد و ما وقتی این چیزها را میدیدیم اشتیاق پیدا میکردیم.
پدرتان شاعر بودند؟
بله، پدر و پدربزرگ و برادرم. پدرم قاسم سیاره، متخلص به «آشفته» متولد سال ۱۳۰۳ در شهرضا بود. کتابهای پدرم نیز با نام «دیوان آشفته» سال ۱۳۶۰، «دوگاه» به سال ۱۳۷۰ و «خوشه» به سال ۱۳۸۱ به چاپ رسید، البته اشعار مذهبی و فکاهیات هَشَلهف و ترجمان گل و شمع هم داشتند. پدربزرگ پدری ام نیز که هاشم سیّاره نام داشت، شاعر بود و کتابهای «جنگل مولا» و «گلشن معرفت» ایشان مشهور است.
و برادرتان؟
برادرم بهرام سیاره نیز با تخلص «پریش» شعر میسرود.
سبک شعری پدر و برادرتان چه بود؟
سبک پدرم بیشتر عراقی و برادرم هندی بود.
شنیدهایم پدر و برادرتان در یک روز فوت شدند. درست است؟
بله، ابتدا برادرم استاد «پریش» فوت کردند و یک ساعت بعد هم پدرم، بدون اینکه بداند برادرم فوت کرده به رحمت خدا رفت. هر دوی آنها در صحن علمای شهرضا و در جوار امامزاده شاهرضا مدفون هستند.
موسیقی را در چه سالی شروع کردید؟
تا مقطع دیپلم در شهرضا بودم و بعد به اصفهان آمدیم. از سال ۱۳۵۰ فعالیت موسیقی خودم را با ماندولین و گیتار زیر نظر استاد سیروس ایران پور شروع کردم ولی ماندولین را بیشتر کار میکردم تا اینکه با توجه به کمبودهایی که در زمینۀ موسیقی احساس میکردم، به سراغ تار رفتم.
تار را از چه کسی آموختید؟
تار را بهصورت سینهبهسینه با مرحوم سیفالله خان برومند کار کردم که به آن صورت نتیجهای نداشت چون قدیمی و سنتی تدریس میشد؛ یعنی همان روش گوشی یا سینهبهسینه بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم به تهران نزد استاد ظریف بروم.
چه سالی برای آموزش نزد استاد ظریف رفتید؟
سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷خدمت استاد هوشنگ ظریف بودم و بعد اعتصاب و انقلاب شد. تا آذرماه ۱۳۵۷ در هنرستان موسیقی ملی تهران خدمت ایشان آموزش دیدم و کارم با این روش تکمیل شد.
فعالیت شما بعد از انقلاب چگونه بود؟
بعد از انقلاب به اصفهان آمدیم. در خانه کار میکردم و بچههایی که تمایل به یادگیری داشتند به منزل میآمدند و همانجا با آنها کار میکردم، تا اینکه از سوی هنرستان موسیقی اصفهان دعوت به کار شدم و حدود ۱۸ سال آنجا کار کردم. همزمان حدود ۱۱ سال هم در هنرستان موسیقی اصفهان دختران کار کردم و در این مدت شاگردان زیادی پرورش دادم که همه الان استاد هستند و کنسرت و کلاسهای آموزشی برگزار میکنند. اغراق نیست اگر بگویم شاید ۸۰ درصد افرادی که در اصفهان تار مینوازند شاگردان خودم بودهاند و تعداد بسیاری از آنها هم در خارج از اصفهان و در کانادا، فرانسه، امریکا و سایر کشورها فعالیت میکنند.
پس شغل اصلی شما معلمی است؟
بله فوقدیپلم برق صنعتی دارم و در این رشته تدریس میکردم، شغل اصلی من هم معلمی در هنرستانهای فنی بود. بعد هم بهصورت حقالتدریس با ارشاد همکاری کردم و تا سال ۱۳۸۸ آموزش ساز تار در هنرستانهای موسیقی پسران و دختران اصفهان به عهدۀ من بود. از سال ۸۸ به بعد شاگردانم را آنجا گذاشتم که تدریس کنند و خودم را بازنشسته کردم.
