میرنیوز

کتابی که قاسم سلیمانی با خواندنش گریه کرد

 کتابی که قاسم سلیمانی با خواندنش گریه کرد 2020-01-07T09:42:20+03:30

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، محمدرضا بایرامی نویسنده کتاب "سگانه‌ای برای یگانه" است که داستان زندگی حاج علی محمدی پور را روایت می‌کند، بایرامی بعد از تحریر، این کتاب را به سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی هدیه می‌دهد تا ایشان کتاب را مطالعه کنند، اما شهید سلیمانی با دقت نظر و متواضعانه اشکالاتی را از این کتاب به نویسنده ارائه می‌دهند.

محمدرضا بایرامی در یادداشتی خاطره‌ی این اتفاق جالب را مطرح کردند:

سه دهه پیش بود. داستان زندگی حاج علی محمدی پور را می‌نوشتم.( که اکنون در "سگانه‌ای برای یگانه"‌ی نیستان باز نشر شده)  شهیدی از روستای "دقوق آبادِ" نوقِ رفسنجان. از بچه‌های تیپ و بعد هم لشکر 41 ثارالله. حاج علی آدم عجیبی بود. نه تنها چگونگی شهید شدن خود که عاقبت برخی از دوستان دیگرش را هم پیش بینی کرده بود. ریز به ریز. و همان هم روی داده بود.

آن‌وقت‌ها، رئالسیم جادویی در اوج خود بود. هنوز یک دهه از "نوبل" گرفتن "مارکز" نمی‌گذشت. من هم "صد سال تنهایی" را خوانده بودم. بدم نمی‌آمد برخی کارهایم رگه‌هایی از این سبک را داشته باشد. برای همین هم وقتی مثلاً داستان زندگی "مصعب بن عمیر" یعنی همان اشراف‌زاده قهرمانِ مکی را می‌نوشتم ( با عنوان "به کشتی نشسته")، تاکید می‌کردم روی صحنه‌ای که در منابع کمی نقل شده بود اما برای من جذاب بود آن وقتی که می‌خواهند بر جنازه‌اش نماز بخوانند و لکه ابری می‌آید و سایه می‌اندازد روی جمع و مراسم. مصعب مردی بود که در "احد" گول مال دنیا را نخورده و  به جمع‌آوری غنایم مشغول نشده و مسئولانه سعی کرده بود تنگه را نگهدارد. "ابن قمیئه" نامی اما حمله کرده و دست راست پرچمدار را قطع کرده بود. مصعب پرچم را با دست چپ و بعد هم با سینه نگه داشته بود تا زمان شهادت و با آخرین توان خود. مردی چنان رشید و برومند که وقتی سعی می‌کردند با عبا، روی و موی او را بپوشانند، پاهایش بیرون می‌ماند و وقتی بر آن می‌شدند پا را کفن کنند، سر! گویی سرداری بود از داستان دیگر مارکز، یعنی"زیباترین غریق جهان"؛ مردی با غرور به استقبال مرگ رفته، در حالی که چنان رشید و بزرگ و عظیم است که نه روی تختی جای می‌گیرد و نه توی اتاقی. مردی که زنان دهکده، تمام گل‌های پیرامون را جمع کرده و روی جنازه‌ی او می‌ریزند تا باشکوه‌ترین سوگواری جهان را برایش بگیرند و چون حتی نامش را هم نمی‌دانند، برایش اسم گذاشته و از آنِ خودش می‌کنند مردی را که " گناه او نیست که آن‌قدر زیباست"!

