میرنیوز

سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد/ سیره شهید محمدرضا شفیعی چگونه بود؟

 سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد/ سیره شهید محمدرضا شفیعی چگونه بود؟ 2020-04-25T10:06:51+04:30

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدرضا شفیعی در سال 1346 در شهر مقدس قم به دنیا آمد. 14 ساله بود که عازم جبهه شد. 5 سال در جبهه های جنگ حضور فعال داشت و در 19 سالگی به شهادت رسید. او در جریان عملیات کربلای4 به اسارت دشمن درآمد. او با بدنی مجروح اسیر می‌شود. وضعیت جسمانی اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقی‌ها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید. در مدت 11 روز از زمان اسارت تا شهادت بسیار شکنجه شد . صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه می‌شود، مسئولان بعثی را موظف می‌کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از 16 سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی‌گردد. پیکر شهید شفیعی صحیح و سالم از خاک بیرون آمده بود. محمدرضا در 14دی ماه 1365 شهید شد و پیکرش در 4 مرداد ماه 1381 به کشور بازگشت.

صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم.

فاطمه نادری قمی، مادر شهید شفیعی حدود دو سال پیش  درگذشت. با کوله باری از خاطرات فرزندش که با شهادت و هیبت پیکر شگفتی ساز شده بود. متن زیر گزیده ای از خاطرات شهید شفیعی است که بیشتر آن از روایات مادرش نقل شده است:

محمدرضا شفیعی در سال 1346 به دنیا آمد. بچه زرنگ، کنجکاو و با استعدادی بود. به همه چیز خودش را وارد می کرد و می خواست همه چیز را یاد بگیرد. او مهربان و غمخوار بود. 11 ساله بود که پدرش از دنیا رفت. وقتی مادرش در فراق همسر اشک می ریخت، به او می گفت : «گریه نکن من هم گریه ام می گیرد. برای مرد هم خوب نیست گریه کند. بابا رفت من که هستم.»

در کودکی شفا گرفت

مادر شهید می‌گوید: در دوران کودکی شیطنت‌های کودکانه اش همه را با خود مشغول می‌کرد، در آن منزل قدیمی ایوان کوچکی داشتیم که پله‌های آن به آب انبار منتهی می‌شد، محمدرضا می‌خواست سیم برق را داخل پریز کند که برق او را گرفت و با شدت هر چه تمامتر از بالای پله های ایوان به پایین پله های آب انبار پرت شد. من تنها بودم و پایم هم شکسته بود و در اتاق زمین گیر شده بودم. به هیچ وجه نمی‌توانستم از جایم بلند شوم. شروع کردم به یا زهراء و یا حسین گفتن. همسایه ها را صدا می زدم که تصادفاً خواهرم وارد خانه شد.

با گریه و التماس از او خواستم محمدرضا را از پله های آب انبار بالا بیاورد، وقتی بچه را آوردند چهره اش سیاه و کبود شده بود و حرکت و تنفس نداشت. او را بردند به سمت بیمارستان، یک بقال در محله داشتیم به نام سید عباس، در بین راه خواهرم را با بچه روی دست دیده بود و بعد از شنیدن ماجرا بچه را بغل کرده بود. او سید باطن دار و اهل معرفتی بود، خواهرم می گفت: "سید عباس انگشتش را در دهان محمدرضا گذاشت و شروع کرد چند سوره از قرآن را خواندن، به یکباره محمدرضا چشمانش را باز کرد و کاملاً حالش عوض شد." سید گفته بود نیازی به دکتر نیست، طبیب اصلی او را شفا داده است.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

شناسنامه را دستکاری کرد

وقتی 14 ساله شد، دلش هوای جبهه رفتن کرد. چون هنوز 15 ساله نشده بود اجازه اعزام به او نمی‌دادند و از این بابت ناراحت بود. مادر به او می‌گفت: "صبر کن سال بعد انشاءالله قبولت می‌کنند." ولی صبر نداشت و می‌گفت: "آنقدر می‌روم و می‌آیم تا بالاخره دلشان به حالم بسوزد." بالاخره شناسنامه‌اش را گرفت و دستکاری کرد و یک سال به سن خود اضافه کرد. به مادرش گفته بود هزار تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم تا قبولم کنند. با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد. خوشحال بود و سر از پا نمی شناخت تا خودش را به جبهه رساند.