ویژگی بارز هوشنگ ظریف چه بود؟
اخلاق فوقالعاده و برخورد خیلی خوبی داشتند. هیچ امساکی برای آموزش نداشتند؛ یعنی هر کسی که میآمد او را با آغوش باز میپذیرفتند. خیلیها زیر بار این قضیه نمیروند که آموزش یک نفر را از صفر شروع کنند و پله پله او را بالا بیاورند ولی استاد ظریف این کار را انجام میدادند و خیلی با خوشرویی و بااخلاق خوب برخورد میکردند. اصلاً در قید و بند مادیات هم نبودند. میتوانم بگویم۹۰ درصد از نوازندگان تار کشورمان مدیون ایشان هستند چون واقعاً دلسوزانه با همه کار میکردند و معلم نمونهای بودند.
همدورهای شاخصی داشتید که با شما زیر نظر استاد ظریف کار کند؟
متأسفانه آن موقع کسی به آن صورت به موسیقی سنتی روی نمیآورد و اکثراً تبوتاب موسیقی جاز و پاپ را داشتند به طوری که وقتی ما هم در آن سن به کلاس میرفتیم، ما را مسخره میکردند و میگفتند شما عقبافتاده هستید و باید با زمان پیش بروید؛ درحالیکه نمیدانستند خود در اشتباهند. این موسیقی، موسیقیِ خود ما بود، سنت ما و اصالت ما و فرهنگ ما بود و ما این موسیقی را سفت گرفته بودیم در حالی که آنها رهایش کرده بودند. آن زمان هم دورانی بود که آن موسیقی پاپ و جاز بیشتر طالب داشت و در کنسرتهایی که ما شرکت میکردیم شاید ۱۰۰ یا ۱۲۰ نفر یک سالن ۴۰۰ نفری را پر می کردند اما سالن موسیقیهای پاپ و جاز مثل همین امروز جا برای سوزن انداختن نداشت و بلیتهایش در بازار سیاه به فروش میرفت. کنسرتهایی که استاد شجریان برگزار میکرد تماشاگر زیادی نداشت چون مردم در فاز دیگری بودند به همین خاطر است که معتقدم موسیقی ایرانی بعد از انقلاب جایگاهش را پیدا کرد.
چرا به موسیقی سنتی کمتوجهی میشد؟
چون تمام آنهایی که کوچهبازاری بودند (که البته من این موسیقی را هم اصلاً رد نمیکنم) محور اصلی بودند درحالیکه نباید تمام محور موسیقی ما چنین موسیقیای باشد که رو به ابتذال برود. اکنون برخی از افرادی که با موسیقی ایرانی آشتی نکرده و از عنوان مطرب برای نامیدن هنرمندان آن استفاده میکنند، همان موسیقی مورد نظرشان است.
بعد از انقلاب با اجراهایی که شد، کمکم بهای موسیقی دستشان آمد و موسیقی سنتی، لطافت و زیروبمهای خودش را نشان داد. مردم هم کمکم دیدند با این موسیقی آشتی کردند و تا حالا هم خوب پیش رفته است؛ البته مسائل دیگری الان بهعنوان مشکل در این زمینه وجود دارد. اکنون هم عدهای با موسیقی سنتی موافق و برخی مخالف و برخی میانه هستند. به هر صورت این موسیقی دارد نفسی میکشد.
در حال حاضر کجا فعالیت دارید؟
فعلاً در آموزشگاههای اصفهان کار میکنم البته با توجه سنم حجمشان را کم کردهام و در طول هفته در چند هنرکده آموزش میدهم. کنسرتهای زیادی در داخل کشور برگزار کردم ازجمله در شیراز و با آواز مرحوم رضوی سروستانی. با آقایان استاد شاه زیدی، ملک مسعودی، آقایان سعیدی، بُطلانی، احمدی، اعظمی کیا و طباطبایی نیز کنسرتهایی داشتم. در خارج از کشور هم در اکثر کشورهای اروپایی کنسرت داشتم همچنین در آفریقای جنوبی، ترکمنستان و کویت و دو سال پیاپی هم با استاد شهرام ناظری در تالار سوره اصفهان و در سالن بانک خون اصفهان کنسرت اجرا می کردیم.