باری، بر اساس اسناد و مدارک و گفته‌ها و خاطره‌ها، زندگی شهید را مرور می‌کردم تا داستانم را بنویسم. رسیدم به کربلای 5.  گفته شده بود که حاج علی 70 تانک عراقی را در طول عملیات شکار کرده! من تجربه‌ی سربازی را داشتم و هرچند به سوی تانکی تیراندازی نکرده بودم اما به عنوان اسلحه‌دار، آن‌قدری آر.پی.جی زده بودم که بدانم شلیک پی در پی، چگونه بعد از مدتی، نه تنها گوش که مغز را هم تا حدودی از کار می‌اندازد. علاوه بر آن، به نظرم می‌آمد باید به 700 تانک شلیک کنی تا بتوانی 70 تای آن‌ها را منهدم کنی. به هرحال، گاه گلوله به هدف نمی‌رسید و یا به شنی می‌خورد و کمانه می‌کرد و ....کل ده لشکر زرهی آن موقع عراق هم نمی‌توانست این همه تانک وارد شلمچه کرده باشد. مطلب را کنار گذاشتم. ولی با کمال تعجب دیدم در خاطرات دیگر هم به همین موضوع اشاره شده! عجب شانسی! آیا می‌توانست واقعیت باشد؟ بعید بود! به هیچ وجه طبیعی به نظر نمی‌رسید. در نهایت اما، از آن استفاده کردم. تاکید راوی‌ها، گویی تکلیف را از من ساقط کرده بود. استفاده کردم، هرچند ناراضی! متولی چاپ و نشر کتاب، کنکره‌ی کرمان بود. داستان رفت آن‌جا، اما گیر کرد، معطل شد! دور از انتظار! دلیلش را از آقا مرتضی ـ که به نوعی دبیر مجموعه بود ـ پرسیدم. گفت کار کمی به مشکل خورده!

پرسیدم چه نوع مشکلی؟!

گفت از لحاظ داستانی اشکال‌هایی گرفته‌اند.   

پرسیدم کی گرفته؟

گفت سردار سلیمانی!

باور نکردم. احتمالاً دوستان کنکره از منظر تفویض و برای محکم‌کاری و از رو بردن من، اسم ایشان را به میان آورده و به آقا مرتضی هم گفته بودند. مردی که یک سر داشت و هزار سودا، کی می‌رسید که داستان مرا بخواند؟

آن موقع‌ها گمانم سردار هنوز فرمانده‌ی نیروی قدس نشده بود، اما بسیار محبوب و مقبول بود به خصوص در کرمان؛ طوری که به قول آقا مرتضی، استان روی کاکلش می‌چرخید. اما به هرحال، نظامیان، در مورد ادبیات و نوع نوشتن من نه تنها "نظر" که "نقد" داشتند!

این قابل قبول نبود. حتی از سوی خود سردار!

جوان بودم و سرکش. برای همین هم سریع گارد گرفتم: همان‌طور که اگه حرف جنگ باشه، ما پشت سر ایناییم و چون و چرا نمی‌کنیم؛ اینا هم باید بدونن داستان و داستان‌نویس حریم و حرمت داره و رعایت کنن و احترام بذارن به تخصص ما. اگه فرمانده‌ی اون عرصه اونا هستن، فرمانده‌ی این عرصه ماییم! به کارشون احترام می‌ذاریم و اونا هم باید به کار ما احترام بذارن و خرده فرمایش نکنن!

گمانم چنان تند رفته بودم که آقا مرتضی دیگر از منتقل کردن جزییات اشکال‌ها منصرف شد و یا آن را به وقتی دیگر گذاشت. اما مدتی بعد نامه‌ای رسید. این بار به راستی، از خود سردار. پیامی بود بسیار صمیمی و با این مضمون:

من این شهیدی را که در باره‌اش نوشته‌ای، از سالیان سال پیش می‌شناسم. با هم بزرگ شده‌یم، با هم به جنگ رفته‌‌ایم، با هم در منطقه بوده‌یم، با هم در عملیات شرکت کردیم...

من شب تا صبح نشستم و کتاب تو را خواندم و گریه کردم و گریه کردم. من دست شما را می‌بوسم، اما شهدای ما خودشان به اندازه‌ی کافی بزرگ هستند. لازم نیست در موردشان اغراق کنیم...

به یک‌باره خیس عرق شدم و شرمنده، به دلایل مختلف. یکی این‌که برخلاف تصورم، سردار نه تنها کارم را به دقت خوانده بود که مرا با الفاظ بسیار متواضعانه هم مورد خطاب قرار داده بود. در همان موقع هم او به عنوان یکی از قهرمانان جنگ، بسیار نامی بود و من به عنوان نویسنده، گمنام گمنام. نه برخی از آثارم به زبان‌های دیگر ترجمه شده بود و نه جایزه‌ی مهمی گرفته بودم. هیچ هیچ!

