میرنیوز
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها سه روایت از لحظات پایانی عمر شریف آن بانوی بزرگوار تا لحظۀ تدفین ایشان را مرور میکنیم. اسماء کنیز حضرت زهرا سلامالله علیها به عنوان راوی اصلی داستان، از این لحظات جانکاه و التهاب در خانۀ خاندان وحی خبر میدهد.
روایت اول:
اربلی در کتاب "کشف الغمة" مینویسد روایتشده حضرت فاطمه سلامالله علیها به هنگام رحلت، به اسماء فرمود: در زمان فوت پدرم، جبرئیل کافور بهشتی آورد. پدرم آن را سه قسمت کرد. یک قسمت برای خودش، یک قسمت برای علی و یک قسمت هم برای من. آنگاه به اسماء فرمود: باقیمانده حنوط پدرم را که در فلان موضع است بیاور و نزد سرم بگذار.
اسماء میگوید: وقتی من امر آن بانو را اجرا کردم، لباس خود را روی خود کشید و به من فرمود: پس از چند لحظه مرا صدا بزن، اگر جواب تو را گفتم که هیچ و الا بدان که نزد پدر بزرگوارم رفتهام. اسماء بعد از چند لحظهای آن بانوی مظلومه را صدا زد، اما جوابی نشنید. دوباره صدا زد: ای دختر محمد مصطفی، ای دختر بهترین کسی که مادرش وی را حمل کرد، ای دختر بهترین کسی که بر روی سنگریزهها پا نهاد، ای دختر آنکسی که مقامش به «قاب قوسین أو أدنَی» رسید. اما جوابی نگرفت.
وقتی اسماء لباس آن حضرت را از روی بدنش برداشت، دید از دنیا رفته است. اسماء بدن آن بانو را حرکت میداد و میگفت: ای فاطمه، زمانی که نزد پدر بزرگوارت رفتی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان. در همان حینی که اسماء این سخن را میگفت حسنین علیهما السلام از راه رسیدند و گفتند: اسماء، مادر ما در چنین ساعتی به خواب نمیرفت؟! گفت: مادر شما خواب نرفته، بلکه از دنیا رفته است.
امام حسن روی بدن مادر افتاد و پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود: مادر جان، قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن. آنگاه امام حسین آمد و پاهای مبارک مادر را حرکت میداد و میبوسید و میفرمود: مادر جان، من فرزند تو حسینم. قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن. اسماء به ایشان گفت: ای فرزندان پیامبر نزد پدرتان علی بروید و آن حضرت را از فوت مادرتان آگاه کنید.
حسنین از خانه خارج و بهسوی مسجد روانه شدند، هنگامی که نزدیک مسجد رسیدند، صدا به گریه بلند کردند. گروهی از صحابه به حضور ایشان آمدند و گفتند: برای چه گریانید؟! خدا چشم شما را نگریاند. شاید نظر شما به جای جدتان رسول خدا افتاد و از کثرت علاقهای که به او دارید گریان شدید؟ فرمودند: نه مادر ما از دنیا رحلت کرده است. حضرت پس از شنیدن این خبر جانگداز با صورت به زمین افتاد و فرمود: ای دختر حضرت محمد، من غم و اندوه خود را بعد از تو به که بگویم؟ من درد دلهای خود را برای تو میگفتم، اکنون برای چه کسی درد دل کنم؟ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِک. (کشف الغمة، ج1، ص500، 501)
لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى النَّبِیَّ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ بِکَافُورٍ مِنَ الْجَنَّةِ فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثاً لِنَفْسِهِ وَ ثُلُثاً لِعَلِیٍّ وَ ثُلُثاً لِی وَ کَانَ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً فَقَالَتْ یَا أَسْمَاءُ ائْتِینِی بِبَقِیَّةِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَکَذَا فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتِ انْتَظِرِینِی هُنَیْهَةً وَ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَةً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى یَا بِنْتَ أَکْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّسَاءُ یَا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطِئَ الْحَصَا یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ السَّلَامَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِیعُ الصَّحَابَةِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْکَى اللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالا لَا أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِک.
روایت دوم:
امیر المؤمنین علیهالسلام میفرماید: من متصدى امر غسل آن بانو شدم و بدن وى را از زیر پیراهن غسل دادم، به خداوند سوگند که بدن فاطمه زهرا سلام الله علیها پاک و مطهر بود، آنگاه بدن مقدّس او را از باقیمانده حنوط پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم حنوط کردم، سپس پیکر مبارکش را در میان کفنهایش جاى دادم و چون تصمیم گرفتم کفن او را گره بزنم، صدا زدم: اى امّ کلثوم، زینب، سکینه، فضّه، حسن و حسین، بیایید و مادر خود را براى آخرین بار ببینید، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود. فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَةُ یَا فِضَّةُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ
حسن و حسین علیهما السلام در حالى آمدند که فریاد میزدند: آه از این حسرتى که هیچ وقت به علت از دست دادن جدمان، پیامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا از بین نخواهد رفت. اى مادر حسن و حسین، هنگامى که جدّ ما محمّد مصطفى را ملاقات کردى، سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم.
امیرالمؤمنین میفرماید: من خداوند را شاهد میگیرم که فاطمه زهرا آه و ناله کرد، دستهاى خود را دراز کرد و حسنین را چند لحظهاى به سینه خود چسبانید. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: اى ابو الحسن، حسن و حسین را از روى سینه فاطمه بردار، به خداوند سوگند که ملائکه آسمانها را گریان کردند، زیرا دوست مشتاق لقاى دوست است.
