میرنیوز
خبرگزاری فارس ـ گروه تئاتر: نمایش «آقای اشمیت کیه» به نویسندگی سباستین تیری، ترجمه شهلا حائری و کارگردانی سهراب سلیمی مدتی است که اجرایش را در سالن جوانمرد خانه تئاتر آغاز کرده است. در این نمایش بازیگرانی چون ایرج راد، شهره رعایتی، میثم رازفر و سینا خدابخشی ایفای نقش میکنند.
داستان از این قرار است که مرد و زنی به دنبال هویت خود میگردند. هر چه بیشتر جستجو میکنند بیشتر از باورهای خود دور میشوند.
زوج نمایشی «قوچی» مشغول صرف شام هستند که تلفنی زنگ میزند. اما آنها که تلفن ندارند و مشترک تلفن نیستند! ناشناس تلفن کننده مصر است که با آقای «اشمیت» حرف بزند. اما آقای اشمیت کیست؟ عجیب تر آنکه آقای ژان کلود قوچی در مییابد که وضعیت درونی آپارتمان شان تغییر کرده است؛ قاب عکسهای آویزان شده عوض شدهاند، کتابها و لباسها از آن، آنان نیستند!
آیا آنها بدون آنکه بدانند خانم و آقای اشمیت شدهاند؟ آیا قربانی دسیسهای هستند؟ آیا ژان کلود قوچی با هویت جدیدش هانری اشمیت گرفتار اختلال عصبی و عدم شناخت خویشتن است؟ آیا داستان و سرگذشت این زوج شوخی و مطایبه دردناکی است بر آنچه که ما به نام هویت و واقعیت میشناسیم؟ تصور و تفنن است یا کاوش بر احوالات درونی خویشتن؟ قضاوت با شماست!
آنها به آرامی مشغول صرف شام هستند که ناگهان تلفن زنگ میزند اما آنها نه مشترک تلفن هستند و نه تلفن دارند! حیرت آور است! ژان کلود قوچی موفق میشود مزاحم سمج پرمدعا را به حرف در آورد. او اصرار دارد که با آقای اشمیت حرف میزند! از او اصرار و از آقای ژان کلود قوچی انکار! قوز بالا قوز، تصویر سگی جایگزین تابلو مادر زنش شده است!
کتاب هایشان دیگر کتابهای سابق نیستند! لباسهایشان با لباسهای دیگری عوض شدهاند. وحشتناک تر از همه اینها درب منزل قفل شده است، باز نمیشود و مانع تردد آنان است! آیا آنها در خانه دگرگون شده خود زندانی هستند؟ آیا واقعاً در این زندان قفل خورده واقعاً آقای اشمیت نامی زندگی میکرده است؟ این آقای اشمیت کی است؟ چگونه میتوان این کلاف سر در گم را باز کرد؟ تلفن به صدا در آمده زندگی و زیست زوج قوچی را کله پا کرده است! نمایش زندگی آنها شکل و شمایل کمدی و خنده داری پیدا کرده است و در این شکل و شمایل موثرتر عمل میکند.
آیا آقای اشمیت قربانی سیستمی تمامیت خواه است که قدرت مقابله با آن را ندارد یا بیماری خیالی و ناتوان است که گرفتار بیماری عصبی لاعلاجی شده است؟ انتخاب یک بازیگر (آقای ایرج راد) برای ایفای نقش هر دو شخصیت (بازجو و دکتر روانکاو) نشان از هوشمندی کارگردان نمایش آقای سهراب سلیمی دارد. ما حداقل در سیستم روسیه کمونیستی شاهد چنین همدستی بین روانکاوان و بازجویان بودهایم! این سوال دوگانه از ورای تخیل و ذهن کنجکاو هر بینندهای میتواند پاسخ خاص خویش را داشته باشد و این پاسخهای فردی ویژه نویسندگان بزرگ است که تماشاگر را مواجه با سوالات شخصی اش مینماید و او را در طرح این سوالات آزاد بگذارد.(نوشته صدرالدین زاهدی)
سهراب سلیمی ، کارگردان این نمایش ، هنرمندی چند منظوره است هم مولف است هم بازیگر، طراح صحنه، مدرس و چهره پرداز و کارگردان است. وی نشان درجه یک هنری معادل درجه دکترا توسط شورای عالی ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دریافت کرده است.