دیگر این‌که به اشکالی اشاره کرده بود بسیار به جا و اساسی ! و همه‌ی این‌ها به زبانی درست و غیر برخورنده، به نویسنده منتقل می‌شد. لحن نامه، به شدت مرا به فکر فرو برد. کم‌کم به چیز مهمی پی می‌بردم. پیش از آن، همواره برایم سوال بود که راز قدرت و موفقیت مردانی مثل قاسم سلیمانی در چیست؟ او نه به دانشگاه جنگ رفته بود و نه مطالعات عمیقی کرده بود در این زمینه؛ با این حال، توان سازماندهی بسیار بالایی داشت و حرفش را همه می‌خواندند. آن هم با جان و دل! اما چرا؟

 اگر به عنوان متولی زندگی داستانی شهید محمدی‌پور، به من دستور داده بود که باید فلان اصلاحات را انجام بدهی، بعید نبود که جواب تندی بدهم. اما ایشان حتی خواهش هم نکرده بود. بلکه گوشه‌ای از دلش را در نگاه به موضوع، به روی من گشوده بود. 

به زودی ـ و با نقل قول‌هایی دیگر ـ دریافتم راز موفقیت سردار در برخورد ساده، صمیمی و بی‌تصنع اوست. دیگر شک نداشتم در این مورد. او با رفتارش ـ که گمانم روان‌شناسی بسیار عمیقی در بطن آن نهفته بود ـ همه را به نوعی نمک‌گیر عاطفی می‌کرد. باب دوستی را باز می‌کرد و نه رابطه‌ی کاری را.

دست از لجبازی و یک‌دندگی برداشته بودم. به دوستان گفتم "اصل خبر" را به من برگردانند.   

پرسیدند برای چه؟

گفتم اصلاح می‌کنم، حتی اگر موافق هم نباشم.

دور موارد مشکل‌دار، خط کشیده بودند. به سرعت همه را درست کردم و بازگرداندم. کار به زودی چاپ شد. از همه بیشتر، صحنه‌ی پایانی‌اش را دوست داشتم:

" نفرات گردان به سختی از شیب دژ بالا می‌رفتند و گاهی لیز می‌خوردند و برمی‌گشتند سر جای اولشان. یکی داشت نزدیک می‌شد. مهدی کلاه غواصی‌اش را کشید روی صورت علی تا او شناخته نشود.

«این کیه افتاده؟»

مهدی و محمدی نسب نمی‌دانستند در جواب سیدکاظم چه بگویند. سیدکاظم کنار جنازه نشست. به سختی گفت:

«این حاجی نیست؟!»

دیگر نمی‌شد موضوع را پنهان کرد. مهدی گفت: «خودش است.»

سیدکاظم نشست کنار علی. خیره شد به او. گفت: «پس علی از من جلو زد!»

و برگشت طرف مهدی و محمدی نسب.

«شما بروید جلو! من کمی همپای حاجی می‌مانم. تنهایمان بگذارید!»

هر دو راه افتادند. زمین زیر پایشان می‌لرزید. صدای انفجار گلوله‌های مختلف، لحظه‌ای قطع نمی‌شد. منورها «کوکو» می‌کردند. انگار کسی را صدا می‌زدند؛ گلوله‌های توپ غرش‌کنان هوا را می‌شکافتند و از بالای سرشان می‌گذشتند؛ خمپاره‌ها سوت می‌کشیدند؛ تیربارها چه‌چه می‌زدند؛ اما هیچ کدام نمی‌توانستند صدای ضعیفی را که لحظاتی پیش شنیده بودند، بپوشانند.

«یا مهدی! یا مهدی!»

انگار همه چیز داد می‌زد یا مهدی، انگار همه جا داد می‌زد یا مهدی انگار هر صدا، تنها انعکاسی بود از صدای علی.

«یا مهدی!»

مهدی بی‌اختیار داد زده بود. نه، نمی‌توانست پیش از یک خداحافظی جانانه، از علی دور بشود. باید راه را ادامه می‌داد. باید می‌رفت به سوی کانال پرورش ماهی؛ خط سومی که علی آن همه روی تسخیر آن تأکید داشت. این‌ها را می‌دانست. خوب هم می‌دانست. اما چگونه می‌توانست به این راحتی‌ها از یار چندین ساله‌اش دور بشود؟ تصمیم گرفت، پیش از ادامة راه، یکبار دیگر علی را ببیند. برگشت طرف دژ. از مقابل نفرات مختلفی گذشت و خودش را رساند بالای دژ. چشم دوخت به آن سو و از صحنه‌ای که می‌دید، برجا خشک شد: جنازه‌ای زیر پا افتاده بود. آن‌هایی که از آب بیرون می‌آمدند، برای اینکه لیز نخورند، پا می‌گذاشتند روی جنازه و خود را می‌کشیدند بالای دژ. این همان صحنه‌ای بود که علی همیشه حرفش را زده بود."