نام برخی از شاگردانتان را بگویید.
شاگردانم زیاد هستند و حضور ذهن ندارم اما میتوانم به آقای حمید حسنپور و سعید هنرمند اشاره کنم که در اصفهان تدریس میکنند، همچنین خانم تاجمیر ریاحی و شیوا قهرمان نژاد که تا مقطع دیپلم با من بودند و تا فوقلیسانس پیش رفتند و بعد در تهران زیر نظر اساتید دانشگاه خودشان کار کردند. بعضی از آنها نیز زیر نظر استاد ظریف مشغول شدند که استاد خود من هم بودند.
چه موقع نزد استاد شهناز رفتید؟
سال ۱۳۶۷ خدمت استاد شهناز رفتم. آن زمان حدود ۱۷ سال داشتم و ساز میزدم، چون در این حد بودم و استاد شهناز میدیدند که مشکلی ندارم مرا پذیرفتند؛ البته استاد شهناز هیچوقت شاگرد نداشتند و همیشه هم خودشان و هم خانوادهشان این موضوع را گفتهاند؛ من هم که نزد ایشان رفتم بیشتر به دلیل دوستی چهلسالهای بود که با پدرم داشتند. حتی ما جرأت نداشتیم به استاد شهناز بگوییم که ما را بپذیرند چون خودشان میگفتند که هیچوقت کلاس و شاگرد نداشتند و فقط اجرا داشتند و ساز زدند.
باید اشارهکنم که یکی از مشوقهای من استاد شاه زیدی بود. ایشان مرا به استاد شهناز معرفی کردند چون هم من و هم پدرم رویمان نمیشد به استاد پیشنهاد بدهیم که ما را بپذیرند. استاد شاه زیدی بلافاصله اولین جلسهای که من خدمت استاد شهناز رسیدم گفتند که آقا این ساز میزند و مرا معرفی کرد. استاد شهناز هم خیلی خوششان آمد و تشویقم کردند. بلافاصله ساز را دست من دادند و گفتند بزن. من کمکم ترسم ریخت و برایشان ساز زدم. بعد که جلسه تمام شد به استاد شاه زیدی و پدرم گفتم که من خیلی علاقهمندم نزد ایشان بروم و همان موقع استاد شهناز به من گفتند من کلاس ندارم و شاگرد هم نداشتم. من گفتم میخواهم شیوۀ شما را یاد بگیرم و نواقصی که در کارم هست رفع کنم. ایشان هم گفتند هفتۀ دیگر به تهران بیا و آدرسی به من دادند که رفتم خدمت ایشان. جالب این بود که ایشان هم اصلا در قید و بند مادیات نبودند و هیچچیز از من نخواستند؛ همۀ اینها نشاندهندۀ عشقشان به موسیقی بود.
پس برای آموزش به منزل استاد شهناز میرفتید؟
بله استاد شهناز کلاس نداشت و من روزهای چهارشنبه، هفتهای یک روز ساعت ۹ تا ۱۱ به منزل ایشان در تهران پشت محله جعفری میرفتم. شیفتۀ ایشان بودم. بعضی مواقع ایشان سه یا چهار ساعت مرا نگه میداشتند و در خدمتشان بودم.
در محضر استاد شهناز به دنبال آموختن چه چیزی بودید؟
من به ایشان گفتم میخواهم سبکی که سالهاست میزنید و نحوۀ مضراب زدن و شیوۀ نوازندگی را از شما بیاموزم. استاد شهناز حدود دو سال با من کار کردند ولی به آن صورت نبود که اکنون سفتوسخت بگویم شاگرد استاد شهناز بودهام نه، ایشان شاگرد نداشتند. البته خیلی از اساتید ما مثلاً استاد کسایی یا استاد عبادی هم شاگرد نداشتند و شاید دلیلش این است که آموزش دادن اعصاب خیلی قوی میخواهد؛ از طرفی نمیشود کسانی که در این جایگاه قرار میگیرند هرکسی را بپذیرند.
