میرنیوز

جایی برای آموزش کودکان در کوره های آجرپزی

جایی برای آموزش کودکان در کوره های آجرپزی 2022-01-07T12:43:28+03:30

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – محدث تک فلاح: کوره‌پزخانه یا همان کوره‌های آجرپزی به خاطر داشتن کوره‌های بزرگ و نیاز به فضای وسیع در خارج از محیط شهری واقع می‌شوند. اغلب کارگرهای این کارگاه‌ها از قشر کم برخوردار و یا بی بضاعت هستند و به دلیل دوری از محیط شهر و نداشتن فرهنگ مناسب، کودکان‌شان را از تحصیل در مدارس منع می‌کنند و یا اگر تمایل به تحصیل‌شان را هم داشته باشند، مدرسه‌ای در نزدیکی آن‌جا نیست و یا بدتر آنکه بخشی از این کارگرها از مهاجران غیرقانونی افغانستانی هستند که اجازه تحصیل در مدارس ایران به آن‌ها داده نمی‌شود. آن‌ها در این محیط سخت بزرگ می‌شوند و محکوم به کارکردن در این کارگاه‌ها. خانواده‌ها به دلیل درآمد کم، از بچه‌ها هم به عنوان نیروی کارگر استفاده می‌کنند. همه این شرایط دلیل محرومیت بیشتر این کودکان از تحصیل و بازی‌های مناسب سن خود می‌باشد.

گروه حنیفا با مدیریت خانم دانه کار مدتی است در محله‌ها و شهرهای مختلف با خدمت‌رسانی به این کودکان، کار خود را آغاز کرده است. امروز به کوره آجرپزی قیامدشت تهران رفتم. از اتوبان بعثت که وارد اتوبان امام رضا شدم دود و غبار بدی همه جا را گرفته بود. کم‌کم بوی زباله‌های سوخته داخل خودرو آمد و این پیغام را به من داد که این دودها برای چیست! از موقعیتی (آدرس) که از خانم دانه‌کار گرفته بودم با گوشی، مستقیم رفتم به محل خانه حنیفا. ولی اگر گوشی و موقعیت‌یاب نبود با خیابان‌ها و کوچه‌هایی که اسم نداشتند، آدرس سخت پیدا می‌شد. به جاده خاکی که رسیدم باید دنبال کوره چهارم می‌گشتم. کنارم تپه‌های زباله که روی هم ریخته شده و گوسفندانی که از این زباله‌ها تغذیه می‌کنند و رد می‌شوند. اولین درب بعد از کوره چهارم. این‌جا خانه حنیفا! خانه بازی و آموزش، ویژه‌ی کودکان!

زنگ کلاس‌های کانکسی به صدا درآمد

از درب که وارد شدم با حدود هفتاد هشتاد کودک با سنین مختلف مواجه شدم. سر و صدای زیاد و همهمه فراوان. یکی داشت یک سمت حیاطِ سه‌گوش اینجا نامِ روی دفاتر بچه‌ها را می‌خواند و دفترها را تحویل‌شان می‌داد. دو زاویه از حیاط را دو کانکس پر کرده بود (کانکس‌هایی که با کمک‌های کوچک هر کدام از مردم مهربان‌مان تهیه شده) و یک زاویه هم که مدخل اصلی وجود داشت.

سه دیوار نقاشی شده جلوی چشمانم است. دو الاکلنگ با کلی صندلی دسته‌دار که قرار بود بچه‌ها بعد از گرفتن کتاب و دفترهاشان کلاس به کلاس شوند و روی آن‌ها بنشینند و آموزش آغاز شود. طولی نمی‌کشد که بچه‌های کلاس اول (که بیشترین تعداد از بچه‌های این جمع بودند) رو به روی بزرگترین دیوار، کلاس را شروع کردند. تخته سفیدی پنجاه در هفتاد سانتی متر را روی یک تکیه‌گاه می‌بینند و حرف‌های معلم را به خوبی گوش می‌دهند. اگر این‌ها در مدرسه می‌نشستند، آیا این‌قدر ساکت به درس گوش می‌دادند؟ بعید می‌دانم! پنج نفر دانش آموز کلاس دومی همراه آموزگارشان داشتند دنبال جایی می‌گشتند که آفتاب باشد و کار خود را شروع کنند.