"یاشار کمال" نویسنده‌ی توانای ترکیه، رمانی دارد به نام "ارباب‌های آقچاساز". در این رمان او از چیزهایی سخن می‌گوید که زمانی بوده‌اند و بعد از بین رفته‌اند. نویسنده در پایان هر فصل، با جملات حسرت‌بار و تکرار شونده‌ای ـ همچون ترکیب‌بند و یا موتیوی ـ تاسفش را از این فقدان ابراز می‌دارد: آن مردان نیک بر آن اسب‌ها نشستند و رفتند و رفتند و رفتند!

باری، همواره مردان خوب می‌روند و مردان باقی‌مانده را گاه برق جذاب غنایم می‌فریبد.

غنیمت شیرین است و یا مفت! ناگهان به دست می‌آید و می‌تواند وضع و حال آدم را از این رو به آن رو بکند. از برند حضور در احد هم می‌توان استفاده کرد و خیلی چیزها به دست آورد و گاه حتی اسیر شهوت بی‌پایان مال و قدرت و مکنت شد و به هیچ کس و هیچ چیز فکری نکرد. بی‌‌شک دل ما از این افراد خونین است. وضع و حال فعلی و ناامیدی و بی‌آیندگی خود را حاصل عملکرد بخشی از این افراد می‌دانیم. فساد اداری، سیاسی، فرهنگی، برکشیدن هم باندی‌ها و اقوام و فرو کوبیدن و راندن شایستگان و ...اما علمدار دست بریده را نباید از یاد برد و نباید قربانی اختلاف و دل‌چرکینی از برخی دیگر کرد، به خصوص در وقتی که پای اصل و منافع ملی به میان می‌آید، آن هم در مقابل شقی‌ترین و نفرت‌انگیزترین آدم‌های روی زمین؛ سرخروی ("قان‌اوزلی" یا شرور به تعبیر"مردگان باغ سبز") زشت خوی دروغ‌گویی که حتی به "کودکان پروانه‌ای" هم رحم نمی‌کند و از رسیدن دارو به بیماران بد حال هم جلوگیری می‌کند همانند آن‌هایی که راه آب را بستند! ‌

نظام بی‌شک بی‌تدبیری‌ها و اشکال‌های متعدد دارد که بخشی از حال و روز فعلی ما نتیجه‌ی آن است. اما یادمان باشد، همان‌گونه که بر بخش‌های دارای اشکال می‌آشوبیم، باید از بخش‌های درست هم دفاع کنیم تا مبادا از بغض معاویه، حب علی را هم فراموش کنیم و نگاه به منافع ملی را.

اکنون زیباترین شهید ما و بلکه جهان، همچون مصعب ابن عمیر، با دست و پایی قطع شده به خون خود غلتیده. ترور شده و عجبا که تروریست هم خوانده می‌شود با وقاحت تمام! همه سوگواریم برای مردی اسطوره‌ای که بدون آلودگی و ابتلا، همچون برخی دیگر، به دنبال جمع‌آوری غنایم نرفت و تنگه‌ی احد را رها نکرد و مردانه و حماسی و اساسی، بر سر پیمان و مرزداری ماند. نگهبانی چنان زلال و بزرگوار و عاطفی و دوست داشتنی که سه دهه پیش برای نویسنده‌ی گمنامی نوشت من دست تو را که در باره‌ی شهیدی قلم زده، می‌بوسم و کاش حالا می‌دانست آن نویسنده خیلی دوست دارد بر دست و پای این "آخرین نسل برتر" بوسه بزند، اگر که بشود، اگر که بتوان! افسوس!

انتهای پیام/

منبع : خبرگزاری تسنیم


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار فرهنگی

پیام تبریک برخی نهادهای فرهنگی درباره موشک‌باران اسرائیل

 پیام تبریک برخی نهادهای فرهنگی درباره موشک‌باران اسرائیل
2024-04-14T13:45:31+03:30
سازمان اوقاف و امور خیریه و بنیاد ایران‌شناسی به مناسبت حمله به اهداف رژیم غاصب صهیونیستی پیام‌های تبریک صادر کردند.