مادر محمدرضا می‌گوید: وقتی از جبهه برمی‌گشت خیلی مهربان می‌شد، نمی‌گذاشت من یک تشک زیرش بیندازم، می‌گفت: «مادر اگر ببینی رزمندگان شبها کجا می‌خوابند! من چطور روی تشک بخوابم؟» اگر می‌گفتم آب می‌خواهم فوری تهیه می‌کرد. خرید می‌کرد. مرا می‌برد حرم حضرت معصومه(س). می‌گفت: «نکند غصه بخورید، من دارم به اسلام خدمت می‌کنم، خدا عوضش را به شما می دهد. خدا یار بی کسان است.»

در مرخصی هم به فکر مقابله با ضدانقلاب و اشرار بود

حدوداً از سال 60 تا 65 در جبهه حضور داشت. هر بار که بر می‌گشت از قصه‌های خودش برایم تعریف می‌کرد. یکبار می‌گفت: «سوار قاطر بودم و داشتم از کمر تپه بالا می‌رفتم که قاطر را زدند. سرش جدا شد ولی یک ترکش ریز هم سراغ من نیامد.» می‌گفت: «یکبار دیگر داشتم با ماشین برای بچه‌ها غذا می‌بردم، محاصره شدیم هزار تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم، نجات پیدا کردیم.» موج انفجار او را گرفته بود اما ناراحت بود که چرا فیض شهادت نصیبش نشده است. هر بار که مرخصی می‌آمد فقط به فکر مقابله با ضدانقلاب و اشرار بود. هر شب از خانه بیرون می رفت و قبل از نماز صبح می آمد.

بعد از دو سال تازه فهمیدم پاسدار شده

من به عنوان مادر، بعد از دو سال فهمیدم به سپاه رفته و پاسدار شده است، یک روز یک دست لباس سبز به خانه آورد، به من گفت که شلوارش را کمی تنگ کنم، بعد از سؤال‌های زیادی که کردم فهمیدم پاسدار شده و دوست داشت کسی از این موضوع با خبر نشود. در مورد ازدواج که با او صحبت می کردند با خنده جواب می داد: «خدا یار بی کسان است. زنم یک تفنگ است و همینطور خانه ام یک متر بیشتر نیست، ساخته و آماده نه آهن می خواهد و نه بنا!»

شما با خانمان خود بمانید، که ما بی خانمان بودیم و رفتیم

اوائل ماه ربیع 6 عدد جعبه شیرینی، عطر و تسبیح و مهر و جانماز خریده و آماده و مهیا شد. مادر به او گفت: «مادر تو که پول زیادی نداری، چرا از این خرج ها می‌کنی؟ فردا برای زن گرفتن  و خانه خریدن پول می‌خواهی» با آرامش و لبخند شیرین جواب او را با یک بیت شعر داد و گفت: «شما با خانمان خود بمانید، که ما بی‌خانمان بودیم و رفتیم» بعد گفته بود : «در منطقه قرار است جشن میلاد پیغمبر اکرم(ص) را داشته باشیم و به خاطر مراسم جشن این وسایل را خریده‌ام.»

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

دیگر چشم به راه من نباشید

چند روزی طول نکشید که شب در عالم خواب دیدم محمدرضا آمد داخل خانه. یک لباس سبز پر از نوشته بر تنش بود. از در که آمد یک شاخه گل سبز در دستش بود ولی جلوی من که آمد، یک بقچه سبز کوچک شد. سه مرتبه گفت: «مادر برایت هدیه آوردم.» گفتم: «چطوری پسرم! این بار چرا! اینقدر زود آمدی؟» گفت: «مادر عجله دارم، فقط آمدم بگویم دیگر چشم به راه من نباشید!» صبح که بیدار شدم از خودم پرسیدم چه اتفاقی افتاده است؟ شاید دیشب حمله و عملیات بوده است. به دامادم تلفن زدم و قصه را گفتم. دامادم خواب را خیلی تایید نکرد. دوباره شب بعد همین خواب را دیدم. محمدرضا گفت: «دیگر چشم به راه من نباشید!» وقتی برای بار دوم به دامادم گفتم، رفت سپاه و پرس و جو کرد ولی خبری نبود. از ما خواستند که یک عکس و فتوکپی شناسنامه را برای صلیب سرخ پست کنیم که ما همین کار را کردیم.