جایی برای آموزش کودکان در کوره های آجرپزی

هوا سرد است. نه آن‌قدری که سرمایش بخار تنفس را نشان دهد، در حدی که دستانم اگر در جیب پالتوی گرمم نباشد یخ می‌زند که زده، یخ زدن دستم به خاطر این نیست که مداد دستم گرفته باشم و مشغول نوشتن باشم (من در حال عکاسی و ضبط صدا هستم!) و نه به خاطر این‌که دفتر و کتابم را ورق می‌زنم. من چند لایه لباس پوشیدم و جوراب و کفش گرم. پوشش من با این روسری و چادر کاملاً مرا گرم نگه داشته است در این هوا. اما بچه‌ای که تی‌شرت و یک لایه شلوار به تن دارد و جوراب ندارد چه؟ بچه‌ای که کلاهی بر سر ندارد! اغلب بچه‌های این‌جا همین شرایط را دارند. لباس‌های کم در حالی که دست و صورت‌شان یخ زده است. گونه‌های قرمز کاملاً گویای این موضوع است. تازه! به گفته خانم دانه‌کار این روزها اوضاع‌شان بهتر شده و بعضی از بچه‌ها جوراب و لباس بهتری دارند. از روزهای اول که حرف می‌زد، از وضعیت خوراک و پوشاک و بهداشت بچه‌ها، سوزِ سرما را حس می‌کردی، انگار تنت از گرسنگی فرهنگی این جماعت می‌لرزید.

بچه‌های کلاس سوم و چهارم در یک کانکس بودند و کلاس‌های پنجم تا هفتم (بزرگ‌تر از پایه هفتم در بین بچه‌ها نداشتند) در کانکس دیگر. چون درس آن‌ها جدی‌تر بود. نیاز به سکوت و تمرکز بیشتری داشتند. هیس! کلاس‌ها آغاز شد.

دردسرهای کمک در مناطق خاص

خانم دانه‌کار می‌گوید: در ابتدای کار در محله‌های شمس‌آباد و دولت‌خواه تهران مشغول شدیم. ۶-۷ سال پیش. البته کارمان را از کرمانشاه شروع کردیم و بعد به تهران آمدیم. اکنون در گلستان و اصفهان هم هستیم و هر دو هفته یک‌بار به همه این جاها سرمی‌زنیم. در دوران سیل آق‌قلا بود که به گلستان رفتیم و کارآفرینی و اشتغال‌زایی را آغاز کردیم. تصورمان این بود که شاید این شغل برای‌شان مرهمی باشد روی زخم‌ها. اصلاً کار ما در ابتدا با هدف کمک‌های آموزشی شروع شد.