وی در نمایشهایی چون «بهخاطر وطنم»، «کوروش پسر ماندانا»، «آرش کمانگیر»، «پزشک قلابی»، «تاجماه و عروس»، «قوچ شایسته قربانی است»، «گلدونه خانم»، «حالت چطوره مشرحیم»، «توی خودت باش»، «از پا نیفتادهها»، «مسافران»، «صیادان»، «آندورا»، «ابوالقاسم معارفی»، «سرباز لافزن»، «از پا نیفتادهها»، «از پنجره نگاه کن»، «ابراهیم توپچی و آقابیک»، «سربازها» طراح گریم در نمایش«سالگرد»، بازی و طراح گریم در نمایش«گدا و سگ مرده»، کارگردانی و بازی در نمایش «۲۷ واگن پر از پنبه»، بازی و ساخت مجسمه در نمایش «ساکت» و ... را در کارنامه هنری خود دارد.
سلیمی در دهه اخیر کارگردانی نمایشنامههای امانوئل اشمیت از جمله «خرده جنایتهای زن و شوهری»، «نوای اسرار آمیز»، «مهمانسرای دو دنیا» و «عشق لرزه» را تجربه کرده است. از سمتهای اجرایی سهراب سلیمی میتوان به ریاست انجمن کارگردانان خانه تئاتر اشاره کرد. درباره این نمایش و شرایط تئاتر در این روزها با سهراب سلیمی کارگردان پیشکسوت تئاتر به گفت وگو نشستیم.
*آقای سلیمی سؤال نخستمان این است که چرا این اندازه تماشاگران این کار اندک هستند، درست است که این روزها افت تماشاگر تئاتر را در همه سالنها مشاهده میکنیم اما انتظار میرود از نمایشی که سهراب سلیمی به صحنه میبرد، شرایط به گونه دیگری باشد...
-خب ابتدا باید بگویم که مجموعه فرهنگی خانه تئاتر یک مکان جدیدالتأسیس است، آقای ایرج راد، بنده و مرحوم انتظامی از ارکان آن محسوب میشویم، من خودم شخصا یازده سال است که اینجا فعالیت میکنم و به اتفاق ایرج راد، از صفر تا صد این ساختمان را ساختیم. دوازده متر زیرزمین بود با گونی کیسه کیسه خاک از آن بیرون بردیم.
به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم نتیجه خروجی این سالن تئاتر را با یک اثر ثبت کنم هر چند که میدانستم شاید قربانی شوم بنابراین داوطلب شدم تا این کار را اجرا ببرم. انتظارم این بود طی این مدتی که سالن فعال شده با تبلیغات ، تأثیر آن را برای شهروندان و مخاطبان تئاتر ببینم.
متأسفانه این روزها نقش فرهنگ و متولیان فرهنگی ما متفاوت شده است، در این کشور اولین چیزی که پس از ایجاد مشکلات بودجهاش قطع میشود، فرهنگ است مسائل دیگر اهمیت بیشتری دارد شاید برخی تصور کنند که فرهنگ امر پیچیدهای نیست و خیلی ملموس است.
*در این بین علاوه بر وزارت فرهنگ، شهرداریها هم مقصر هستند...
-بله این را هم باید بررسی کنیم که آیا کار شهرداری فقط بساز و بفروش است، پل سازی و گلکاری است؟ درست است که همه اینها جزو وظایف شهرداری است اما پراهمیت ترین مسئله برای نگه داشتن این پل و گلها، توجه به فرهنگ است که مردم آن پل و آن گل را نابود نکنند. در تمام این سالها خسارتهای سنگینی بابت عدم وجود مسائل فرهنگی پرداخت کردهایم. بدون توجه به مسائل فرهنگی نمیتوان در امور اقتصادی هم صرفه جویی کرد همه مسائل از علمی تا اقتصادی ابتدا فرهنگ لازم دارند که ضمیمهاش بشود در غیر این صورت پشتوانه عمیق ندارد.