دیگر اینکه آدم باید در زمینۀ کلاسداری و آموزش خیلی تجربه و تبحر داشته باشد تا بتواند این کار را انجام دهد چون اولین چیزی که مُدرس باید داشته باشد حوصله و اعصاب قوی است؛ در غیر این صورت امکان ندارد آدم بتواند آموزش دهد. من هم چون الان بیشتر از ۴۰ سال است که آموزش میدهم دیگر پوستم کلفت شده و عادت کردهام. گاهی بعضی بچهها که برای آموزش میآیند و مطلبی را متوجه نمیشوند تا ۱۰ مرتبه هم تکرار میکنم و آنوقت میگویند ببخشید حرصتان دادیم، من میگویم نه دیگر عادت کردهام و مشکلی ندارد. شاید استاد عزیزمان استاد شهناز و بقیه هم چنین مواردی را داشتهاند که رسماً کسی را بهعنوان شاگرد نمیپذیرفتند.
بنابراین شما ادامهدهندۀ سبک استاد شهناز هستید؟
در حد توان خودم ادامهدهنده هستم چون اصلاً نمیتوانم چنین قیاسی با استاد شهناز داشته باشم. استاد شهناز به قلهای رسیدند که دستنیافتنی است و تنها ما بویی از کارهای شهناز در کارهایمان هست یعنی کم و ابتدایی، در حد ایشان فقط خودشان هستند و کسی نمیتواند حق مطلب را ادا کند.
میتوانیم از شما بهعنوان تنها شاگرد استاد شهناز نام ببریم؟
نه، چون ایشان شاگرد نداشتند. البته برای من افتخار است که چنین عنوانی داشته باشم ولی چون ایشان همیشه گفتهاند که هیچ شاگردی نداشتند من هم میخواهم همانطور باشد. من خیلی جستهگریخته نزد ایشان آموزش میدیدم و حتی در کتابی دیدم که شخصی دستخط استاد شهناز را هم داشت که برای او نوشته بود دو سال دستگاهها را نزد استاد شهناز آموخته، ولی در مورد شیوۀ آن حرفی نزدهاند.
آیا شخص دیگری را به یاد دارید که نزد استاد شهناز آموزشدیده باشد؟
نه، زمانی که من میرفتم هیچکس دیگری نبود. فقط یکمرتبه از زبان ایشان شنیدم که گفتند آقایی که در بازار بینالحرمین تهران کاسب بود مثل تو خیلی علاقهمند است و میآید، اما من این شخص را که آقای رضایی نام داشت هیچوقت ندیدم.
از خاطرات حضورتان در منزل استاد شهناز بگویید.
سرتاسر حضورم در منزل استاد شهناز خاطره است. بعضی مواقع من میخواندم و ایشان میزدند. تنبک و کمانچه هم خیلی عالی در حد استادی میزدند. خودشان میگفتند از هشتسالگی تنبک را یاد گرفته و در حد اعلا میزدند. درسهایم را که اجرا میکردم ایشان با تنبک با من همراهی میکردند. بعضی وقتها به من میگفتند این تصنیف مال فلان کس است و میخوانم و شما بزن. ایشان میخواندند و من میزدم و چون بعضیهایش را نشنیده بودم غلط هم پیش میآمد اما خیلیهایش را میتوانستم بزنم. حیف که ضبط نبود تا بتوانم آنها را ضبط کنم.