برای «بی‌بدن» و مفهومی به نام تعارضات اجتماعی

 برای «بی‌بدن» و مفهومی به نام تعارضات اجتماعی
2024-04-14T12:52:09+03:30
قصاص نفس و ماجرای بخشش، سالهاست دستمایه تولیدات سینمایی بسیاری شده‌است اما در کنار به تصویر کشیدن این مفهوم گاهی گریزی به مسائل اجتماعی دیگری هم زده می‌شد.

اگر مقابل دشمن شل بگیریم مشکل حل می شود؟ + صوت

 اگر مقابل دشمن شل بگیریم مشکل حل می شود؟ + صوت
2024-04-14T12:25:18+03:30
شب گذشته ایران طی حملاتی پهپادی و موشکی بخش هایی از سرزمین های اشغالی را مورد هدف قرار داد. حمله ای که در پاسخ به زدن کنسولگری ایران در سوریه بود.

«بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» مسافر مسکو شدند

 «بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» مسافر مسکو شدند
2024-04-14T11:45:55+03:30
دو فیلم سینمایی «بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی در هشتمین جشنواره فیلم بریکس مسکو روی پرده می‌روند.

بیانیه انجمن سینمای جوانان درباره پاسخ پهپادی و موشکی ایران

 بیانیه انجمن سینمای جوانان درباره پاسخ پهپادی و موشکی ایران
2024-04-14T11:45:54+03:30
انجمن سینمای جوانان ایران در خصوص پاسخ پهپادی و موشکی نیروهیا مسلح جمهوری اسلامی ایران به اقدام تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی علیه سفارت جمهوری اسلامی ایران در...

آخرین وضعیت گوینده رادیو در بیمارستان

 آخرین وضعیت گوینده رادیو در بیمارستان
2024-04-14T11:45:54+03:30
قائم‌مقام رادیو از وضعیت رو به بهبود مسعود اسکویی گوینده، کارشناس و مجری پیشکسوت خبر داد.

هنرمندان درباره «وعده صادق» چه نوشتند؟

 هنرمندان درباره «وعده صادق» چه نوشتند؟
2024-04-14T11:45:53+03:30
همزمان با حملات تنبیهی و عملیات گسترده پهپادی سپاه پاسداران علیه رژیم صهیونیستی، تعدادی از هنرمندان در فضای‌مجازی به این عملیات واکنش نشان دادند.

نمایش‌های کودک و ایرانی رونق‌بخش سالن‌های دولتی

 نمایش‌های کودک و ایرانی رونق‌بخش سالن‌های دولتی
2024-04-14T11:05:21+03:30
آمار فروش نمایش‌های‌ تالار هنر و تماشاخانه سنگلج تا پایان روز جمعه ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۳ اعلام شد.

تکلیف سریال رضا شفیعی‌جم روشن شد

 تکلیف سریال رضا شفیعی‌جم روشن شد
2024-04-14T11:05:21+03:30
سریال «خط رو خط» قرار است سه روز در هفته با بازی رضا شفیعی‌جم و موضوعات مختلف روی آنتن شبکه نسیم باشد.

تولید فصل دوم «سرزمین شعر» با ایده‌هایی جدید و پخته‌تر

 تولید فصل دوم «سرزمین شعر» با ایده‌هایی جدید و پخته‌تر
2024-04-14T11:05:20+03:30
دستیار وزیر در امور شعر از تولید فصل دوم برنامه «سرزمین شعر» با ایذده‌هایی جدید و پخته‌تر خبر داد و گفت: بارخوردها نشان می‌دهد نخبگان فارسی زبان د...

دیپلماسی میان ایران و تاجیکستان مبتنی بر عشق است

 دیپلماسی میان ایران و تاجیکستان مبتنی بر عشق است
2024-04-14T11:05:20+03:30
گلرخسار صفی‌اوا گفت: من در بسیاری از نمایشگاه‌های بین‌المللی دنیا از جمله مسکو، فرانکفورت و... شرکت کرده‌ام، اما به نظرم هیچ نمایشگاهی مانند نمایشگاه کتاب ت...