بدون توجه به مسائل فرهنگی نمیتوان در امور اقتصادی هم صرفه جویی کرد همه مسائل از علمی تا اقتصادی ابتدا فرهنگ لازم دارند
نتیجهاش هم میشود همین کاراکتر دکتر روانکاو در نمایش «آقای اشمیت کیه» که خوی نظامیگری دارد. کاراکتری که میتوان گفت خودش از خودش هیچ هویتی ندارد مگر اینکه زیر یوغ پلیس کار کند.
در نتیجه وقتی میبینیم که تبلیغات نه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نه از سوی شهرداریها هیچ اهمیتی ندارد و شهرداریها تصور میکنند که اگر فقط سطح شهر را پاک کنند، کفایت میکند در صورتی که مسائل فرهنگی ابتدا میبایست آموزش داده شود تا کسی ته سیگارش را روی زمین نیاندازد و زبالهها را سر وقت در سطلهای زباله بیاندازد، فاجعه در نهایت همین سالن بی تماشاگر میشود.
*کمیت در تئاتر چقدر اهمیت دارد؟ جنبههای اقتصادی را اولویت چندم تئاتر لحاظ میکنید؟
-ببینید اینجا مسئله کمیت نیست کسانی هم که تا به حال نمایش ما را دیدند کم بها نیستند حتی اگر تعدادشان کم باشد اما اساتید ارزشمندی هستند، خیلی از آنها در همین رابطه به من گفتندکه به شدت نگران هستند، من هم به این اعتقاد دارم که برای کارگردانی چنین نمایشی مثل آقای اشمیت نه اینکه یک روانکاو باشم بلکه باید روانشناسی بدانم تا بتوانم تحلیل کنم ، بازیگران را هدایت و تنوع ایجاد کنم.
همین که من ببینم تماشاگرانم زمان خروج از کار راضی هستند برایم کفایت میکند اما بهرحال مسئله اقتصادی هم مهم است ، من چگونه میتوانم با فروش شش بلیت در یک شب خیال خام داشته باشم که هزینههای تئاتر ، دکور و لباس و بازیگران را پرداخت کنم؟ حتی اگر 120 صندلی سالن هم هر شب پر باشد باز هم هزینهها کفایت نمیکند. من فقط برای میزی که در دکور کار وجود دارد سی میلیون هزینه کردم برای لباسها نزدیک به ده میلیون و در جمع با خرج پوستر، تیزر، خوراکی و مسائل دیگر خیلی هزینه شده است.
بازیگری که با تحصیلات زیاد و با هزار امید و آرزو وارد این حوزه میشود نیاز به پول، درآمد، امنیت شغلی و جایگاه دارد. من اعتقادی هم به این ندارم که چهار بازیگر سلبریتی سینما را در کارم بیاورم. در نهایت اعتقاد من این است که تا زمانی مسائل ما به صورت ریشهای حل نشود، از سلیقهها دور نشویم و به تخصص و آزادنگری نرسیم، به جایی نخواهیم رسید.
*وظیفه هنرمندان در این راستا چیست، آیا این مسیری که میروند به منزل مقصود است یا ترکستان؟
-بهرحال هر کس به زغم خود تلاش میکند، من هم تصور میکنم به عنوان یک هنرمند با اثری که تولید میکنم، کار متفاوتی ارائه دهم، وظیفه من به عنوان یک هنرمند این است که از زمانی به آموزش رسیدم در تئاتر جریان ساز باشم، تئاتری که تولید میکنم تفکر برانگیز باشد. تئاتر باید چالش ایجاد کند، دغدغه داشته باشد تا تماشاچی زمانی که از سالن بیرون میرود، ذهنش مشغول شود.
وظیفه من به عنوان یک هنرمند این است که آموش دهم تا تئاتر جریان ساز داشته باشیم ، تئاتری که تولید می کند و تفکر برانگی زاست
اما امروز مقابل کسانی قرار گرفتهام که میخواهند بی هویتی را دیکته کنند، قبول چنین چیزی برای من دشوار است من پای کار خودم ایستادم و از آن دفاع میکنم.