ویژگی سبک استاد شهناز چه بود؟
بداههپردازی و بداههنوازی در کارهای ایشان خیلی باارزش بود، زبانزد خاص و عام و حتی نوازندگان مطرح خارج از کشور بود. خیلیها روی ایشان نظر دارند. بداههنوازی کار هر کسی نیست یعنی وقتی کسی ساز تار را یاد میگیرد و به درجهای میرسد که بتواند راحت با آن کنار بیاید و بتواند حق مطلب را ادا کند تازه بهجاهایی میرسد که بتواند آن چیزی را که یافته و آن چیزهایی را که پسانداز کرده در وجود خودش بروز دهد و این بروز دادن خیلی تبحر میخواهد. استاد شهناز با هر نوازندۀ مطرحی که کار کرد و هر دستگاهی که اجرا کرد و هر آوازی را که اجرا کرد بینظیر بود و همه در مقابل ایشان کم میآوردند. او یکی از نوابغ زمان بود.
مهمترین ویژگی شخصیتی استاد شهناز چه بود؟
در صدر همه، اخلاقش بود که زبانزد بود و من هیچوقت بد هیچکس را از زبان ایشان نشنیدم، همهاش تعریف شنیدم. دیگر اینکه واقعاً خالصاً مخلصاً هرچه که میپرسیدیم را برایمان توضیح میدادند و تا متوجه نمیشدیم دست برنمیداشتند؛ یعنی باید مطمئن میشدند که فراگرفتهایم و دیگر نیازی به توضیح بیشتر نداریم. یکی دیگر از خصوصیات استاد شهناز این بود این که وقتی ساز میزدند حالتی پیدا میکردند که من در هیچکس ندیدم. آن برافروختگی از سیمی حکایت می کرد که به جایی وصل بود و جنبه روحانی داشت. خودشان هم متوجه نمیشدند، ما که ایشان را نگاه میکردیم متوجه میشدیم؛ آن موقعی که با دلشان تار میزدند واقعاً نگفتنی است. باید آدم از نزدیک دیده باشد.
قطعاً این خصوصیات در سه قطب مثلث استادان کسایی، شهناز و تاج وجود داشت.
بله، این سه استاد بزرگ، سه قطب بزرگ بودند و هرکدام برای خودشان داستانی هستند که کتابی قطور میشود. مکتب اصفهان مکتبی بسیار مشکل است که کم به آن پرداختهشده. الان استادان شاه زیدی، سعیدی و ستوده جزو پردازندههای مکتب اصفهان هستند و این سه نفر دقیقاً همان سبک را ادامه میدهند. مثلث شهناز، کسایی و تاج منحصربهفرد بود یعنی هم استاد شهناز بینظیر بود و هم استاد کسایی و هم استاد تاج اصفهانی و حتی در سنهای بالا همان اوج همیشگی را داشتند. مثلاً استاد تاج اوج صدا و ششدانگ خواندن و درست خواندن و به دل خواندن را داشت و این چیزی بود که همه میپسندیدند وقتی سه نفرشان با هم چِفت میشدند هیچکس حریفشان نبود.
از فوت استاد شهناز صحبت کنیم؟
نپرسید بهتر است چون جالب نیست.
چرا آلبوم منتشر نکردهاید؟
«از عشق گفتن» را با برادرم با آواز آقای رویگری کار کردیم ولی در قید و بند آن نبودم که منتشر کنم، بعد تصمیم گرفتم کارهایی دیگری بکنم اما هزینههایش خیلی بالاست. اگر هم سرمایهگذاری کنم بلافاصله سر از گوشی درمیآورد و بهصورت غیرمجاز پخش میشود و تمام سرمایه از دست میرود. این است که آدم از چنین کارهایی پشیمان میشود.
تک آهنگ چطور؟
تک آهنگ شاخصی منتشر نکردهام که بخواهم نام ببرم، همهاش نوشتهشده اما به همان دلایلی که در مورد هزینه و پخش غیرمجاز و از دست رفتن سرمایه اشاره کردم اجرانشده است. از توانم خارج است و حتی انتشار بهصورت تک آهنگ خیلی سرمایه میخواهد. من الان اگر بخواهم یکی از نوشتههایم را اجرا کنم باید حتماً آلبوم یکساعته شود، بعد کجا میتوانم تکثیر کنم؟ حق استودیو صدابردار و بعد هم کمپانی یا موسسهای که بخواهد این را تکثیر کند خیلی زیاد است.