افزایش حقوق ایثارگران در سال ۱۴۰۳ چقدر خواهد بود؟

 افزایش حقوق ایثارگران در سال ۱۴۰۳ چقدر خواهد بود؟
2024-04-14T11:05:19+03:30
معاون مددکاری و مشارکت‌های مردمی بنیاد شهید گفت: هنوز مقدار افزایش حقوق ایثارگران مشخص نشده اما تا آخر فروردین اعلام خواهد شد.

دیدگاه قرآن درباره توان یهودیان اسرائیل در برابر رقیب

 دیدگاه قرآن درباره توان یهودیان اسرائیل در برابر رقیب
2024-04-14T11:05:19+03:30
امروز بنی‌اسرائیل در غزه آن خباثت نهفته در خود را که سبقه در گذشته سیاه‌شان دارد، آشکار کردند و آتشی که در گذشته برای سایر پیامبران و ملت‌ها روشن کرده بودند...

یاسینی رکورددار کنسرت در سال ۱۴۰۲ / در مسیر همایون یا یگانه

 یاسینی رکورددار کنسرت در سال ۱۴۰۲ / در مسیر همایون یا یگانه
2024-04-14T11:05:18+03:30
روزگاری در موسیقی پاپ ایران اعلام شد که حامد همایون در پنج ماه ۲۳۹ کنسرت برگزار کرده است؛ آماری که از رکوردی عجیب روایت داشت؛ اما در نهایت سرنوشت حامد همایو...

صادرات نوشت‌افزار ایرانی کلید خورد

 صادرات نوشت‌افزار ایرانی کلید خورد
2024-04-14T11:05:18+03:30
مدیرعامل مجمع ایران‌نوشت صادرات نوشت‌افزار ایرانی اسلامی به برخی از کشورها را جزو مهمترین برنامه‌های این مجمع در سال جدید خواند.

قانون عفاف و حجاب برای همه مردم لازم‌الاجرا شد

 قانون عفاف و حجاب برای همه مردم لازم‌الاجرا شد
2024-04-14T11:05:17+03:30
مدیرعامل بنیاد عفاف و حجاب با اشاره به لازم‌الاجرا بودن قانون حجاب در کشور و لزوم مکانیزه بودن مواجهه با هنجارشکنان گفت: کسانی که به موضوع عفاف و حجاب در کش...

تلاطم در بازار ظهیرالاسلام/ قیمت کاغذ تحریر افزایش یافت

 تلاطم در بازار ظهیرالاسلام/ قیمت کاغذ تحریر افزایش یافت
2024-04-14T11:05:17+03:30
افزایش نرخ ارز پس از دو هفته دامن بازار کاغذ را نیز گرفت،‌بر این اساس قیمت کاغذ تحریر در بازار افزایش ۱۰۰ هزار تومانی را تجربه کرده است.

سهم ۴۹درصدی تمساح خونی از گیشه‌ تعطیلات/ پرویزخان درجا زد

 سهم ۴۹درصدی تمساح خونی از گیشه‌ تعطیلات/ پرویزخان درجا زد
2024-04-14T11:05:16+03:30
براساس آمارهای ثبت‌شده از میزان استقبال از فیلم‌های درحال اکران در تعطیلات پایان هفته قبل ۳۵۳۰۰۰ هزار نفر برای دیدن فیلم مورد علاقه خود در هفته سوم فروردین ...

شاعرانی که خود را "عطار" جا زدند

 شاعرانی که خود را "عطار" جا زدند
2024-04-14T11:05:16+03:30
پس از سده نهم هجری شاعران متعددی با تخلص عطار ظهور کردند که اتفاقاً بسیاری از آثار منسوب به عطار نیشابوری، از برکات حضور آنهاست.

«محفل» بدون سلبریتی با خلاقیت و یک شبِ صدمیلیونی!

 «محفل» بدون سلبریتی با خلاقیت و یک شبِ صدمیلیونی!
2024-04-14T11:05:15+03:30
«محفل» دوباره توانست برنامه پربیننده ایام ماه مبارک رمضان باشد؛ برنامه‌ای که سلبریتی ندارد اما یک برنامه‌اش تنها به ۱۰۰میلیون بازدیدکننده رسید.