8 ماه بعد خبرش آمد: بعد از 10 روز اسارت به شهادت رسید

هشت ماه از این قصه گذشت. یک روز عصر در خانه به صدا درآمد، در را که باز کردم دیدم چند نفر با لباس سپاه ایستاده اند. یک آلبوم بزرگ در دستشان بود، گفتند: «شما از این تصاویر کسی را می شناسید؟» من ورق می زدم، دیدم چشم ها همه بسته، دستها هم از پشت بسته، بعضی ها اصلاً قابل شناسایی نبودند، داشتم ناامید می شدم که در صفحه آخر عکس محمدرضا را دیدم، با حالت عجیبی در عکس خواب بود و لب هایش از هم باز شده بود. گفتم: «مادر به قربان لب تشنه اربابت حسین، آیا کسی به تو آب داده یا تشنه شهید شدی؟»

برادر سپاهی گفت: «شما مطمئن هستی این پسر شماست؟» گفتم: «بله مطمئنم این محمدرضای من است.» گفت: «پس چرا در این عکس، محاسن ندارد ولی این عکس در اتاق، صورتش پر از محاسن است؟» راست می گفت او شب آخر محاسنش را کوتاه کرد و می گفت: «احتمالاً در این عملیات اسیر شوم. می خواهم بگویم سرباز هستم نه پاسدار.» خلاصه به ما اطلاع دادند که محمدرضا در اردوگاه شهر موصل، بعد از 10 روز اسارت به شهادت می رسد و جنازه او را در قبرستان الکخ مابین دو شهر سامرا و کاظمین دفن کرده اند.

بعد 16 سال جنازه محمدرضا صحیح و سالم است

یک روز اخبار اعلام کرد 570 شهید را به میهن بازگرداندند، به خودم گفتم یعنی می شود بچه من هم جزو اینها باشد. با پسر برادرم تماس گرفتم و گفتم: «ببینید محمدرضا بین این شهدا هست یا نه؟» او هم گفت: «اگر شهدا را بیاورند خبر می دهند.» گوشی را گذاشتم دیدم زنگ خانه به صدا درآمد. گفتم:«کیه؟» گفت: «منزل شهید محمدرضا شفیعی» گفتم: «بله محمدرضای من را آوردید.» گفت: «مگر به شما خبر دادند که منتظر او هستید؟» گفتم: «سه چهار شب قبل خواب دیدم پدرش آمد به دیدنم با یک قفس سبز و یک قناری سبز»

گفت: «این مژده را می دهم بعد 16 سال مسافر کربلا بر می گردد.» آن برادر پاسدار می گفت: «الحق که مادران شهدا همیشه از ما جلوتر بودند، حالا من هم به شما مژده می دهم بعد 16 سال جنازه محمدرضا شفیعی را آوردند ولی پسر شما با بقیه فرق می کند.» گفتم: «یعنی چه؟» گفت:«بعد 16 سال جنازه محمدرضا صحیح و سالم است و هیچ تغییری نکرده است. الان هم در سردخانه بهشت معصومه است، اگر می خواهید او را ببینید، فردا صبح بیایید تا قبل از تشییع جنازه او را ببینید.»

