میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: فعالیتشان از حدود ۴ سال پیش در یکی از هیئتهای شرق تهران شروع شد. قبل از اینکه سر و کله کرونا پیدا شود هر دوشنبه غذای گرم میپختند و بین نیازمندان پخش میکردند، اسم این دوشنبهها را گذاشته بودند"دوشنبههای امام حسنی".
حمید حقیقی فرد ۳۵ سال دارد و یکی از بچههای همین هیئت است. او از فعالیت بچهها بعد از فراگیری ویروس کرونا میگوید: «وقتی کرونا شروع شد تصمیم گرفتیم تغییراتی در روند توزیع غذا داشته باشیم. از اول ماه رمضان تا آخر ماه هر روز پخت غذا داشتیم. هر روز حدود ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ پرس غذا.... وقتی ماه رمضان تمام شد قرار گذاشتیم تا دو بار در هفته پخت غذای گرم داشته باشیم؛ دوشنبهها و پنجشنبهها. به صورت ماهیانه هم ارزاق بستهبندی میکنیم و لباس جمعآوری میکنیم و بین نیازمندان توزیع میکنیم.»
بین بچههای هیئت از سن ۱۶، ۱۷ سال هست تا ۳۲، ۳۳ سال که همه در این چند ماهی که کرونا بین مردم جاخوش کرده، پای کار ایستادند تا گوشه ای از درد مردم نیازمند کم کنند. از همان ابتدای شیوع ویروس کرونا هم روزانه ۱۰۰۰ بطری آبمیوه طبیعی بین بیمارستانهای جنوب شهر پخش میکردند؛ بیمارستانهایی که مردم ضعیفتر بستری بودند.
حقیقی فرد از نحوه شناسایی افراد نیازمند میگوید: «در این چند سالی که توزیع غذای گرم داشتیم، خیلی از خانوادههای نیازمند را شناسایی کردیم که حتی شناسنامه هم برایشان تهیه شده و به عنوان افراد ثابت هستند. بعضی از خانوادهها از طریق موسسههای خیریه و گروههای جهادی معرفی میشوند و بعضیها را هم تیم شناسایی پیدا میکنند.»
بچههای هیئت پخش غذای گرم و بستههای ارزاق را علاوه بر اینکه بین محلههای هرندی، خاک سفید و میدان خراسان، انجام میدهند، در حومه تهران هم پخش میکنند؛ در محلههایی مثل بومهن، رودهن، قرچک ورامین، کوره آجرپزیهای خارج تهران و بخشهایی از شهر کرج.
تیم پخش از لحاظ روحی آسیب میبینند
حقیقی فرد از سختی کار تیمهای پخش میگوید: «دوستانی که در تیمهای پخش هستند و به طور مستقیم با خانوادهها در ارتباطند، از لحاظ روحی خیلی آسیب میبینند؛ چون آنها درد این خانوادهها را با چشم میبینند، چیزهایی که امکان تصویربرداری از آن به دلیل حفظ آبروی خانوادهها و نشکستن عزت نفسشان وجود ندارد، مثلاً یکی از دوستان پخش، صحنه غم انگیزی را از خانمی که دو فرزند دارد در جریان توزیع غذای گرم همین دوشنبه گذشته تعریف کرد «وقتی غذاها را به دست این خانم دادیم از شدت خوشحالی جلوی روی ما روی زمین نشست و رو به قبله سجده شکر به جای آورد.»
خانوادههایی که جز خانوار ثابت ما در لیست پخش غذای گرم هستند، هر هفته چشم انتظار هستند. این را به قطع میتوانم بگویم که فقط در وعدههایی که ما این غذاها را به خانهشان میرسانیم، طعم گوشت و مرغ را میچشند.»
اول همسایه بعد خودت
یک ماهی میشود که طرح جدیدی از طرف این بچههای پای کار به راه افتاده که به پویش مردمی «همسایه» نام گرفته و در فضای مجازی تبلیغات آن دیده میشود. آنقدر موج مثبت این تیم خوب بود که چند هیئت دیگر هم به آنها ملحق شدند و به پویش «همسایه» پیوستند.
این پویش با هشتگ «اول همسایه بعد خودت» سعی دارد تا با جمعآوری کمک مردمی، مرهمی برای خانوادههای نیازمند در روزهای سرد زمستان باشد؛ روزهایی که سرمای هوا مشکلات خانوادههای نیازمند را از قبل بیشتر میکند.
با وجود اینکه این پویش تازه شروع شده، اما بچههای هیئت با حمایتی که از طرف مردم دیدهاند، ایمان دارند که این طرح هم با استقبال خوبی روبرو میشود و میتواند دل تعداد زیادی از بچهها و خانوادههای مستمند را شاد کند.
در این دو هفتهای هم که تعطیلی داریم، تصمیم گرفتند هر ۱۴ روز را پخت غذا داشته باشند.
حالا دیگر کار هیئت فقط محدود به دوشنبهها نیست. با شروع این پویش در فضای مجازی، دغدغه آنها که کمک به نیازمندان بود، در هر روز و هر ساعت شده، روز و شب و نصفه شب هم ندارد.
منبع : خبرگزاری مهر
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
بازندگان کنکور!
جایی برای درمان درد دیدن!/ چشمها؛ قدردان دستهای روشناییبخش
چگونه دختران دهههشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟
جهانشهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است
فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم میزنیم!
«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!
«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقهای با مهاجران
عروسی که صبح ازدواجش دوید/ میگفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!
عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا
غنیسازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان با آژانس بینالمللی انرژی تعامل داریم
چرا راه آهن رشت - آستارا کلیدیترین پروژه ریلی کشور است؟