*درباره نمایشنامه آقای اشمیت صحبت کنیم، آیا این نمایشنامه را دغدغه امروز جامعه میدانید؟
-شک نکنید! همه کسانی من را میشناسند میدانند که اگر من به سمتی متنی بروم ، تا در آن شناور نشوم آن را رها نمیکنم. بنابراین متن حتما باید دغدغه های مرا پاسخ دهد وگرنه کوتاه نمیآیم. موضوع این نمایش هم دغدغه من بود نه به خاطر اینکه نویسنده آن فرانسوی است بلکه به خاطر مسائلی که در آن طرح شده و من با آنها همذات پنداری کردم.
اولا تئاتر کالای لوکس نیست ، کالای ارتباطی است، مثل کتاب و قیمت خاص خود را دارد.
احساس میکنم پیوند هم مرزی با این متن دارم و این پیوند مبارک است. من از دیرباز تاکنون در عرصه تئاتر ایستادهام و در این زمینه تخصص کسب کرده ام به همین نسبت نگران نسل جوانی هستم که همراه من شدهاند. سوالاتی که در این نمایش به ذهن میرسد شدیدا دغدغه من است مسئله امنیت، شغل و مسائلی از این دست که متأسفانه وقتی جامعه تئاتر با ما چنین میکند که پنجاه سال در این عرصه پشتوانه داریم وای به حال نسل جوان!
*وضعیت سالنهای تئاتر را چطور برآورد میکنید؟
-ببینید نکته مهم این است که با وجود این همه سالن نباید آمار را به رخ هم بکشیم. از یک شهر چهارده میلیونی با توابع آن که آمد و شد نزدیک به بیست میلیون هر روز دارد، آمار کنونی تئاتر امر غیر مترقبهای نیست اگر آمار صندلیهای تئاتر در این شهر را ضربدر تعداد روزها و ساعتهای اجرای نمایشها کنیم اصلا چیز پیچیدهای در نمیآید. شاید یک عده بتوانند در این عرصه پروپاگاندا کنند اما برای من اینطور نیست.
واقعیت این است که تئاتر امروز دور خود میچرخد، تا زمانی که حمایت از تئاتر خوب نباشد حتی اگر سبد کالای خانوار هم به ما بدهند همه باز هم شعار است؛ اولا تئاتر کالای لوکس نیست ، کالای ارتباطی است، مثل کتاب و قیمت خاص خود را دارد. با وضعیتی که امروز تئاتر دارد چطور انتظار خودکفایی و بی حمایتی از تئاتر داریم بنابراین در حوزه تئاتر نباید صحبت از عدم حمایت کنیم.
نباید برای خودمان از برادوی مثال بزنیم و تئاتر ایران را با تئاتر برادوی مقایسه کنیم، تئاتر ایران را باید با تئاتر آلمان یا فرانسه مقایسه کرد که در اینها هم تئاتر کاملا از حمایت دولت برخوردار است.
*آیا در آماده سازی این نمایش به لحاظ فرم و محتوا، تفاوتی بین متن اصلی نمایشنامه نویس با متن خودتان ایجاد شد؟
-به شدت. خوانشی که من در این نمایشنامه از متن آقای اشمیت داشتم متفاوت از خوانش سباستین تیری است. من تابع زیرنویس نویسنده نیستم در هیچ یک از کارهایم هم اینطور نبودم. من برداشت، خروجی و دراماتورژ خود را براساس منطقم دارم. نویسنده به نظر من پایه اصلی کار است ولی من از آن عبور میکنم و نگاه خودم را دارم.
*درباره المانهایی که در فضاسازی کار رعایت کردید، چه فکر کرده بودید؟
-نمایشنامه اصلی از یک اپارتمان صحبت میکند در حالی که من از یک جادو و جعبه جادو صحبت میکنم که هر فرد هر آنچه اراده کند میتواند از آن بیرون بیاورد. واقعیتش این است که من میز را مثل میز شام آخر مسیح در نظر گرفتم، اینکه انتهای کار به کجا میرسد این است که سرانجام همه تنها هستند.