خانه شاطر رمضان هم رفتهاید؟
متأسفانه نه چون فرصتی نداشتم اما خانۀ شاطر خدابیامرز و آبگوشتش خیلی معروف بود. چنین محفلهایی به موسیقی کمک میکند البته به شرطی که فقط دورهم جمع شدن و ساز زدن و رفتن نباشد بلکه در حد یک کلاس باشد. خوب است که جهت داده نشود و اساتیدی که آنجا میروند جوانها را با آغوش باز بپذیرند تا باعث رشدشان شوند و کمک کنند راه را اشتباه نروند. خیلی از آهنگهایی که به گوش میرسد نشان میدهد این جوانان عزیز سبکها نمیشناسند و باید به آنها کمک شود.
از دیدگاه شما مهمترین مشکلات در موسیقی سنتی ما چیست؟
مشکلات برای همه موسیقی ما یکجور است و یکی از آنها حمایت نشدن است مثلاً من الان سه ماه است در قرنطینه هستم و یک نفر سراغم را نگرفته که چه میکنید؟ خدا را شکر نیازی ندارم اما حداقل برای دلجویی هم که شده میتوانند زنگ بزنند و بگویند زندهای یا نه؟
نشان ندادنِ ساز و بها ندادن به موسیقی در رسانهها هم بد است. مسائل مالی هم که وجود دارد. یکی مثل من که معلم هنرستان بودم و از سال ۱۳۸۴ بازنشسته شدم، حقوقم همان آبباریکۀ معروف است اما خیلی از شاگردهای خودم فوقلیسانس گرفتهاند و عاطل و باطل و بیکار هستند. الان هم که درگیر کرونا هستند و درآمدی ندارند. خیلیهایشان بیمه نمیشوند و عمرشان را در راه موسیقی گذاشتهاند. یک نفر که بخواهد نوازنده حسابی شود حداقل باید ۱۵ سال زحمتکشیده باشد تا به آن درجه برسد حالا آنها میآیند، به آن درجه هم میرسند بعد هیچ حمایتی نمیشود، این دلسردکننده است.
توصیه شما به علاقهمندان موسیقی سنتی چیست؟
اصول را باید رعایت کنند، هر کاری که میکنند باید مستند باشد یعنی هر کتابی را که بهعنوان آموزش قبول میکنند باید همان خط را پیش بگیرند. بعضی وقتها برخی هنرجوها اشتباه میکنند و یک سال نزد یک نفر و سال بعد نزد استاد دیگری میروند و مدام استاد عوض میکنند که اگر این کار را بکنند هیچوقت به نتیجه نمیرسند و نوازندگیشان بهدردبخور نمیشود، بعد به سبک هم مسلط نمیشوند که بالاخره کدام سبک را پیش بگیرند. باید یک خط را پیش بگیرند و زیر نظر یک استاد ادامه دهند تا مادامیکه آن استاد پیشنهاد دیگری به آنها بدهد و بگوید درس تو پیش من تمامشده و هر کاری میخواهی بکن. اول باید یک نفر را پیدا کنند که خوب تجربه و سواد داشته باشد و نسبت به آن کسی که میخواهد به او آموزش دهد خوب شناخت پیدا کنند، بعد که آموزش دیدند باید سبک انتخاب کنند. الان کتابهایی وجود دارد که از سال ۱۲۹۰ تدریس میشود و تا الان چیزی جایگزین آنها نشده، یعنی نتوانستند چیزی بالاتر از آن بیاورند و بهتر است از این کتابها استفاده کنند چون زیر نظر هشت استاد مطرح تار نوشتهشده و جواب داده است. تمام نوازندگان امروز با همین کتابها جلو رفتند. نکتۀ دیگر این است که به این فکر نکنند که موسیقی برایشان درآمدزایی داشته باشد و بههیچعنوان با این دید به موسیقی نگاه نکنند بلکه بهعنوان هنر و فرهنگ به آن توجه کنند و اگر به هدف درآمد میآیند من توصیه میکنم اصلاً نیایند.