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

دیدار دوباره بعد از 16 سال

وقتی وارد سردخانه شدم پاهایم سست شده بود. یاد آن روز اولی که مجروح شده بود افتادم و دلم می خواست دوباره خودش به استقبال بیاید. وارد اتاق شدیم، نفسم بند آمد. بعد از 16 سال جنازه ای را از زیر خروارها خاک بیرون آورده بودند. بالاخره او را دیدم که نورانی و معطر بود. موهای سر و محاسنش تکان نخورده بود. چشم هایش هنوز با من حرف می زد. بعثی های متجاوز بعد از مشاهده جنازه محمدرضا برای از بین رفتن این بدن آن را 3 ماه زیر آفتاب داغ قرار داده بودند باز هم چهره او به هم نخورده بود. فقط بدنش زیر آفتاب کبود شده بود. حتی می گفتند یک نوع پودر اسیدی هم ریخته بودند ولی اثر نکرده بود. بعدها می گفتند لب مرز، هنگام مبادله شهدا سرباز عراقی با تحویل دادن جنازه محمدرضا گریه می کرده و صدام را لعن و نفرین می کرده که چه انسان هایی را به شهادت رسانده است. دو رکعت نماز شکر خواندم و آماده تشییع جنازه شدم.

وقتی به خواب صاحب عکاسی رفت

همیشه و در همه حال او را کنار خودم می بینم، در خواب با او خیلی حرف ها می زنم. این حضور برایم خاطره انگیز بوده است. در همان زمان جنگ عکس کوچکی انداخته بود که ما یک عدد از این عکس را در آلبوم داشتیم. دخترم می گفت: «این عکس با همه عکس های محمدرضا فرق دارد، انگار با ما حرف می زند.» پشت عکس را نگاه کردیم، مخصوص یک عکاسی در دزفول بود. به یاد پسرخاله محمدرضا افتادم که در دزفول کار می کرد، با او تماس گرفتیم قبول کرد تا عکاسی را پیدا کرده و با صاحب آن صحبت کند. بعد از مدت ها عکاسی را پیدا کرده بود ولی صاحب عکاسی راضی نمی شد این فیلم عکس را بعد از 16 سال به ما بدهد، یا از روی آن تکثیر کند.

چندین بار رفته بود و پیشنهادهای زیادی هم داده بود ولی فایده ای نداشت، تا اینکه بار آخر صاحب مغازه با چشمانی پر از اشک گفته بود: «چرا به من نگفتید این شهید چه طور شهیدی است؟» پسرخاله اش گفته بود: «خب این شهید هم مثل دیگران؛ مگر فرقی هم می کند؟» صاحب مغازه گفته بود: «دیشب در عالم خواب دیدم این شهید به یک هیبتی آمد سراغم» گفت:«چرا فیلم من را به این قمی ها نمی دهی؟ مگر نمی دانی مادرم منتظر است؟» می گفت: «من از جا پریدم، دیدم بدنم دارد می لرزد، دویدم داخل عکاسی، 6 عکس بزرگ از این فیلم چاپ کردم». پسر خاله اش می گفت: «هر کاری کردم پول نگرفت.» یک عکس هم برای خودش یادگاری برداشت.

انتهای پیام/

منبع : خبرگزاری تسنیم


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار فرهنگی

پیام تبریک برخی نهادهای فرهنگی درباره موشک‌باران اسرائیل

 پیام تبریک برخی نهادهای فرهنگی درباره موشک‌باران اسرائیل
2024-04-14T13:45:31+03:30
سازمان اوقاف و امور خیریه و بنیاد ایران‌شناسی به مناسبت حمله به اهداف رژیم غاصب صهیونیستی پیام‌های تبریک صادر کردند.

برای «بی‌بدن» و مفهومی به نام تعارضات اجتماعی

 برای «بی‌بدن» و مفهومی به نام تعارضات اجتماعی
2024-04-14T12:52:09+03:30
قصاص نفس و ماجرای بخشش، سالهاست دستمایه تولیدات سینمایی بسیاری شده‌است اما در کنار به تصویر کشیدن این مفهوم گاهی گریزی به مسائل اجتماعی دیگری هم زده می‌شد.