این روزها در محله‌های تهران خیّر زیاد داریم اما یک مشکل مهم هست. اینکه اغلب خیّرین سبد ارزاق می‌آورند و وقتی از آن‌ها می‌خواهیم که کالاهای مورد نیاز ما را از قبل بپرسند و نیازهای آموزشی را تأمین کنند برخورد منفی دارند. در یکی از همین محله‌ها تحقیق کردیم که شرایط خانواده‌ها را بسنجیم. متأسفانه با چیزی مواجه شدیم که توقعش را نداشتیم! فهمیدیم اغلب ساکنین در اینجا نیازمند نیستند، بلکه فرهنگ دست‌درازی برایشان جا افتاده است. همین آدم‌ها اغلب در شهر دیگری خانه‌ای با امکانات خوب دارند اما اینجا یک اتاق با امکانات کم اجاره می‌کنند تا مردم خیر به آن‌ها کمک کنند و همین راه، مسیر درآمد زندگی‌شان را ساخته است. این خانواده‌ها برای فرستادن بچه‌ها به خانه حنیفا مقاومت می‌کردند و توقع کمک مالی و سبد ارزاق داشتند. اگر این هفته بخاری برایشان می‌خریدیم، هفته بعد که به منزل‌شان می‌رفتیم می‌دیدیم بخاری نیست. حتی در یکی از موارد برای دختر دم بختش هم‌زمان از چند خیر، کمک برای جهیزیه خواسته بود که در آخر برایش به اندازه سه خاور جهیزیه جمع شده بود. در این اوضاع اگر به خانواده‌ها کمک نمی‌کردیم، بچه را از حضور در خانهِ حنیفا منع می‌کردند. این موضوع را که فهمیدیم در کمک‌های خیرین کمی مدیریت را جدی‌تر کردیم. از خیرین خواهش کردیم که سبد ارزاق و کمک‌های‌شان را به نوعی دیگر به دست ما برسانند، اما… فکر می‌کنید عکس العمل ساکنین در این عملکرد چه بود؟ از نرسیدن ارزاق در حدی ناراحت بودند که امنیت را از ما گرفتند. وسایل بچه‌ها را در نبود ما از خانه حنیفا می‌دزدیدند و یا ایجاد مزاحمت برای همکاران‌مان می‌کردند. آخر کار، با حسی بسیار بد مجبور شدیم محل را ترک کنیم و دل‌مان را پیش بچه‌های معصوم آن‌جا، به امانت گذاشتیم. مدت زیادی را در تهران کار نکردیم. حال‌مان خوب نبود و از دیدن این شرایط آرام نبودیم و دل‌مان بی‌قرار بود. با هر زوری که بود گشتیم تا این‌جا را پیدا کردیم. الان دو سال است که در کوره‌های آجرپزی قیامدشت ورامین مستقریم.

جایی برای آموزش کودکان در کوره های آجرپزی

رابطه‌ای فراتر از شاگرد و معلم

وسط گفت‌وگو با خانم دانه‌کار یکی از کلاس سومی‌ها می‌آمد و می‌رفت و شیطنت می‌کرد. متوجه نشده بود من خبرنگارم. دوست داشت بازی کند و از کلاس بیرون بزند. صدایش کردم.

-اسمت چیه؟

+علی اصغر

-کلاس سومی؟

+بله

-مدرسه می‌ری؟

+بله

-پس این‌جا چرا میای؟

+این‌جا خیلی خوبه. از مدرسه بهتره. هم بازی می‌کنیم و هم درس می‌خونیم. این‌جا رو خیلی دوست دارم.

-علی اصغر چرا الان سر کلاس نمی‌ری؟ کلاس تموم می‌شه‌ها.

+چون دلم برا خاله‌ها تنگ شده بود. دو هفته نبودند. (تیم خانه حنیفا دو هفته گذشته را در کرمانشاه بود)

یکی از خاله‌ها اشک در چشمانش جمع شد. علی اصغر را بغل کرد و به سمت کلاسش برد.

علی اصغر یکی از ایرانی‌های این‌جاست. از بچه‌های خانه حنیفا حدود ۹۰ درصد ایرانی نیستند. ایرانی‌ها امکان ثبت نام در مدرسه را دارند و بیشترشان هم به مدرسه می‌روند. اما از افغانستانی‌ها تنها چند نفر در سال‌های گذشته اجازه امتحان دادن داشتند و مدرک مدرسه‌های ایران را هم گرفتند و باقی فقط در خانه حنیفا سواد این آموزش‌ها را دریافت می‌کنند و مدرکی از این سواد ندارند.

خانم ملکی از قدیمی‌های گروه و معلم زبان‌شان در کنار بچه‌ها بازی می‌کند و برایشان به زبان انگلیسی شعر می‌خواند. یکی از جذاب‌ترین و پربازده‌ترین کارها در این‌جا، کلاس بازیِ زبان است که ملکی معلم آن است. او می‌گفت اولین باری که بین این بچه‌ها آمدیم و شعر زبان خواندیم و موسیقی برایشان پخش کردیم، فقط بازی کردیم و رفتیم. هفته بعد که آمدم داشتند همان شعر را از حفظ می‌خواندند. به قدری به وجد آمده بودم که نگو. من هفته گذشته با بچه‌ها تمرین زیادی نکرده بودم. چون بچه‌ها لوح وجودیِ تمییزی دارند، زود یاد می‌گیرند.