چه سنی برای آغاز فراگیری موسیقی مناسب است؟
شروع موسیقی از ۵ سالگی عالی است اما در مورد ساز تار و سهتار بهتر است که از ۱۲ سالگی شروع کنند؛ مگر اینکه افرادی باشند که استعداد ذاتی داشته باشند و تمرین، آنها را خسته نکند. من الان شاگرد ۹ سالۀ دختر و پسر در ساز تار و سه تار دارم و واقعاً جزو افرادی هستند که شیفتۀ این سازها شدهاند. این نکته خیلی مهم است که به کودک تلقین و پیشنهاد نشود تو حتماً باید به فلان ساز روی بیاوری. اینطور روی آوردن به موسیقی فایده ندارد بلکه خود بچه باید ساز را انتخاب کند. تار و سهتار تمرینات سنگین و خستهکنندهای دارد و فرد باید با آن کنار بیاید. وقتی پشت سنتور یا ارگ و پیانو مینشینند میتوانند صدایی از آن دربیاورند اما از تار و سهتار تا ماهها نمیتوانند چنین صدایی را دربیاورند چون باید مضرابهایش درست شود و بعد بیایند سراغ دست چپش را درست کنند. الان هم وقتی بخواهند باهم مقایسه کنند سنتور بیشتر طرفدار دارد تا تار و سهتار، چون راحتتر است.
علاقۀ جوانهای امروزی را به موسیقی سنتی چطور میبینید؟
خوب است، مخصوصاً استقبال خانمها برای تار و سهتار خیلی خوب شده است. آن زمانی که ما کار میکردیم خانمها را از موسیقی ایرانی مخصوصاً تار و سهتار میترساندند و میگفتند تار ساز مردانه است و به درد شما نمیخورد، ولی الان نوازندگان خانمی داریم که درجهیک هستند و نوازندگی آنها حرف ندارد. اوایل همه به سهتار هجوم آورده و فکر میکردند از عهدۀ تار برنمیآیند. آنها از تار میترسیدند چون فکر میکردند مردانه است و ما در زمان خودمان اصلاً خانمی ندیدیم که ساز بزند. همدورهایهای من نزد استاد ظریف که دو نفر خانم بودند موفق نشدند و بهاصطلاح شوخیاش گرفته بودند و نتوانستند ادامه دهند اما بعد از انقلاب خانمها به تار روی آوردند. الان هم جوانها چیزهایی که میشنوند مثل زمان ما روی آنها تأثیر میگذارد. اما اگر هر روز تمرین داشته باشند، گذشت داشته باشند و از وقت غذا و خواب بزنند و تمرین روزانهشان را انجام دهند حتماً موفق میشوند.
ساز تخصصی شما تار است، چرا تار را انتخاب کردید؟
من ۱۵ سال تار زدم و بعد سهتار را شروع کردم. صدای تار مرا مشتاق خودش کرد، صدای تار را در برنامۀ گلها میشنیدم که آن زمان مرتب اجرا میشد. اولین بار تار استاد شهناز روی من تأثیر گذاشت؛ البته همۀ سازها را دوست داشتم و الان هم خیلی گوش میکنم هم قدیم و هم جدید، ولی هیچکدام مثل تار استاد شهناز روی من تأثیر نگذاشت.
ساز تار بهعنوان میراث آذربایجان در یونسکو ثبت جهانی شد درحالیکه متعلق به ایران است. نظرتان چیست؟
متولی درستوحسابی نداریم که به این مسائل بپردازد. مسائل بینالمللی علاوه بر سیاست در فرهنگمان هم وجود دارد، ترکها مولوی را هم از آن خودشان میدانند و کشورهای عربی ازجمله مصر خیلی از گوشههای ما را به اسم خودشان ثبت کرده است. ساز تار در ایران ریشه دارد ولی به نام آذربایجان ثبت میشود و این مسائل یک نفر را میخواهد که از آنها حمایت و پشتیبانی و دفاع کند.