اگر مقابل دشمن شل بگیریم مشکل حل می شود؟ + صوت

 اگر مقابل دشمن شل بگیریم مشکل حل می شود؟ + صوت
2024-04-14T12:25:18+03:30
شب گذشته ایران طی حملاتی پهپادی و موشکی بخش هایی از سرزمین های اشغالی را مورد هدف قرار داد. حمله ای که در پاسخ به زدن کنسولگری ایران در سوریه بود.

«بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» مسافر مسکو شدند

 «بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» مسافر مسکو شدند
2024-04-14T11:45:55+03:30
دو فیلم سینمایی «بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی در هشتمین جشنواره فیلم بریکس مسکو روی پرده می‌روند.

بیانیه انجمن سینمای جوانان درباره پاسخ پهپادی و موشکی ایران

 بیانیه انجمن سینمای جوانان درباره پاسخ پهپادی و موشکی ایران
2024-04-14T11:45:54+03:30
انجمن سینمای جوانان ایران در خصوص پاسخ پهپادی و موشکی نیروهیا مسلح جمهوری اسلامی ایران به اقدام تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی علیه سفارت جمهوری اسلامی ایران در...

آخرین وضعیت گوینده رادیو در بیمارستان

 آخرین وضعیت گوینده رادیو در بیمارستان
2024-04-14T11:45:54+03:30
قائم‌مقام رادیو از وضعیت رو به بهبود مسعود اسکویی گوینده، کارشناس و مجری پیشکسوت خبر داد.

هنرمندان درباره «وعده صادق» چه نوشتند؟

 هنرمندان درباره «وعده صادق» چه نوشتند؟
2024-04-14T11:45:53+03:30
همزمان با حملات تنبیهی و عملیات گسترده پهپادی سپاه پاسداران علیه رژیم صهیونیستی، تعدادی از هنرمندان در فضای‌مجازی به این عملیات واکنش نشان دادند.

نمایش‌های کودک و ایرانی رونق‌بخش سالن‌های دولتی

 نمایش‌های کودک و ایرانی رونق‌بخش سالن‌های دولتی
2024-04-14T11:05:21+03:30
آمار فروش نمایش‌های‌ تالار هنر و تماشاخانه سنگلج تا پایان روز جمعه ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۳ اعلام شد.

تکلیف سریال رضا شفیعی‌جم روشن شد

 تکلیف سریال رضا شفیعی‌جم روشن شد
2024-04-14T11:05:21+03:30
سریال «خط رو خط» قرار است سه روز در هفته با بازی رضا شفیعی‌جم و موضوعات مختلف روی آنتن شبکه نسیم باشد.

تولید فصل دوم «سرزمین شعر» با ایده‌هایی جدید و پخته‌تر

 تولید فصل دوم «سرزمین شعر» با ایده‌هایی جدید و پخته‌تر
2024-04-14T11:05:20+03:30
دستیار وزیر در امور شعر از تولید فصل دوم برنامه «سرزمین شعر» با ایذده‌هایی جدید و پخته‌تر خبر داد و گفت: بارخوردها نشان می‌دهد نخبگان فارسی زبان د...

دیپلماسی میان ایران و تاجیکستان مبتنی بر عشق است

 دیپلماسی میان ایران و تاجیکستان مبتنی بر عشق است
2024-04-14T11:05:20+03:30
گلرخسار صفی‌اوا گفت: من در بسیاری از نمایشگاه‌های بین‌المللی دنیا از جمله مسکو، فرانکفورت و... شرکت کرده‌ام، اما به نظرم هیچ نمایشگاهی مانند نمایشگاه کتاب ت...

افزایش حقوق ایثارگران در سال ۱۴۰۳ چقدر خواهد بود؟

 افزایش حقوق ایثارگران در سال ۱۴۰۳ چقدر خواهد بود؟
2024-04-14T11:05:19+03:30
معاون مددکاری و مشارکت‌های مردمی بنیاد شهید گفت: هنوز مقدار افزایش حقوق ایثارگران مشخص نشده اما تا آخر فروردین اعلام خواهد شد.