جایی برای آموزش کودکان در کوره های آجرپزی

فقط حاج محمود!

بخش زیادی از هزینه‌ها و لوازم مورد نیاز این‌جا توسط خیرین ما تأمین می‌شود اما مشکل ما در چند بخش خلاصه می‌شود. اول این‌که باید هر چند وقت یک‌بار برای خانواده‌ها ارزاق یا پوشاک یا کمک مالی داشته باشیم تا بگذارند بچه باز هم پیش ما بیاید. بماند که متأسفانه فرهنگ بدی در این قشر هست که اگر کاپشن به بچه بدهیم باز هم هفته بعد بچه این‌جا نشسته بدون کاپشن و دارد می‌لرزد. چرا؟ چون کاپشن را خانواده فروخته و تصور این را دارد که اگر بچه پیش ما بلرزد، دل ما می‌سوزد و باز هم به ایشان کمک خواهیم کرد. مشکل دوم این‌که تا به حال مسئولین و ارگان‌های زیادی در حرف! به ما قول و وعده یاری داده‌اند، اما پای هیچ مسئولی به اینجا باز نشده است. تنها کسی که بچه‌ها از نزدیک دیده‌اند حاج محمود کریمی بوده که برنامه تاسوعا و عاشورای گذشته را بین بچه‌های ما بود و چقدر تأثیر خوبی در بین بچه‌ها داشت. سوم این‌که خیلی از شهرستان‌ها برخورد خوبی با ما ندارند. از مسئولین یکی از ارگان‌ها وعده و قول گرفتیم که دوهزار دست لباس را تولید کنیم، آن‌ها همه را از ما می‌خرند. تولید کردیم و از ما نخریدند و هنوز روی دست‌مان مانده است. یا در یکی از شهرها، ده‌یار جلوی کار ما را می‌گیرد و یا مشکلی دیگر اختلافات دین و مذهب است که در یکی از این روستاها که می‌رویم (دین متفاوتی دارند) نگرانند ما اعتقادات خودمان را به بچه‌هایشان تزریق کنیم.

اینجا خانه حنیفاست

ملکی و دانه‌کار هردو مجرد هستند و از این‌که چقدر پدر و مادرهای همراه و مشوقی داشتند می‌گویند: «در این ۶ سال تعداد زیادی از بچه‌ها را تحت پوشش داشتیم و روزهای خوب و بد زیادی، اما ثروت بزرگی که در زندگی‌مان همیشه همراه داشتیم، پدر و مادرهای همراه بودند. اگر آن‌ها نبودند کار ما به سرانجام نمی‌رسید.

دیگر این‌که: «معلم‌های ما چقدر خوب و معجزه‌وار پیدا می‌شوند.» از دبستان پسرانه‌ای که در منطقه پاسداران تهران است گفت که از روزی که آموزش بچه‌ها را تقبل کرده‌اند چقدر خیال ایشان راحت شده است. حالا فهمیدم شخصی که در بدو ورود صدایش را می‌شنیدم که در حال تحویل دادن دفترهای بچه‌ها بود، مدیر همان دبستان است. اما همه این‌ها را گفت و یک خاطره هم گفت. خاطره‌ای که جای تأمل دارد! خاطره که نه! درد دل بود. گفت وقتی به سازمان‌های مرتبط می‌روم برای جذب همکاری و امکانات و کمک می‌خواهم، خیلی بد برخورد می‌شود. نه این‌که برخورد تند باشد ها! نه! این‌که نگاه مخاطب به من این است که من برای جلب ترحم دارم مشکلات را با اغراق تعریف می‌کنم. و این عزت نفس من که هیچ، حس خوب کمک به نیازمند را هم در من و امثال من کور می‌کند. در من بذر ناامیدی می‌کارد.