از نگاه شما هنر چه تعریفی دارد؟
هنر یک ودیعۀ الهی و یک موهبت در وجود هر انسانی است و برخی از این هنر عاری هستند. انتخاب سازی که به آدم محول میشود، بهطور غیرمستقیم و بدون اینکه خودش بداند موهبتی از طرف خدا است.
و هنرمند چه کسی است؟
هنرمند باید در همۀ زمینهها امانتدار باشد و اگر سازی میزند یا آهنگسازی میکند باید تمام خصایص انسانی را داشته باشد.
و هنوز هم تارنوازانِ سرزمین مادری با بهرهگیری از شهناز و شریف و لطفی و ظریف، علیزاده و ساکت و سیاره و نسلهایی که پسازآن آمدهاند بر تارها زخمهها میزنند و عشقها مینوازند. بهراستیکه تنها صداست که میماند...
انتهای پیام
منبع : خبرگزاری ایسنا
تردد در راه های مازندران روان است
برنامههای هشتاد و هفتمین سالگرد شهادت آیتالله مدرس تشریح شد
مقرّ «کنفدراسیون کبدی آسیا» در ایران افتتاح میشود
زیرگذر حرم مطهر رضوی تبدیل به رواقهای موضوعی میشود
املش لرزید
وزیر میراث فرهنگی: سهم پایین ایران از گردشگری؛ فقط ۴۰ درصد آثار باستانی ثبت شده است
قدرت جبهه مقاومت سبب شکست صهیونیستها و آتش بس در لبنان شد
صادرات نفت و میعانات گازی تداوم می یابد/ توان بارگیری روزانه ۲۰۰ هزار بشکه نفت در شمال
اعتکاف کانون تربیت نسل جهادی و احیا کننده مساجد است
اختلاف مسوولان رژیم صهیونیستی با آمریکا سبب آتش بس در لبنان شد
صادرات نفت و میعانات گازی تداوم می یابد؛ توان بارگیری روزانه ۲۰۰ هزار بشکه نفت در شمال
تبدیل ایران به هاب انرژی؛ سوآپ نفتی احیا می شود
تکلیف «هاشمی» به مدیران حوزه کشاورزی برای تدوین برنامه ۶ ماهه
دستگیری یک عضو شورای شهر گلستان؛ ۲کارمند شهرداری و ۲ دلال هم بازداشت شدند
تصویب منطقه گردشگری سبب جهش در کلاردشت می شود
ارسال کمکهای مردمی توسط آستان قدس رضوی به مردم مظلوم لبنان
واژگونی اتوبوس در محور تیران - نجف آباد ۲۵ مصدوم و ۲ کشته داشت
مشهد پایگاه اصلی گردشگری زیارت در جهان تشیع است
برگزاری مسابقات قویترین مردان ایران ۹ و ۱۰ آذر در اراک
استاندار جدید کرمانشاه را بیشتر بشناسیم
تشکیل بسیج مستضعفان منشأ یک تحول عظیم در جهان است
کمک ۱۵۲ میلیارد ریالی مازندرانیها به مردم غزه و لبنان
۱۳ واحد معدنی راکد در استان بوشهر فعال سازی شدند
افزایش ۱۰۳ درصدی عملیات کانتینری و ۵۶ درصدی صادرات از بندر شهید باهنر
۶۰ شکارچی متخلف با ۲۹ قطعه پرنده شکارشده دستگیر شدند
آذربایجان غربی در ردیف پنج استان پیشتاز کشور در سرشماری کشاورزی است
مهم ترین تهدید از دست رفتن نیروهای انسانی متخصص است
معاون اول دستگاه قضا: وجود دادگاههای برخط جهت تسریع در روند رسیدگی پروندهها ضروری است
نداشتن شاخصه پیروزی بدترین راهبرد دشمن است
صدور ۶۱۱ اخطاریه زیست محیطی برای واحدهای صنعتی مرکزی