مهرداد صدقی با "آبنبات لیمویی" به نمایشگاه می‌آید

 مهرداد صدقی با "آبنبات لیمویی" به نمایشگاه می‌آید
2024-04-14T11:05:15+03:30
مهرداد صدقی از انتشار کتاب "آبنبات لیمویی" در ادامه مجموعه طنز خود خبر داد و گفت: این کتاب آخرین اثر از مجموعه "آبنبات‌ها" خواهد بود.

عملیات اجرایی آماده‌سازی نمایشگاه کتاب تهران آغاز شد

 عملیات اجرایی آماده‌سازی نمایشگاه کتاب تهران آغاز شد
2024-04-14T11:05:14+03:30
مدیر کمیته اجرایی و پشتیبانی سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از آغاز عملیات اجرایی آماده‌سازی این نمایشگاه خبر داد.

دژهای پوشالی یهود به دادشان نرسید

 دژهای پوشالی یهود به دادشان نرسید
2024-04-14T11:05:14+03:30
یهودیانِ بنی‌نضیر چنان مغرور و از خود راضی بودند که تکیه‌گاهشان دژهای نیرومند و قدرت ظاهری‌شان بود، اما از آنجا که خدا می‌خواست بر همه روشن کرد که چیزی در ب...

حمایت شاعران از "وعده صادق" ایران

 حمایت شاعران از "وعده صادق" ایران
2024-04-14T11:05:14+03:30
جمعی از شاعران کشور در حمایت از عملیات "وعده صادق"، تازه‌ترین سروده‌های خود را به این موضوع اختصاص دادند.

گنبد آهنین چه می‌داند از صریر قیامت سجیل

 گنبد آهنین چه می‌داند از صریر قیامت سجیل
2024-04-14T11:05:13+03:30
نغمه مستشار نظامی در تازه‌ترین سروده خود از عملیات «وعده صادق» پاسخی به حمله جنگنده‌های ارتش اسرائیل به ساختمان کنسولگری کشورمان در دمشق حمایت کرد.

جشن نیمه شعبان هیئت کجا برویم؟

 جشن نیمه شعبان هیئت کجا برویم؟
2024-02-26T06:01:07+03:30
هیئت‌ها و حسینیه‌های سراسر کشور همزمان با میلاد سراسر خیر و برکت امام زمان (عج) مراسم شادی و سرور برگزار می‌کنند.

شاعران به استقبال نیمه شعبان رفتند/ کاش، سَحر، خاک رهِ « مهدی موعود » شوم

 شاعران به استقبال نیمه شعبان رفتند/ کاش، سَحر، خاک رهِ « مهدی موعود » شوم
2024-02-26T06:01:06+03:30
شاعران فارسی زبان در آستانه نیمه شعبان در نشست ادبی «منتظران وصل» با تازه‌ترین سروده‌های خود به ساحت مقدس امام مزان عرض ارادت کردند.

بهترین دعا‌ها در شب نیمه شعبان به روایت امام صادق (ع)

 بهترین دعا‌ها در شب نیمه شعبان به روایت امام صادق (ع)
2024-02-26T06:01:06+03:30
امام صادق علیه‌السلام دربارۀ آداب شب نیمۀ شعبان، به یکی از بهترین دعاها اشاره می فرماید.

"پایان جنگ"، "عزل منتظری و بنی‌صدر" و "فوت احمد خمینی" موضوع گفت‌وگو با کارگردان "احمد"/ احمد آقا حتی یک «واو» به صحبت‌های امام دست نزد!

 "پایان جنگ"، "عزل منتظری و بنی‌صدر" و "فوت احمد خمینی" موضوع گفت‌وگو با کارگردان "احمد"/ احمد آقا حتی یک «واو» به صحبت‌های امام دست نزد!
2024-02-26T06:01:05+03:30
مصطفی رزاق کریمی کارگردان فیلم "احمد" درباره احمد خمینی صحبت کرد؛ از ۴۲ روز سالک شدن او تا ماجرای عزل منتظری و پایان جنگ. او گفت: کارگردان دیکته‌پ...

ویکی موعود با ۴۰ هزار مقالۀ تخصصی راه اندازی شد

 ویکی موعود با ۴۰ هزار مقالۀ تخصصی راه اندازی شد
2024-02-26T06:01:04+03:30
همزمان با میلاد سراسر سعادت حضرت مهدی موعود(عج) از ویکی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر(عج) رونمایی شد.
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)