دیدگاه قرآن درباره توان یهودیان اسرائیل در برابر رقیب

 دیدگاه قرآن درباره توان یهودیان اسرائیل در برابر رقیب
2024-04-14T11:05:19+03:30
امروز بنی‌اسرائیل در غزه آن خباثت نهفته در خود را که سبقه در گذشته سیاه‌شان دارد، آشکار کردند و آتشی که در گذشته برای سایر پیامبران و ملت‌ها روشن کرده بودند...

یاسینی رکورددار کنسرت در سال ۱۴۰۲ / در مسیر همایون یا یگانه

 یاسینی رکورددار کنسرت در سال ۱۴۰۲ / در مسیر همایون یا یگانه
2024-04-14T11:05:18+03:30
روزگاری در موسیقی پاپ ایران اعلام شد که حامد همایون در پنج ماه ۲۳۹ کنسرت برگزار کرده است؛ آماری که از رکوردی عجیب روایت داشت؛ اما در نهایت سرنوشت حامد همایو...

صادرات نوشت‌افزار ایرانی کلید خورد

 صادرات نوشت‌افزار ایرانی کلید خورد
2024-04-14T11:05:18+03:30
مدیرعامل مجمع ایران‌نوشت صادرات نوشت‌افزار ایرانی اسلامی به برخی از کشورها را جزو مهمترین برنامه‌های این مجمع در سال جدید خواند.

قانون عفاف و حجاب برای همه مردم لازم‌الاجرا شد

 قانون عفاف و حجاب برای همه مردم لازم‌الاجرا شد
2024-04-14T11:05:17+03:30
مدیرعامل بنیاد عفاف و حجاب با اشاره به لازم‌الاجرا بودن قانون حجاب در کشور و لزوم مکانیزه بودن مواجهه با هنجارشکنان گفت: کسانی که به موضوع عفاف و حجاب در کش...

تلاطم در بازار ظهیرالاسلام/ قیمت کاغذ تحریر افزایش یافت

 تلاطم در بازار ظهیرالاسلام/ قیمت کاغذ تحریر افزایش یافت
2024-04-14T11:05:17+03:30
افزایش نرخ ارز پس از دو هفته دامن بازار کاغذ را نیز گرفت،‌بر این اساس قیمت کاغذ تحریر در بازار افزایش ۱۰۰ هزار تومانی را تجربه کرده است.

سهم ۴۹درصدی تمساح خونی از گیشه‌ تعطیلات/ پرویزخان درجا زد

 سهم ۴۹درصدی تمساح خونی از گیشه‌ تعطیلات/ پرویزخان درجا زد
2024-04-14T11:05:16+03:30
براساس آمارهای ثبت‌شده از میزان استقبال از فیلم‌های درحال اکران در تعطیلات پایان هفته قبل ۳۵۳۰۰۰ هزار نفر برای دیدن فیلم مورد علاقه خود در هفته سوم فروردین ...

شاعرانی که خود را "عطار" جا زدند

 شاعرانی که خود را "عطار" جا زدند
2024-04-14T11:05:16+03:30
پس از سده نهم هجری شاعران متعددی با تخلص عطار ظهور کردند که اتفاقاً بسیاری از آثار منسوب به عطار نیشابوری، از برکات حضور آنهاست.

«محفل» بدون سلبریتی با خلاقیت و یک شبِ صدمیلیونی!

 «محفل» بدون سلبریتی با خلاقیت و یک شبِ صدمیلیونی!
2024-04-14T11:05:15+03:30
«محفل» دوباره توانست برنامه پربیننده ایام ماه مبارک رمضان باشد؛ برنامه‌ای که سلبریتی ندارد اما یک برنامه‌اش تنها به ۱۰۰میلیون بازدیدکننده رسید.

مهرداد صدقی با "آبنبات لیمویی" به نمایشگاه می‌آید

 مهرداد صدقی با "آبنبات لیمویی" به نمایشگاه می‌آید
2024-04-14T11:05:15+03:30
مهرداد صدقی از انتشار کتاب "آبنبات لیمویی" در ادامه مجموعه طنز خود خبر داد و گفت: این کتاب آخرین اثر از مجموعه "آبنبات‌ها" خواهد بود.