*در نهایت اینکه واقعیت و مجاز در تمام نمایشنامه خلط شده است، چرا این گمگشتی انسانها در طول کار حل نمیشود؟
-این همان ابزورد کار است. در تئاتر ابزورد نویسنده همینطور کار میکند مثل طعنهای که نویسنده این کار به اثر بکت، کرگدن یونسکو، هارولد پینتر و جیمز جویس میزند. این در واقع نسل دو جنگ است و تأثیرات دو جنگ جهانی خروجیاش آثار بکت، یونسکو، «آدم آدم است» برشت میشود که گالیگی بیرون میرود و وقتی برمیگردد، همه چیز متفاوت شده است. هر کدام ازاین شخصیتها بی هویت شدن را از یک زمان شروع میکنند اما در ماهیت آنچه در دنیا اتفاق میافتد و ما با رنگ و لعاب و روبنای آن آشنا هستیم، زیرساختها فراموش میشوند. ریشه همه چیز آرام زده میشود مثل آنچه که ما در خواب و رویاهایمان داریم.
فهم عمق این نمایشنامه دشوار است برای همین من از میز و جعبه جادو استفاده میکنم، انگار تشکیلات همه دنیا روی و داخل این میز است و هر کس هر چیزی که اراده میکند به راحتی از آن بیرون میکشد، اما برای کسانی که مالک آنجا هستند، شرایط اینطور نیست.
*نکته پایانی؟
-من تیر ماه از کانادا برگشتم، در آنجا هم کارهایی راکارگردانی کردم با اینکه میگویند دومین کشور دموکراسی دنیاست اما شرایط تئاتر خیلی هم تفاوتی با جاهای دیگر ندارد. من لاکچری باز و سلبریتی باز نیستم نمیدانم شرایط واقعا چطور میشود 110 سالن تئاتر هر شب فعال است اما خروجیاش چیست؟ خروجی دانشگاهها چطور است؟ مسئله این است که روی فرهنگمان باید بیشتر کار کنیم آنقدر که برای فوتبال و مسائل دیگر میلیاردی پول تزریق میکنیم برای فرهنگ هم هزینه میکنیم؟
انتهای پیام/
منبع : خبرگزاری فارس
۲۱ حامی فلسطین در نمایشهای خیابانی نیویورک دستگیر شدند
بازگشت بازیگر باسابقه به تئاتر با همراهی بهنوش طباطبایی
اعلام مستندهای بلند بخش بینالملل «سینماحقیقت»
بیننده اجرای ویژه یک نمایش باشید
کارگردان «ساکورای کاغذی»: سطحینگری و تساهل آفت جدی برای تئاتر متفکر است
«فقط کمدی؟» و «نقدِ نقد» روی میز «هفت»
حضور علی لاریجانی در ترکیب جدید هیئت امنای صندوق اعتباری هنر
تلاش یک گروه جهادی برای جلوگیری از سقط جنین مستند شد
نمایش ۲ مستند پرتره از ۲ نقاش معاصر در موزه سینما
محمدرضا هدایتی و مرجانه گلچین «فرمول عشق» را کشف میکنند!
فراخوان مسابقه تبلیغات فجر چهلوسوم منتشر شد
بازیگران درجه یک بریتانیایی در سریال گای ریچی جمع شدند
«خانه عروسک: قسمت دوم» ۲ اجرایی شد
آغاز «منکشی» در عمارت نوفل لوشاتو
«دشت میخواند» موفق به کسب جایزه از جشنواره یوکی شد
مروری بر زندگی و آثار مارکو گریگوریان در موزه هنرهای معاصر تهران
اولین رویداد مشترک نقاشی ایرانی و خوشنویسی در خانه هنرمندان ایران
تصویر «امید» در بهارک
اصغر همت: نقش منفی وجود خارجی ندارد
شارون استون: آمریکاییها نادان و متکبر هستند
«قضیه تفنگ چخوف» به کرمان رسید
انتشار شماره جدید «سینما رسانه»
«ساز من» به یاد بابک بیات شنیدنی میشود
فراخوان مسابقه تبلیغات فجر چهل وسوم منتشر شد
افتتاح جشنواره تئاتر مقاومت در جوار مزار حاج قاسم سلیمانی
فراز و فرودهای «جوکر» از لودگی مردانه تا ظرافت طنز زنانه
روایت یک نقاش از سیدحسن نصرالله و تصویر ذهنیاش از فلسطین و لبنان
برگزاری جشنوارهای که به اقتباس در تئاتر میپردازد
ماجرای کشف یک گنج مدفون شده و دردسرهای یک سوژه غیرقانونی
توضیح روابط عمومی ساترا درباره توقف انتشار برنامه «اکنون»