منبع : خبرگزاری مهر


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار مجازی

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
2023-09-07T17:16:53+03:30
«هر چه داریم از امام حسین(ع) داریم. زندگی‌مان مال امام حسین(ع) است. این کار هم بساط هر سال است، این مغازه پدرمان است که خادم و عاشق امام حسین (ع) بود. ما هم ...

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!
2023-09-04T15:36:59+03:30
فیلتر کردن بسترهای مختلف فضای مجازی در سطح جهان مسئله تازه‌ای نیست؛ از جنوب غرب آسیا که شدت فیلترینگ در آن بیشتر است گرفته تا چند قاره آن طرف‌تر در کشور کانادا.

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!
2023-09-03T13:30:14+03:30
هنگام تماشای اعزام زائران افغانستانی اشک می‌ریختند؛ گویا دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند و انگار بدرقه اربعینی‌ها، به مناسک جاماندگان تبدیل شده باشد، جاماندگ...

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
2023-08-26T10:01:16+03:30
«مشکل زائران افغانستانی ارتباط چندانی به ایران ندارد؛ مربوط به دولت افغانستان است که اربعین برایش در اولویت نیست و متولی دولتی برای زیارت اربعین ندارد، بنابر...

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
2023-08-15T14:21:28+03:30
حبیب‌الله حاجی‌زاده، سال‌ها است بدون اینکه کسی از او بخواهد یا حقوقی دریافت کند از جنگل‌ها مراقبت می‌کند: «ما نه می‌گذاریم آتش به جان جنگل بیفتد، نه می‌گذاری...

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
2023-08-14T13:07:53+03:30
شبکه‌های اجتماعی این روزها چالش‌هایی را رواج می‌دهند که مبنای علمی ندارند، دنبال جذب مخاطب هستند و سعی دارند القا کنند: «شما تنها با شرکت در چالش‌ها، به یک ا...

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!
2023-08-12T13:01:13+03:30
همسایگان زندان «رجایی شهر» بعد از تخلیه از این ندامتگاه، بیش از آنکه از سال‌ها همجواری با آن شکایت کنند، به فکر آینده بودند: «ما از مسئولان پارک و هتل نمی‌خو...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی
2023-08-07T20:23:55+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!
2023-08-07T15:57:38+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر
2023-08-01T14:43:59+03:30
روزنامه «جوان» در گزارشی به ماجرای جر و بحث اخیر نماینده مردم تربت‌جام در مجلس با کاربران توئیتری پرداخت.

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-29T00:24:02+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-26T10:37:22+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»
2023-07-26T09:43:56+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید که نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!
2023-07-23T11:03:54+03:30
«مجید دستانی» از 12سال ماشین‌نویسی در محرم می‌گوید که با رفقایش، خودروها را با خط خوش مزین به نام اباعبدالله(ع) می‌کنند،خودروهایی که تا مدت‌ها مثل بیلبوردهای...

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!
2023-07-20T12:18:55+03:30
روزنامه «همشهری» در گزارشی به تبلیغات اخیر برخی شرکت‌ها برای اعطای وام بدون ضامن پرداخت و ابعاد غیرقانونی بودن آن را شفاف کرد، این گزارش همچنین توضیحاتی دربا...

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 
2023-07-20T11:38:56+03:30
خودرو را پارک کردم و به محل گودبرداری برگشتم و پرسیدم اینجا قبلاً پمپ بنزین نبود؟ جوابشان حافظه تصویری‌ام را تأیید کرد: «پمپ بنزین بود! دیگر نیست؛ حالا قرار ...

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
2023-07-19T13:19:04+03:30
می‌گویند نوشیدن چای داغ در لیوان‌های پلاستیکی احتمال ابتلاء به سرطان را افزایش می‌دهد؛ اعتراضی نیست! فقط ای کاش طعم چای بعد از روضه را عوض نکند. کافی است چای...

بازندگان کنکور!

بازندگان کنکور!
2023-07-16T13:07:00+03:30
روزنامه «جام جم» در گزارشی به تاثیر شرایط جغرافیایی و شکاف طبقات اجتماعی بر قبولی رشته‌های دانشگاهی در دهک‌های مختلف جامعه پرداخته و از دهک‌های ضعیف به عنوان...