عملیات اجرایی آماده‌سازی نمایشگاه کتاب تهران آغاز شد

 عملیات اجرایی آماده‌سازی نمایشگاه کتاب تهران آغاز شد
2024-04-14T11:05:14+03:30
مدیر کمیته اجرایی و پشتیبانی سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از آغاز عملیات اجرایی آماده‌سازی این نمایشگاه خبر داد.

دژهای پوشالی یهود به دادشان نرسید

 دژهای پوشالی یهود به دادشان نرسید
2024-04-14T11:05:14+03:30
یهودیانِ بنی‌نضیر چنان مغرور و از خود راضی بودند که تکیه‌گاهشان دژهای نیرومند و قدرت ظاهری‌شان بود، اما از آنجا که خدا می‌خواست بر همه روشن کرد که چیزی در ب...

حمایت شاعران از "وعده صادق" ایران

 حمایت شاعران از "وعده صادق" ایران
2024-04-14T11:05:14+03:30
جمعی از شاعران کشور در حمایت از عملیات "وعده صادق"، تازه‌ترین سروده‌های خود را به این موضوع اختصاص دادند.

گنبد آهنین چه می‌داند از صریر قیامت سجیل

 گنبد آهنین چه می‌داند از صریر قیامت سجیل
2024-04-14T11:05:13+03:30
نغمه مستشار نظامی در تازه‌ترین سروده خود از عملیات «وعده صادق» پاسخی به حمله جنگنده‌های ارتش اسرائیل به ساختمان کنسولگری کشورمان در دمشق حمایت کرد.

جشن نیمه شعبان هیئت کجا برویم؟

 جشن نیمه شعبان هیئت کجا برویم؟
2024-02-26T06:01:07+03:30
هیئت‌ها و حسینیه‌های سراسر کشور همزمان با میلاد سراسر خیر و برکت امام زمان (عج) مراسم شادی و سرور برگزار می‌کنند.

شاعران به استقبال نیمه شعبان رفتند/ کاش، سَحر، خاک رهِ « مهدی موعود » شوم

 شاعران به استقبال نیمه شعبان رفتند/ کاش، سَحر، خاک رهِ « مهدی موعود » شوم
2024-02-26T06:01:06+03:30
شاعران فارسی زبان در آستانه نیمه شعبان در نشست ادبی «منتظران وصل» با تازه‌ترین سروده‌های خود به ساحت مقدس امام مزان عرض ارادت کردند.

بهترین دعا‌ها در شب نیمه شعبان به روایت امام صادق (ع)

 بهترین دعا‌ها در شب نیمه شعبان به روایت امام صادق (ع)
2024-02-26T06:01:06+03:30
امام صادق علیه‌السلام دربارۀ آداب شب نیمۀ شعبان، به یکی از بهترین دعاها اشاره می فرماید.

"پایان جنگ"، "عزل منتظری و بنی‌صدر" و "فوت احمد خمینی" موضوع گفت‌وگو با کارگردان "احمد"/ احمد آقا حتی یک «واو» به صحبت‌های امام دست نزد!

 "پایان جنگ"، "عزل منتظری و بنی‌صدر" و "فوت احمد خمینی" موضوع گفت‌وگو با کارگردان "احمد"/ احمد آقا حتی یک «واو» به صحبت‌های امام دست نزد!
2024-02-26T06:01:05+03:30
مصطفی رزاق کریمی کارگردان فیلم "احمد" درباره احمد خمینی صحبت کرد؛ از ۴۲ روز سالک شدن او تا ماجرای عزل منتظری و پایان جنگ. او گفت: کارگردان دیکته‌پ...

ویکی موعود با ۴۰ هزار مقالۀ تخصصی راه اندازی شد

 ویکی موعود با ۴۰ هزار مقالۀ تخصصی راه اندازی شد
2024-02-26T06:01:04+03:30
همزمان با میلاد سراسر سعادت حضرت مهدی موعود(عج) از ویکی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر(عج) رونمایی شد.
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)