میرنیوز
به گزارش خبرنگار اعزامی مهر به توکیو، حمیده عباسعلی بعد از مسابقه و به خاطر آسیب دیدگی شدید، شرایط صحبت درباره مسابقه اش را نداشت و حالا با گذشت کمتر از یک روز درباره اتفاقاتی که روز شنبه برایش افتاد، حرف میزند. ملی پوش کاراته ایران پیش از هر صحبتی، میگوید: «بعد از مسابقه درد شدیدی داشتم و نمیتوانستم صحبت کنم.»
او با اشاره به شرایط مسابقه میگوید: «در روز مسابقه بسیار آماده بودم و از مصدومیت قبلی ام هیچ خبری نبود. حتماً در عکسها دیدهاید که پیش از شروع یکی از مسابقاتم، چقدر بالا پریدهام و اگر ورزشکاری مصدومیت داشته باشد، حتماً قادر به این کار نیست. من آمده بودم که مدال المپیک را بگیرم و هیچ کسی به اندازه خودم از من توقع مدال نداشت.»
عباسعلی ادامه میدهد: «خیلی خوب میدانستم که کلکسیون مدالهایم فقط مدال المپیک را کم دارد و به همین خاطر در این چند سال اخیر از همه چیز زدم تا مدال المپیک را به مدالهایم اضافه کنم. مصدومیتی که یک سال و چند ماه قبل برای من اتفاق افتاد، مصدومیت ساده ای نبود بنابراین خیلی تلاش کردم تا بتوانم دوباره به شرایط مسابقه برگردم و آماده شوم. شما میدانید که چقدر یک سال گذشته سخت بود. تمرین در زمانی که با شیوع کرونا مواجه بودیم و مدام در قرنطینه به سر میبردیم، کار ساده ای نبود. همه اینها را تحمل کردم تا به مدال برسم اما خیلی بد موقع مصدوم شدم.»
او به مسابقه آخر اشاره میکند و میگوید: «هر دوی ما در بازی آخر برد میخواستیم و همین مسئله مسابقه را برایمان حساستر کرده بود. با این حال توان بردن این حریف را داشتم اما بد موقع مصدوم شدم. تجربه مصدومیت و مسابقه دادن در این شرایط را داشتم اما آن دفعه در ۷ ثانیه پایانی این اتفاق افتاد و توانستم بازی را کنترل کنم. این بار هم اگر مصدومیتم کمی دیرتر اتفاق میافتاد، در خودم میدیدم که مسابقه را برگردانم. اصلاً تصور نمیکردم که در این مسابقات مصدوم شوم. در اصل هیچ ورزشکاری قبل از مسابقه چنین فکری نمیکند. من آمده بودم که مدال بگیرم. در آخر بازی میشنیدم که از روی سکوها میگفتند «حمیده ضربه بزن» اما واقعاً توانش را نداشتم. میدانستم که همه دلشان میخواهد من برنده باشم و به خاطر اعتمادی که به من داشتند، این را میگفتند اما در آن لحظات درد خیلی زیادی داشتم.»
ملی پوش کاراته ایران با بیان اینکه خیلیها دلشان میخواست من دست پر از این مسابقات برگردم، میگوید: «انرژی مثبت تک تک این افراد را حس میکردم و الان بیشترین ناراحتی ام این است که ناامیدشان کردهام. بیشتر از خودم برای آنها ناراحتم.»
ملی پوش کاراته ایران ادامه میدهد: «هم من و هم کادر فنی همه تلاشمان را انجام دادیم اما اتفاقی افتاد که قابل پیش بینی نبود. شما دیدید که من کسی را شکست دادم که مدال طلا را به دست آورد. این نشان میدهد که آماده بودم.»
او به سطح مسابقات هم اشاره میکند: «ژاپن هشت ورزشکار به این مسابقات آورده بود که فقط یکی از آنها مدال گرفت. جدی ترین حریف من در این مسابقات ژاپن بود اما دیدیم که او شکست خورد. همه اینها نشان میدهد که سطح رقابتهای کاراته در المپیک توکیو تا چه حد بالا بود اما با این وجود من آمده بودم که از این مسابقات مدال بگیرم.»
حمیده عباسعلی در ارتباط با مصدومیتش هم میگوید: «بعد از مسابقه به بیمارستان دهکده منتقل شدم. ام. آر. آی انجام شد اما هنوز جواب دقیقی ندادهاند. دکتر نوروزی همراهم بودهاند و گفتند که چون پایم ورم دارد، فعلاً امکان تشخیص دقیق نیست. باید صبر کنم تا در تهران معاینه شوم و ببینیم چه اتفاقی افتاده است. هم احتمال شکستگی یک استخوان کوچک را دادهاند، هم پارگی رباط صلیبی. البته خودم امیدوارم که آسیب دیدگی قبلی نباشد.»
منبع : خبرگزاری مهر
اقدامی زیبا از بانوان روستای انصارالامام همدان در حمایت از مقاومت
معصومه؛ دوست علم و جهاد و شهادت، مثل امیاسر!
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!