میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، حالا که نحسی کرونا روی همه چیز سایه انداخته و دو سال شد که راه سفر عشق را هم به روی عاشقانش بسته و دلها را بیقرار کرده، یوسف حیدری در روزنامه ایران روایتهایی از پیادهروی سالهای گذشته را مرور میکند:
در این چند سال چیزی جز عشق ندیدم. همین حس غیرقابل توصیف درونی است که هر سال من را به این سمت میکشاند. یادم است پیرمرد نابینای عراقی ۲۱ روز پیاده آمده بود تا خودش را به کربلا برساند. ۸۹ سال داشت و میگفت پنج سالی است که چشمهایش نمیبیند. قبل از اینکه نابینا شود در چزابه موکب داشته و از زائران امام حسین (ع) در پیاده روی اربعین پذیرایی میکرده.
میگفت ما شیعیان عراق یک سال کار میکنیم و بخشی از درآمدمان را کنار میگذاریم تا بتوانیم ایام اربعین به زوار خدمت کنیم.
عارف میگوید: «انسانهایی را دیدهام که در فقر مطلق هستند اما ایام اربعین با اجاره تانکر پلاستیکی آن را پر از آب میکنند تا زائران تشنه را سیراب کنند. در مسیر نجف تا کربلا هزار و ۴۵۲ عمود قرار دارد. وقتی به هر عمود میرسی یعنی یک گام به معشوقی که بیصبرانه برای دیدنش لحظه شماری میکنی نزدیک شدهای. همه جا در خانهها به روی زوار باز است و غروب در کنار مسیر پیاده روی میایستند و با التماس تو را به خانههایشان میبرند. آنقدر به تو خدمت میکنند که شرمنده میشوی. فریاد میزنند زائر بفرما، وایفای مجانی! بالای سردر خانه هم رمز ورود وای فای را نوشتهاند. آخرین سفر اربعین میهمان خانه سید رائد یکی از شیعیان کربلا بودیم. نخلستان دارد و همانجا از ما پذیرایی کرد و جورابهایمان را شست. میگفت از برکت خاک پای زائران امام حسین (ع) هر سال محصول نخلستان بیشتر میشود. سید رائد یکی از هزاران عراقی است که با همه وجود به زائران اربعین خدمت میکند.»
رضا یکی دیگر از زواری که بارها تجربه پیاده روی اربعین را دارد میگوید: «وصف پیاده روی سه روزه اربعین در حرف و کلام نمیگنجد، البته خیلی از زائرین از همان مرز مهران یا چزابه به طرف نجف و کربلا پیادهروی میکنند. همه این مسیر سخت و طولانی را بدون آنکه شکایتی داشته باشند میروند و هر لحظه برای دیدن گنبد و گلدسته امام حسین (ع) بیتابی میکنند. انگار چیزی تو را به سوی خودش میکشد. بهترین لحظه این سفر وقتی است که آخرین قدمها را بر میداری و بارگاه نورانی امام حسین (ع) را از دور میبینی. بیاختیار اشک از چشمان همه جاری میشود. همه با سر و صورت خاکی قدمهای آخر را بلندتر برمیدارند. حالا دلم برای این قدمهای آخر تنگ شده است. سال قبل به خاطر کرونا مرزها بسته شد و امسال هم علاوه بر بسته بودن مرز زمینی، خودم نیز به کرونا مبتلا شدم. بههرحال از این سفر محروم هستم اما دلم پر میزند برای اینکه یک بار دیگر در این جاده قدم بزنم.»
مصطفی با حسرت زیاد از جاماندگان میگوید سفر اربعین اعتکاف است. پیرایههای انسان در این سفر میریزد و به چیزی جز رسیدن به معبود فکر نمیکند. یک سال لحظه شماری میکنی تا در این مسیر باشی اما شرایطی مثل کرونا و بسته شدن مرزها تو را از رسیدن به این آرزو باز میدارد. این حس و حال من و خیلی از کسانی است که پارسال نتوانستند در پیاده روی اربعین باشند؛ کسانی که دلشان را کنار عمودهای جاده خاکی نجف به کربلا جا گذاشته اند :«۶ بار کنار عاشقانی که بدون خستگی از نجف به کربلا میروند پیاده روی کردهام اما پارسال این باب رحمت بسته شد. واقعاً نمیتوان پیاده روی اربعین را توصیف کرد. هرچقدر خستهتر میشوی شوق تو برای رسیدن بیشتر میشود.»
مسیر زندگی راحله در همین پیادهروی اربعین تغییر کرد. نمیگوید چه تغییری در روح و روان و مسیر زندگیاش افتاده اما پیداست این جاده هدفی تازه در برابر زندگیاش گشوده است؛ جادهای که به قول خودش از زندگی روزمره، کار و از همه چیز میبری و میتوانی به اندازه یک سال فکر کنی. انگار انتخاب میشوی که به این سفر بروی: «پیاده روی اربعین بهترین فرصتی است که مسیر درست زندگیات را پیدا کنی. چهار بار در مراسم پیاده روی اربعین حضور داشتهام و هر سال با شوق بیشتری رفتهام. اولین بار قبل از سفر به کربلا و نجف به ترکیه رفته بودم و هفته بعد در پیادهروی اربعین حاضر شدم. یک سفر سیاحتی و یک سفر زیارتی، اما سفر کربلا و پیاده روی اربعین بهترین سفر عمرم شد. چیزی که بیشتر از همه لذت بخش است جادهای است که میدانی انتهای آن به مرقد امام حسین (ع) ختم میشود. خستگی، تاول پا و سر و صورت خاکی هیچکدام تو را از رفتن باز نمیدارد. سه روزی که پیاده از نجف به کربلا میروی فرصت داری همه چیز را کنار بگذاری و به اندازه یک سال فکر کنی. به همه اتفاقهایی که در زندگی میافتد و در آن حکمتی است. در طول مسیر مردمی را میبینی که هرکدام به اندازه توان به شما خدمت میکنند. التماس میکنند خاک مسیر را به خانهشان ببری و استراحت کنی. این سفر طوری است که پایت روی زمین نیست، حسی که جای دیگری نمیتوانی تجربه کنی. وقتی در بین الحرمین مردد میشوی اول به کدام حرم بروی و زیارت کنی زیباترین لحظه زندگیات رقم میخورد. قابل وصف نیست باید خودت تجربه کرده باشی.»
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!