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش
2023-07-16T13:06:59+03:30
پیر و جوان ندارد، تقریباً همه باندی به چشم دارند و دستی به در و دیوار! اینجا همه درد چشم دارند؛ درد بینایی! و ضیا با تخصص خود به چشم‌ها نور روشنایی می‌بخشد، ...

چگونه دختران دهه‌هشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟

چگونه دختران دهه‌هشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟
2023-07-16T10:54:01+03:30
روزنامه «همشهری» به سراغ یکی از محله‌های تهران رفت که در آن دختران دهه هشتادی با برگزاری مراسم عروسی از آغاز سنین نوجوانی باعث و بانی امر خیر می‌شوند. ​​​​​​​

جهان‌شهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است

جهان‌شهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است
2023-07-11T14:22:15+03:30
تاجیک، تمام روز لحظه‌ای استراحت نکرده و در مسیر شلوغ «مهمونی ۱۰ کیلومتری» خدمت کرده اما در دل حسرت می‌خورد که کاش تمام شیعیان دنیا می‌توانستند در جشن بزرگ ام...

فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم می‌زنیم!

فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم می‌زنیم!
2023-07-07T14:28:52+03:30
حرف آخر را یکی از خادمان می‌زند: «یادتان نرود؛ قرار است یکی از بزرگ‌ترین کارهای دنیا را انجام بدهیم. تا صبح شنبه کسی حرف از خواب و خوراک نزند، بعد از مراسم ه...

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!
2023-07-06T12:22:13+03:30
حسن صلواتی چند سالی است که با همراهی دوستان عکاس و هنرمندش یک حرکت جذاب را شروع کرده است؛ فروش عکس‌ها به نفع بچه‌های محروم! امسال هم سفره پیتزای آنها به عشق ...

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
2023-07-04T14:22:10+03:30
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزر...

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
2023-07-04T09:42:14+03:30
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزر...

کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقه‌ای با مهاجران

کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقه‌ای با مهاجران
2023-06-28T08:48:35+03:30
اواخر خرداد هر سال با پایان مهلت کارت‌های آمایش، حساب‌ بانکی مهاجران افغانستانی برای مدتی نامعلوم مسدود می‌شود؛ اقدامی که بیش از یک دستورالعمل مدیریتی، اعمال...

عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می‌گفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!

عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می‌گفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!
2023-06-27T01:41:38+03:30
سال‌های زیادی از زمانی که به اسماعیل‌نژاد می‌گفتند «قدت کوتاه است، به درد دویدن نمی‌خوری» می‌گذرد اما او امروز رکورددار دوی سرعت در ایران است و رویای کسب مدا...

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا
2023-06-11T12:21:13+03:30
«عکاس خبری دشمن کسی نیست! باید به این آگاهی برسیم که عکاس، ثبت‌کننده تاریخ است و قرار نیست نگاه پررنگ سیاسی داشته باشد، دغدغه جدی عکاسان این است که در هر شرا...

غنی‌سازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان با آژانس بین‌المللی انرژی تعامل داریم

غنی‌سازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان  با آژانس بین‌المللی انرژی تعامل داریم
2023-06-11T00:00:47+03:30
محمد اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی گفت غنی‌سازی‌های با خلوص بالا برای این صورت گرفته تا تحریم‌ها لغو شوند، هدف قانونگذار هم همین بوده که اقدام راهبردی برای ل...

چرا راه آهن رشت - آستارا کلیدی‌ترین پروژه ریلی کشور است؟

چرا راه آهن رشت  - آستارا کلیدی‌ترین پروژه ریلی کشور است؟
2023-05-18T11:13:51+03:30
کریدور شمال - جنوب یک مسیر اقتصادی مهم و استراتژیک برای ترانزیت بار میان هند، روسیه و شمال اروپا از طریق ایران است که راه‌آهن رشت - آستارا به عنوان حلقه مفق...
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)