میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، حامد عسکری در صفحه شخصی اینستاگرام خود نوشت: سه و نیم شب است. خیلی شب. توی اتاقی سرد در گوشهای از کابل زخمی و زیبا دراز کشیدهام، دندانم تیر میکشد، باطری گوشی رو به اتمام است، برق نیست، اینجا برق نمیرود فقط گاهگاهی میآید، از دور دست صدای لاییدن غمگین سگها میآید، چند ساعت دیگر خروسها که بخوانند، خیل دوچرخه سوارهای کابل میزنند بیرون…زنهای کابلی نمیتوانند قرصی نان و مشتی بادام بقچه کنند و خندیدنا به مردشان بگویند: مراقب خودت باش…این جمله اینجا هیچ کارکردی ندارد.
تو از امروز دیگر رئیس جمهور ایالات متحده نیستی. دیگر دوربینها تحویلت نمیگیرند، دیگر بیلت گِلی ور نمیدارد…الان آن ور دنیا جایی بسیار دورتراز کابل و تهران و دمشق و بیروت و بغداد روز است. احتمالاً بیدار شدی، قهوهات را نوشیدهای، صبحانهای مفصل خوردهای و رفتی توی زمین گلف، همین روزها باید از اتاق بیضی خداحافظی کنی…خیلی دلم میخواهم بدانم از این به بعد آن دقایق قبل از خواب، آن یکی دو ثانیهای که کلهات از پایین میرود توی تیشرت و از یقه بیرون میآید، آن ثانیههایی که چشم بستی زیر دوش که چشمت کف نرود به خونهایی که ریختی و خانوادههایی که بی مرد و مدد کردی فکر میکنی یا نه؟ تو دیگر مسترپرزیدنت نیستی، تو دیگر هیچ چیز نیستی! کابل بیبرق و آب و امنیت، تهران بی حاج قاسم و دارو و هستهای… بغداد بی ابومهدی و آسایش و بیروت بیگندم…پای همهاش امضای توست، چند هزار پدر دیگر بهخانه برنگشت؟ سعید میگفت ما توی افغانستان نظامی بازنشسته نداریم، همه کشته میشوند، چند دختر با سری شکوفهزده از گلدان پلیوری یقهاسکی مثل اناری از خورجین افتاد و دانه دانه شد… چند پدر پیامک داد: جان پدر کجاستی؟ چند پیامک و تماس بی پاسخ ماند…دستهایت را بوکن! این بوی خون و باروت و خاک است!، دیگر نه الکل بوی دستهایت را میبرد نه گرانترین عطرهای شرکت دخترت… آقای ترامپ من برای کسانی که انسان را رعایت نمیکنند آرزوی طول عمر میکنم، آرزو میکنم اینقدر عمر کنند و اینقدر مهربانی ببینند که از عذاب وجدان دنبال سنگ باشند که دندانهای خودشان را خرد کنند و پیدا نکنند، از بس همه گل دستشان میدهند. امشب به دختری ایرانی فکر میکنم که نتوانست به ایران برگردد و پدرش دق کرد… به داروهایی که نگذاشتی بیایند و اینجا مادری آب شد جگرش، به زینب و فاطمه سلیمانی که تو پدرشان را کشتی… پدرمان را…به همه لبخندهای به جامانده از هواپیمای اوکراین… به صاحبان دمپاییهای قرمز کف میدان آزادی کرمان در تشییع حاجی… زنده بمان آقای ترامپ!!زنده بمان جهان خیلی با تو کار دارد...
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!