امام میفرماید: من حسنین را از روى سینه زهرا برداشتم و در حال بستن بندهاى کفن این اشعار را سرودم: مفارقت تو برایم بزرگترین امور است، و از دست دادن تو سختترین مصیبت. من براى حسرت و غم آن کسى گریه و ناله میکنم که بهترین راه را براى مرگ پیمود. اى چشم من، با من مساعدت و همراهى کن که محزون دائمى هستم و براى دوست خودم گریانم. (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج43، ص179 ـــ180)
فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِی أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِی قَمِیصِهَا وَ لَمْ أَکْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَتْ مَیْمُونَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَةِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِی أَکْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَةُ یَا فِضَّةُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ هُمَا یُنَادِیَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ یَا أُمَّ الْحُسَیْنِ إِذَا لَقِیتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِیهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِی لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِینَا بَعْدَکَ یَتِیمَیْنِ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَى الْمَحْبُوب. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْیَات
فِرَاقُکِ أَعْظَمُ الْأَشْیَاءِ عِنْدِی وَ فَقْدُکِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّکُولِ
سَأَبْکِی حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِیلٍ
أَلَا یَا عَیْنُ جُودِی وَ أَسْعِدِینِی فَحُزْنِی دَائِمٌ أَبْکِی خَلِیلِی
روایت سوم:
سید رضی در نهجالبلاغه روایتی را از امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره لحظات به خاکسپاری حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها نقل میکند. او ابتدای این روایت مینویسد: از سخنان آن حضرت است؛ این سخن را به هنگام دفن سرور زنان جهان، حضرت فاطمه علیها سلام اظهار کرد، گویى با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر سر قبرش درد دل میکرد:
اى رسول خدا، از من و دخترت بر تو سلام باد که در جوار تو آمد و به سرعت به تو ملحق شد. اى رسول حق، از دورى دختر برگزیدهات شکیباییام کم شد، و طاقتم از دست رفت، جز آنکه مرا در فراق عظیم تو و سنگینى مصیبتت جاى تسلیت (در مصیبت فاطمه) است، زیرا من بودم که با دست خود تو را در آغوش خاک جاى دادم و سرت بر سینه من بود که روح پاکت از قفس تن پرید. ما از خداییم و به خدا باز میگردیم. پس امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسید. اما غصّه من ابدى است و شبم قرین بیدارى است، تا زمانى که خداوند براى من جایگاهى را که تو در آن اقامت دارى اختیار کند. به زودى دخترت از همدستى امّت براى ستم بر او به تو خبر خواهد داد، در پرسیدن از او اصرار کن و خبر اوضاع را از او بخواه.
در حالى که بین ما و تو فاصله زیادى نشده و زمانه از یادت خالى نگشته، این همه ستم به ما شد. به هر دو نفر شما سلام باد سلام وداعکننده نه سلام رنجیده خاطر دلتنگ. اگر از کنار مرقدت بروم نه از باب ملالت است و اگر بمانم نه از جهت بد گمانى به آنچه خداوند به صابران وعده داده است. (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص319 ــ 320)
عِنْدَ دَفْنِ فَاطِمَةَ ع السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ لِی فِی التَّأَسِّی بِعِظَمِ فُرْقَتِکِ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکِ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ الذِّکْرُ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الصَّابِرِینَ.
انتهایپیام/
منبع : خبرگزاری تسنیم
پیام تبریک برخی نهادهای فرهنگی درباره موشکباران اسرائیل
برای «بیبدن» و مفهومی به نام تعارضات اجتماعی
اگر مقابل دشمن شل بگیریم مشکل حل می شود؟ + صوت
«بعد از رفتن» و «روایت ناتمام سیما» مسافر مسکو شدند
بیانیه انجمن سینمای جوانان درباره پاسخ پهپادی و موشکی ایران
آخرین وضعیت گوینده رادیو در بیمارستان
هنرمندان درباره «وعده صادق» چه نوشتند؟
نمایشهای کودک و ایرانی رونقبخش سالنهای دولتی
تکلیف سریال رضا شفیعیجم روشن شد
تولید فصل دوم «سرزمین شعر» با ایدههایی جدید و پختهتر
دیپلماسی میان ایران و تاجیکستان مبتنی بر عشق است
افزایش حقوق ایثارگران در سال ۱۴۰۳ چقدر خواهد بود؟
دیدگاه قرآن درباره توان یهودیان اسرائیل در برابر رقیب
یاسینی رکورددار کنسرت در سال ۱۴۰۲ / در مسیر همایون یا یگانه
صادرات نوشتافزار ایرانی کلید خورد
قانون عفاف و حجاب برای همه مردم لازمالاجرا شد
تلاطم در بازار ظهیرالاسلام/ قیمت کاغذ تحریر افزایش یافت
سهم ۴۹درصدی تمساح خونی از گیشه تعطیلات/ پرویزخان درجا زد
شاعرانی که خود را "عطار" جا زدند
«محفل» بدون سلبریتی با خلاقیت و یک شبِ صدمیلیونی!
مهرداد صدقی با "آبنبات لیمویی" به نمایشگاه میآید
عملیات اجرایی آمادهسازی نمایشگاه کتاب تهران آغاز شد
دژهای پوشالی یهود به دادشان نرسید
حمایت شاعران از "وعده صادق" ایران
گنبد آهنین چه میداند از صریر قیامت سجیل
جشن نیمه شعبان هیئت کجا برویم؟
شاعران به استقبال نیمه شعبان رفتند/ کاش، سَحر، خاک رهِ « مهدی موعود » شوم
بهترین دعاها در شب نیمه شعبان به روایت امام صادق (ع)
"پایان جنگ"، "عزل منتظری و بنیصدر" و "فوت احمد خمینی" موضوع گفتوگو با کارگردان "احمد"/ احمد آقا حتی یک «واو» به صحبتهای امام دست نزد!
ویکی موعود با ۴۰ هزار مقالۀ تخصصی راه اندازی شد