میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مرضیه کیان: رضا گیلاسی در یک خانواده پر جمعیت ۱۱ نفره زندگی میکرد. ۵ تا پسر، ۴ تا خواهر و پدر و مادر. هر سال، ۳ ماه تابستان را در مغازه مکانیکی دایی اش که مخصوص تعمیر جیپ و تراکتور بود شاگردی میکرد تا بتواند آخر شهریور کت و شلوار و نوشت افزار مدرسه را تهیه کند.
آقا رضا که از همان بچگی عاشق درست کردن هواپیما و هلیکوپتر با چوب و تخته بود و هیچکدام از وسایل خانه از دستش در امان نبود، بعد از اینکه از سیستم تراکتور و جیپ هم سر در آورد، در اوقات فراغتش مشغول درست کردن رؤیای کودکی اش شد؛ خلق چیزهای جدید!
رضا گیلاسی کارشناسی علوم اجتماعی دارد و کارمند اداره مخابرات بوده که الان بازنشسته شده. او از سال ۶۵ بعد از اینکه دوران سربازی را تمام کرد، دنیایی از تجربه شد در مکانیکی ماشینهای شاسی بلند! و همان موقعها بود که در وقتهای آزادش، اولین کاردستی متفاوتش را درست کرد.
بعد از سربازی، یک فولکس واگن قورباغهای از تبریز خرید که آن وقتها قیمتش ۱۲,۰۰۰ تومان بود و شروع کرد به زیر و رو کردن آن! خودش می خندد و میگوید: «الان ۱۲,۰۰۰ تومان نه پول آینه میشود! نه دستگیره در! حتی پیچ چرخ هم را نمیشود با آن خرید!»
او با همان لهجه شیرین کردی و با خنده تعریف میکند: «هر بلایی که قرار بود سر ماشینها بی ارم، تو کارگاه شخصی ام در منزلمان انجام میدادم، که چند سال پیش خانمم من را از خانه بیرون کرد و گفت خیلی سرو صدا میکنم، الان هم که کارگاهم دورتر از خانه است، هر شب گله میکند که چرا شبها دیر میام خونه… خانمه دیگه!»
گیلاسی این ماشینها را به سفارش کسی درست نمیکند. او هر یکی دو سال، یک ماشین برای خودش میسازد و بعد از اینکه حسابی در پیست و آفرودها از آن استفاده میکند و خسته میشود، به محض اینکه طرح جدید به ذهنش میرسد تصمیم میگیرد آن را بفروشد و هزینه آن را برای ماشین بعدی خرج کند.
آقا رضا میگوید: «با چنگ و دندان چیزی را که علاقه داشته باشم می سازم، حتی اگر شده از لقمه زن و بچه ام بزنم! ۶۰ سال سن دارم و تنها آرزوم این است که چیزایی را که دوست دارم، بسازم.»
درست است که گیلاسی برای ساخت این ماشینها از کسی سفارش نمیگیرد و برای کسی ماشین درست نمیکند، اما چون هیچ چشمداشتی ندارد و با عشق و علاقه این کار را انجام میدهد، تمام عکسها و اطلاعاتش را در اختیار علاقمندان این حرفه قرار میدهد و هر سوالی که داشته باشند، مو به مو و بدون دریافت حتی یک ریال پاسخ میدهد تا شکستهایی را که او در این سالها تجربه کرده، آنها دوباره تکرار نکنند.
وقتی صحبت از سند خودروها و بحثهای قانونی آن میشود، میگوید: «اولا تا زمانی که این خودروها در خیابان و شهر نیاید، هیچ مشکلی از لحاظ قانونی ندارد و برای پیست و آفرود کسی کاری به کار این ماشینها ندارد، دوماً من از موتور همان خودرو استفاده میکنم! پس سند با شماره موتور اختلاف ندارد. در سند خودروهایی مثل جیپ هم نه تعداد در خودرو و نه طول و عرض هیچکدام نوشته نشده! پس هر بلایی که میخواهم میتوانم سرش دربیاورم.»
رضا گیلاسی خوش روحیه است اما نه به این معنا که اشتباهات و سختیها را نبیند. او از بها ندادن مدیران دولتی به مبتکران و مخترعان گله دارد و میگوید: «اگر این خودروهای تغییریافته حمایت شوند، میتواند در طرحهای وزارت دفاع، کاربردی باشد اما متأسفانه مسولان فقط اولش ذوق میکنند و تبریک میگویند ولی بعداً هیچ پیگیری در کار نیست. حداقل درباره کارهای من که این طور بوده است.»
گیلاسی آنقدر به کارش عشق و علاقه دارد که هر سختی را به جان می خرد تا هر تغییر و تحولی را که در سر دارد به مرحله عمل برساند. او باورش این است که خلق کردن جز لاینفک انسان است و از این ویژگی انسانی لذت میبرد و آن را زندگی میکند
منبع : خبرگزاری مهر
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
بازندگان کنکور!
جایی برای درمان درد دیدن!/ چشمها؛ قدردان دستهای روشناییبخش
چگونه دختران دهههشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟
جهانشهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است
فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم میزنیم!
«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!
«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقهای با مهاجران
عروسی که صبح ازدواجش دوید/ میگفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!
عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا
غنیسازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان با آژانس بینالمللی انرژی تعامل داریم
چرا راه آهن رشت - آستارا کلیدیترین پروژه ریلی کشور است؟